-
پروفسور آسموسن درباره خدای زرتشت میگوید: «روح و فکر زرتشت در تسخیر خدای واحد، اهورا مزدا، بود. نام اهورامزدا به تمام معنی پرورده و زائیده فکر زرتشت بود و مطالعات فراوانی که در این زمینه انجام شده حاکی از آن است که قبل از او کسی با این نام آشنایی نداشته است. در متون قوم اکد به نام سه خدا به نامهای مزدکو، اسرا، فرش بر میخوریم ولی این سه نام ارتباطی با نام اهورامزدا ندارد. (آسموسن،ج.پ، ص 104-105) نیبرگ در مورد پیام زرتشت چنین میگوید: «توجه دقیق به پیام زرتشت نشان میدهد که او تا اندازه بسیار زیادی پای بند به عقاید میترایی بوده و به هیچ وجه تغییری در آنها ایجاد نکرده است. بلکه برعکس او بسیار محتاط بوده و جنبه نو و تازه اصولاً در مواد آموزههای او نیست بلکه در ترکیب این مواد است» (نیبرگ، هنریک ساموئل، 1359، ص 89) نیبرگ زرتشت را کاهنی میدانسته که در روزگاران قدیم در یکی از جوامع بدوی آسیای میانه، پیشوای دین بوده و اجراء آداب و مناسک قبیله خود را بر عهده داشته و با عالم ارواح از راه رقص و سماع و خلسه و با نوشیدن موادی که از گیاهان نشئهآور به دست میآمده، ارتباط برقرار میکرده است. ازاینرو میگوید: زرتشت بسیاری از سرودهای خود را در حال جذبه و بیخودی سروده است. (مجتبایی، فتح اله، 1365، ص 14)
ویدن گرن در همین ارتباط میگوید: «... در یک جذبه نزدیک به خواب عمیق به نام خوفنه است که زرتشت رؤیتهای خود را داشته و گفتارهای اهورامزدا را شنیده است. احتمالاً در جامعه نخستین زرتشتی ایجاد حالت جذبه بوسیله ماده مخدر عادی بوده است. این شیوه احتمالاً منشأ هندو ایرانی دارد زیرا در میان هندیها نیز تأیید شده است.» همو در جای دیگر میگوید: «از نظر ما زرتشت صاحب جذبهای است که در میان گروهی مرید نمودار میشود که آنها نیز به حالت جذبه خو گرفته اند. با این وجود این رفتار به اصطلاح شمنی فقط چهارچوب خارجی عمل اوست برای هر تاریخ نگار روشن است که شخصیتهای بزرگ نیز از همان کاری آغاز میکنند که در محیط خودشان انجام میگرفت. بنیانگذاران دینها نیز استثناء نیستند و این کار از مقام آنها در تاریخ نمیکاهد.» (ویدن گرن، گئو،ص111-112) سپس چنین میگوید: «گرایش به یکتاپرستی مطمئناً در آموزه زرتشت وجود دارد. منتها این گرایش نمیتواند فراگیر شود چرا که گرایش به دوگانه پرستی که بطور مطلق با آن در تقابل قرار گرفته، مانعی در برابر آن است. » (ویدن گرن، گئو، ص 111)
زنر در مورد زرتشت میگوید: «این مطلب که زرتشت با دین کهن به مخالفت برمی خیزد بسیار روشن است.» سپس ضمن آوردن نمونه هایی از این مخالفت در جای دیگر میگوید: زرتشت خود را پیامبری میدانست که از جانب خدا فرستاده شده تا نه تنها دین جدیدی بیاورد بلکه مراسم عبادی کهن را نیز اصلاح کند. او خود را پیامبری میدانست که با خدا سخن میگوید و سخنان او را میشنود. او پیامبری است که صدایش برای دوستی و احترام راستی بلند است. او دوست خداست. ارتباط او با خدا از روی پستی و حقارت نیست بلکه او از خدا استمداد میطلبد آنگونه که دوستی از دوست دیگر کمک میخواهد.» (Zaehner, R.C, 1975, PP.37-39) وی در مورد اهورامزدا چنین میگوید: «اهورا مزدا خالق همه چیز اعم از مادی و معنوی است. و از آنجا که همه چیز را به وجود آورده است خلقش exnihilo" است. او خالق اراده و قادر مطلق است. و وجودش به هیچ وجه با نیروهای شر چنانکه در دین زرتشتی متأخر میآید، محدود نمیشود. اوست که تمام انسانها را بنا بر اعمالشان در روز واپسین داوری میکند. (Ibid,PP.54-55)
هنینگ در همین راستا میگوید: مردمی که زرتشت در میان آنها ظهور کرده و به ترویج و تبلیغ دین ثنوی خود پرداخته است، یگانه پرست بوده اند، و ثنویت زرتشتی «اعتراضی بر یگانه پرستی» بوده است. (مجتبایی، فتح اله، 1365، 26)
نیولی نویسنده مقاله دین زرتشتی در دائره المعارف الیاده در همین ارتباط میگوید: «نوآوری اصلی دین زرتشت که به واسطه آن از ادیان مردم هند و اروپایی خاور نزدیک و مرکز آسیا متمایز گشت، تأکید آن بر توحید بود. البته ثنویت به عنوان چهره برجسته آن باقی میماند. باید گفت که هر دو جنبه (توحید و ثنویت) برای فلسفه زرتشت و نظریه دینی او اساسی است. ارزش والای این اندیشه نزد زرتشت، سبب شد تا یونانیان او را بیشتر یک انسان حکیم بدانند تا مؤسس دین، ایشان نویسنده گاتاها را به عنوان یکی از عالیترین و مهمترین نمایندگان «حکمت بیگانه» دانستند. (Gnoli, Gherardo, P581)
در مورد مفهوم خدا در دین زرتشت مولتون میگوید: «اسورای دانا» بیش از دوران زرتشت وجود داشته است. خدای دانا ایزد خاص آریایی ها بود. و این مسأله خود مؤید این است که زرتشت یک آریازنتو بوده است نه یک مغ که سالها بعد او را به آن محکوم کردند. برای اینان اهورامزدا خدای قبیله بود. و نسبت به ایزدان طبقات دیگر در مقام بالاتری قرار داشت. به نظر میرسد که اولین قدم زرتشت این بود که از چندگانه پرستی موجود به سوی بیگانه پرستی رود و از ایزدی که بزرگترین ایزدان بود به سوی خدای واحد رود. (James, Hope, Moulton, 1913, P.90) سپس در جای دیگر میگوید: من اذعان میکنم که دین زرتشت دین توحیدی بود. قضاوت ما درباره فکر زرتشت تنها از طریق کاتاهاست. در گاتاها شاهد ترکیب مفاهیم نظری و عملی میباشیم. در جهان اندیشه، زرتشت در میان کیفیات، صفات و اصولی زندگی میکند که به اندازه چیزهایی که میبیند برای او واقعی اند. لذا نیازی به تشخیص بخشیدن به آنها نیست. قبیله او کشاورز بود. و دائماً مورد آسیب قبایل صحرا نشین واقع میشد. این مسأله نفرت او را نسبت به خدایان قبایل مهاجم برانگیخت. چنین ذهنی در تأکید بر حقیقت به این استنتاج نظری میرسد که حقیقت واحد است. (loc.cit, p94)
این نظریات پراکنده و گاه متناقض مؤید این مسأله است که اکثر محققین و ایرانشناسان با مشکل جدی که در ابتدای این بحث به آن اشاره شد یعنی گوناگونی منابع و مآخذ و ناهماهنگی و تأویل پذیری آنها مواجه بودهاند و عدهای از ایشان به دلیل عدم توجه به تمام ابعاد لازم برای یک تحقیق دقیق در دام خطا گرفتار شده اند. برای مثال نظریه هنینگ با تمام اطلاعات و آگاهیهایی که از اوضاع دینی مردم سرزمینهای شرق ایران از آن روزگار تا کنون بدست آمده است و همچنین با همه تحقیقاتی که در این زمینه شده است ناسازگار است. پشتهای اوستا که بیانگر اوضاع دینی پیش از عهد زرتشت است و همچنین سرودهای خود زرتشت، کاتاها، به روشنی نشان میدهد که پیش از زمان او نوعی چندگانه پرستی به صورتی که در وداها و برهمنههای هند به نظر میرسد، در سرزمینهای شرق ایران رواج داشته و پیشوایان و کارگزاران آداب و مناسک دینی «کویها» و «کرپنها» و «اوسیجها» بودهاند که دروداها نیز از آنان صحبت شده، و دشمنان دین مزدا پرستی زرتشت بوده اند، ایزدانی مانند میتره، آناهیتا، ورثرغنه، وایو و ایزدان دیگری که در قسمتهای اوستا ستایش شده اند، قبل از زمان زرتشت توسط مردمی که به دین او روی آوردند پرستیده میشدند. و بعدها نیز به تدریج در مزداپرستی راه یافتند و در کنار اهورا مزدا و امشاسپندان قرار گرفتند.ثنویت نیز بر خلاف نظر هنینگ در ایران پیش از عهد زرتشت سابقه طولانی داشته و نه تنها در زروان پرستی (که زرتشت صریحاً در یسنا 30 بدان اشاره میکند) بلکه در دوگانگی میان دئوه ها و اهوره ها مطرح بوده و در معتقدات دینی و جهان بینی مردم مؤثر بوده است. مسأله ثنویت در دین زرتشت در همین مقاله مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
اما نیبرگ، او چون میان بعضی از اعمال و عقایدی که به شمنان سکایی و اقوام بدوی آسیای میانه نسبت داده شده است، از یکسو، و برخی از آداب و عقاید دین زرتشتی و رقص و سماع صوفیانه، از سوی دیگر، شباهتهایی دیده است زرتشت را در اصل از شمنان آسیای مرکزی به شمار آورده است (مجتبایی، فتح اله، 1365، ص 17-26) البته با تعریفی که غربیان از دین شمنی دارند و آنها را افرادی میدانند که فریاد بر میکشند و کارهایی را برای تسخیر ارواح به جا میآورند. بیان این شباهت در اینجا تنها تحقیر کردن حالت روحانی و نیایشهای پرشور زرتشت و یکتا
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن