حضرت محمدصلى الله عليه وآله و رويارويى با اشرافى‏گرى


فاطمه اروجلو

رفاه‏طلبى و اشرافى‏گرى به عنوان آسيبى اجتماعى هر گاه فرد يا بخشى از جامعه را فرا گيرد، مانند ويروسى خطرناك، خيلى زود به ساير قشرها و طبقات اجتماعى منتقل شده و سلامت جامعه بشرى را تهديد مى‏كند. رهبران دينى و جامعه شناسان، اين آسيب اجتماعى را در جوامع مختلف بررسى كرده‏اند. شيوه حضرت محمدصلى الله عليه وآله به عنوان رهبرى كه مديريت كلان جامعه را عهده‏دار بود، الگوى خوبى است براى: 1- شناسايى خصيصه رفاه‏طلبى و اشرافى‏گرى در انسان‏ها و جامعه‏هاى بشرى، 2- پيش‏گيرى از ظهور روحيه اشرافى با شناخت نشانه‏هاى آن و 3- مقابله و درمان آن بر اساس روش‏هاى آن حضرت، كه براى جوامع امروزى نيز راه‏گشاست.
واژه‏هاى كليدى: اسلام، حضرت محمدصلى الله عليه وآله، اشرافيت، نظام منزلتى، قريش.
مقدمه‏
اشراف و طبقه مرفه در جوامع بشرى از افراد و طبقات تأثيرگذار جامعه‏اند كه رفتار، گفتار و عقايدشان پى‏آمدهاى مستقيم و غير مستقيمى بر ساير افراد جامعه، خصوصاً طبقات پايين‏تر دارد. مردم در طول تاريخ، غالباً به خواسته‏هاى آنان عمل كرده و بر طبق روش آنها زندگى نموده و رهبرى ايشان را پذيرفته‏اند. محافظه‏كارى آنها، انسان‏ها و جوامع را به محافظه‏كارى و انحطاط مى‏كشاند. اشراف براى مطرح كردن خود و كسب اعتبار و جلب احترام ديگران، به حفظ و گسترش نظام منزلتى مى‏پردازند. عمل اشرافى كه در نظام مبتنى بر تمايز اجتماعى رشد و نمو مى‏كنند، داراى سه شاخصه اصلى است: 1. تن‏آسايى (تن آسانى)؛ 2. مصرف تظاهرى (مصرف آشكار يا اسراف)؛ 3. محافظه‏كارى. پيامبران و مصلحان اجتماعى براى اعتلاى مقام انسان و پيشرفت و توسعه جامعه، با آنها به مبارزه پرداخته‏اند. مقابله با اشراف و اشرافى‏گرى، از دغدغه‏هاى اصلى حضرت محمدصلى الله عليه وآله بود. آن حضرت براى مقابله با نظام منزلتى (تمايز ناعادلانه طبقاتى) كه زمينه‏ساز اعمال اشرافى بود و هم‏چنين براى از بين بردن اعمال اشرافى، كارهاى بزرگى انجام داد. ايشان كوشيدند نظام برابرى و برادرى (اخوت اسلامى) را جاى‏گزين نظام منزلتى كنند. تشكيل «امت واحده» ثمره كار پيامبرصلى الله عليه وآله بود. رويكرد قرآن كريم در وضع قوانين و هدف‏گذارى‏ها و پيامبرصلى الله عليه وآله به عنوان مبلّغ و مجرى آن دستورات الهى، از بين بردن روحيه اشرافى و مراتب منزلتى و جاى‏گزين كردن روحيه برادرى و برابرى (اخوت اسلامى) و بنيان گزاردن «امت واحده» بوده است.
در اين نوشته، با استفاده از «نظريه طبقه مرفه» كه اشراف و طبقه مرفه جامعه را توصيف كرده، شاخص‏ترين اعمال اشرافى شناسايى شده و با تطبيق آن بر اعمال اشراف دوره پيامبرصلى الله عليه وآله، شيوه برخورد ايشان با اشراف و طبقه مرفه بررسى شده است.

ويژگى اشراف‏
به نظر مى‏رسد در بررسى خلق و خوى طبقه مرفه (اشراف) اصل «ضايع كردن»2 - با تعريفى كه وبلن ارائه مى‏دهد3 - اساس و پايه نظريه طبقه مرفه است. طبق اين تعريف، مفهوم «ضايع كردن» دلالت بر مصرف نامقبول و غير عاقلانه كالاها و خدمات انسانى ندارد و منظور از اين واژه به هدر دادن يا استفاده نادرست از تلاش و مال نيست، بلكه به اين دليل ضايع كردن به شمار مى‏آيد كه اين مصرف، علاوه بر اين كه براى زندگى و رفاه فردى كه اين روش را برگزيده كارى انجام نمى‏دهد، براى ديگران نيز سودى ندارد و تنها با هدف خودنمايى و مقايسه رشك‏انگيز توانگرى و تثبيت برترى و تسلط خود بر طبقه و لايه‏هاى پايينى جامعه صورت مى‏گيرد، با آن كه مى‏توانست نقش سودمندى هم داشته باشد. شاخص‏هاى اشرافى‏گرى در نظر وبلن كه با موضوع اين نوشته هم‏خوانى دارد، از اين قرار است: «چشم و هم‏چشمى مالى»، «تظاهر به تن‏آسايى»، «مصرف تظاهرى»، «لباس؛ نمودى از توانگرى»، «محافظه‏كارى و كناره‏گيرى از توليد» و «رعايت امور دينى». توضيح هر مورد در متن آمده است. اين نوشته نتيجه تطبيق مطالب كتاب وبلن با داده‏هاى تاريخى صدر اسلام (دوران مدينه) است.

چشم و هم‏چشمى‏4 مالى‏
وبلن بر اين باور است كه افرادى، هم‏چون پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله كه با خلق و خوى استثنايى خود بتوانند براى مدت طولانى، احترام خويش را در نظر اعضاى پايين مرتبه حفظ كنند، انگشت شمارند. از ديد وى، قاعده كلى اين است كه آن دسته از اعضاى اجتماع كه ثروت و توانمندى بيشترى دارند، در نزد عامه مردم، از جايگاه شايسته و اعتبار و ارجمندى و آبرومندى بالاترى برخوردارند. در دوره مورد بحث، براى اين كه شخص در انظار مردم به نيكى شناخته شود، بر اساس معيارهاى قبيله‏اى، توانايى بدنى، زيركى، مهارت در جنگ، غنيمت جويى، شرافت خانوادگى، طايفه‏گرايى، و دارايى، سود بخشى كالاها و افراد از طريق مقايسه‏اى رشك‏انگيز5 ارزيابى مى‏شد. اين مقايسه بين صاحب ارزش‏هاى افتخارآور و دشمن يا ديگر اعضاى گروه كه بهره كمترى از آن ارزش‏ها داشتند، انجام مى‏گرفت.6 پيامبرصلى الله عليه وآله بعد از جنگ بدر و كشته شدن شمار بسيارى از اشراف قريش، خطاب به يكى از ياران خويش، آنان را اين گونه توصيف فرمودند: «اشراف قريش از سرشناسان بودند، اگر آنها را مى‏ديدى، مى‏ترسيدى و اگر به تو فرمان مى‏دادند، اطاعت مى‏كردى و اگر كارهاى خود را با كارهاى آنها مى‏سنجيدى، كارهايت را كوچك مى‏شمردى».7 آن حضرت در اين كلام، موقعيت اين طبقه و ديدگاه ساير اعضاى جامعه به آنها را بر اساس الگو گرفتن از شيوه زندگى اشراف و نگاه منزلتى جامعه ترسيم كرده‏اند.

نمونه‏هايى از صدر اسلام‏
در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله، بهترين مكان براى فخرفروشى، خودنمايى و كسب افتخار، جبهه‏هاى جنگ بود كه از راه دادن هزينه جنگ، مبارزه و غنيمت‏جويى به دست مى‏آمد و در قالب سروده‏هاى حماسى، به مثابه سند افتخار قبيله و فرد افتخارآفرين، ماندگار مى‏شد. پرداخت هزينه جنگ بدر از جانب اشراف قريش‏8 و سخنان ابو جهل خطاب به عباس عموى پيامبر كه از منصب‏هاى سقايت، پرده‏دارى كعبه و رياست ندوه و رفاده، به عنوان نشانه‏هاى بزرگى و مجد نام مى‏برد ،9 بيانگر وجود مراتب منزلتى بين مردم است. سوده (همسر رسول خدا) تحت تأثير همين فرهنگ، سهيل بن عمرو، خويشاوند خود را سرزنش مى‏كند كه چرا تسليم شده در حالى كه مى‏توانست با بزرگوارى بميرد.10 قزمان قبل از كشته شدن در جنگ اُحد گفت: «ما فقط براى حفظ شخصيت و حيثيت خود جنگيديم».11 از سخنان قزمان بر مى‏آيد كه حفظ حيثيت و آبروى قبيله از ارزش‏هاى حاكم بر جامعه بوده است. عروه بن مسعود، از بزرگان و اشراف ثقيف، انسان‏ها را با معيارهاى منزلتى ارزيابى مى‏كرد. او مسلمانان حاضر در حديبيه را اوباشى مى‏خواند كه نه حيثيتى دارند و نه حسبى.12 در واقع، عروه، حسب و منزلت اجتماعى برآمده از ثروت و شرافت خانوادگى را نشانه اعتبار مى‏دانست.
وقتى كه پيامبرصلى الله عليه وآله تصميم گرفت خراش بن اميه كعبى را كه جايگاه اجتماعى بالايى نداشت، براى گفت و گو با اشراف قريش بفرستد، خراش از پيامبرصلى الله عليه وآله خواست كه مردى بلند مرتبه‏تر از او را اعزام كند. برخى از اشراف قريش حتى به خود اجازه مى‏دادند كه خراش بن اميه، مأمور رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله را بكشند. عمر بن خطاب هم از رفتن پيش اشراف قريش امتناع كرد و عثمان بن عفان را كه به قول عمر، او در مكه گرامى‏تر و داراى خويشاوندان بيشترى بود، معرفى كرد. اشراف قريش، عثمان را به دليل برخوردارى از شرافت خانوادگى و ثروت پذيرفتند و با او به گرمى رفتار كردند.13
عمر بن خطاب با استناد به ارزش‏هاى جاهلى و چشم و هم‏چشمى قبيله‏اى، صلح حديبيه را برنمى‏تافت و آن را خوارى دين مى‏انگاشت، حتى در حقانيت دين اسلام و رسول خدا ترديد مى‏كرد.14 هم چنين اسيد بن حضير و سعد بن عباده كه از اشراف مدينه بودند، با همين نگرش، صلح‏نامه را باج دادن به قريش تفسير مى‏كردند.15
يهوديان خيبر كه از اشراف مشهور و قدرت‏مند منطقه بودند با توجه به جايگاه و مقام خود در ميان قبيله‏ها، گمان نمى‏كردند كه پيامبرصلى الله عليه وآله با آنها بجنگد، چرا كه آنها حصارهاى بسيار بلند و اسلحه فراوان و نيروى زيادى داشتند. يهوديان مدينه هم بر اين باور بودند كه خيبر دژهاى مرتفع بر قلعه كوه‏ها و آب فراوان و دائمى دارد و در آن هزار زره‏پوش حضور دارند، از اين رو، مسلمانان نمى‏توانند آن را فتح كنند.16 قريش و عموم اعراب با آگاهى از زيادى شمار يهوديان و اسلحه و استحكام دژهاى خيبر و آمادگى آنها، پيروزى خيبريان را قطعى مى‏دانستند.17
واكنش اشراف قريش به بانگ اذان بلال بر پشت بام كعبه نشان مى‏دهد كه مراتب منزلتى آن چنان بين اشراف نهادينه شده بود كه افرادى، مانند عكرمه بن ابى جهل، صفوان بن اميه، خالد بن اسيد، سهيل بن عمرو و ساير اشراف نمى‏توانستند حضور فردى - به زعم خودشان - دون پايه را در جايگاه تحمّل كنند. آنان عصبانيتشان را از ناديده انگاشتن و رعايت نشدن سلسله مراتب منزلتى، در سخنان خود يا با پوشاندن چهره نشان مى‏دادند.18 قبيله هوازن خود را افرادى كارآزموده و جنگ‏جو مى‏دانستند.19 صفوان بن اميه در جنگ حنين مى‏گفت: اگر قرار باشد بنده باشم ارباب قرشى نزد من دوست داشتنى‏تر از ارباب هوازنى است.20

راهكارهاى حضرت محمدصلى الله عليه وآله براى رفع چشم و هم‏چشمى مالى‏
پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله براى از بين بردن نگاه منزلتى و رقابت قبيله‏اى اقدامات زير را انجام داد:
1. جاى‏گزين كردن فرهنگ برادرى و اخوت دينى به جاى ارزش‏هاى منزلتى و قبيله‏اى؛ پيامبرصلى الله عليه وآله در سخنرانى پيش از جنگ اُحد فرمودند: «هر مؤمنى نسبت به مومنان ديگر، چون سر نسبت به پيكر است كه چون به درد آيد، همه بدن به درد مى‏آيد».21 مصعب بن عُمير تحت تأثير همين تفكر به محرز بن نضله كه ابو عزيز بن عمير، برادر پدر و مادرى مصعب را در جنگ بدر به اسارت درآورده بود، سفارش كرد كه مادرش ثروتمند است و فديه خوبى مى‏تواند از او بگيرد. هم‏چنين مصعب، در مقابل اعتراض برادرش ابو عزيز گفت: محرز، به جاى تو، برادر من است.22 اين در محيطى است كه كمى پيش‏تر (در دوران جاهلى) «قانون ثار» اجرا مى‏شد و هيچ قرشى يا مكى، اهالى يثرب را هم شأن و برادر خود نمى‏خواند.
2. پيامبرصلى الله عليه وآله و خانواده‏اش با ساير افراد جامعه تفاوتى نداشتند؛ در حديبيه وقتى هدايا بين مردم تقسيم شد پيامبر و همسرش ام سلمه، همانند ديگران سهم بردند.23
3. در جامعه‏اى كه غنيمت‏جويى ارزش آفرين بود، تقسيم غنيمت‏ها به طور مساوى و قرار دادن سهم براى كسانى كه به دليل‏هاى موجه در جنگ حضور نداشتند و برگرداندن اموال به ناحق گرفته شده به صاحبان آن، مى‏توانست از اهميت غنيمت‏جويى بكاهد؛ عمرو بن اميه، دو نفر از يهوديان بنى‏عامر را كه پيامبر به آنها امان داده بود كشت و رسول خداصلى الله عليه وآله وسايل جنگى و لباس‏هاى آنها را همراه خون بهايشان فرستاد.24
4. پاى‏بندى به پيمان؛ يكى از ويژگى‏هاى اشراف اين است كه هر گاه مقام و منزلت طرف قرارداد آنها پايين‏تر باشد يا آن پيمان، منافع آنها را در معرض خطر قرار دهد، آن پيمان را به طور يك جانبه نقض كنند. پيامبرصلى الله عليه وآله براى از بين بردن اين خصيصه، اين گونه عمل كرد؛ هنگامى كه يهوديان و منافقان بعد از شكست مسلمانان در جنگ اُحد به تضعيف روحيه آنان پرداختند، عمر بن خطاب اجازه خواست آنها را بكشد، ولى رسول خداصلى الله عليه وآله نپذيرفت و فرمود: «يهوديان در ذمه ما هستند و من ايشان را بيهوده نمى‏كشم. من از كشتن بيهوده كسانى كه شهادت به يگانگى خدا و پيامبرى من مى‏دهند نهى شده‏ام».25
5. جاى‏گزين كردن ارزش‏هاى معنوى به جاى ارزش‏هاى مادى؛ پيامبرصلى الله عليه وآله اسيرانى كه توانايى پرداخت فديه نداشتند بدون دريافت فديه آزاد مى‏كردند، از جمله آنها عبيد بن عمرو بن علقمه، سائب بن عبيد و ابو عزّه عمرو بن عبداللَّه بن وهب بودند. پيامبرصلى الله عليه وآله اسيرانى كه قرعه به ايشان تعلق گرفت در ازاى آزادى يكى از مسلمانان آزاد كردند مانند عمرو بن ابو سفيان، از اسيران جنگ بدر كه در ازاء آزادى سعد بن نعمان بن اكال آزاد شد،26 ولى از ثروتمندان فديه خودشان و بستگانشان را گرفت؛ عباس عموى پيامبر مجبور شد فديه خود و پسران برادرش را بدهد.
6. توجه به توانايى‏هاى فردى و ديندارى در انتصاب‏ها به جاى طايفه‏گرايى و در نظر گرفتن مراتب منزلتى يا دارايى اشخاص؛
7. كوشش در جهت فقرزدايى و كم كردن فاصله فقير و غنى و دگرگون كردن معيارهاى ارزش انسان‏ها؛ حضرت محمدصلى الله عليه وآله تقوا و علم را نشانه برترى مى‏دانست.

معيار ارجمندى
و اعتبار چشم و همچشمى مالى

توانايى بدنى، زيركى، مهارت در جنگ، ثروت مالى و دارايى مالى، غنيمت‏جويى شرافت خانوادگى، طايفه گرايى، برانگيختن رشك ديگران‏
روش طبقه‏مرفه حضور در جنگ و به دست آوردن غنيمت؛ دادن هزينه جنگ؛ داشتن منصب‏هايى،مانند: فرماندهى، سقايت، پرده‏دارى، رفادت، رياست ندوه، انحصار تجارت، داشتن اسلحه جنگى و حصار و قلعه‏هاى مستحكم، افراد قبيله قريش و قبايل معتبر از منزلت و مقام بالايى برخوردار بودند. يهوديان چون از بنى‏اسراييل بودند خود را برتر مى‏دانستند؛ برخوردارى از تخصص در مسائل جنگى كه يهوديان، قبيله ثقيف و هوازن، مسيحيان نجران، يمنيان، حبشيان از آن برخوردار بودند.
سيره پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله تقسيم غنايم به طور مساوى بين قوى و ضعيف، اختصاص سهمى از غنايم به بردگان حاضر در جنگ و افرادى كه به دليل موجه در جنگ حضور نداشتند، در انتصاب‏ها توجه به توانايى‏هاى فردى و ديندارى، خوددارى از طايفه گرايى، اهتمام به كارهاى توليدى و فقرزدايى از جامعه، ترويج فرهنگ اخوت و برادرى، جاى‏گزين كردن ارزش‏هاى معنوى به جاى ارزش‏هاى مادى، توجه به مصلحت جامعه و فرد.
آيات قرآن آياتى كه اشاره به اين ويژگى‏ها دارد
آياتى كه راه كار نشان مى‏دهد

حشر / 2. آياتى كه ويژگى كفار، منافقان، متكبران، دنياپرستان را توصيف مى‏كند. آياتى كه درباره تقسيم غنايم؛ ويژگى مؤمنان و جامعه اسلامى مى‏باشد. آياتى كه خداوند را مالك همه چيز معرفى مى‏كند و اين دنيا و ارزش‏هاى دنيوى را در مقابل آخرت و ارزش‏هاى اخروى ناچيز مى‏شمارد.



تن‏آسايى تظاهرى‏27
نمود بارز طبقه مرفه، تن‏پرورى يا به عبارت ديگر، معافيت و خوددارى از انجام كارهاى سودمند است. شغل‏هاى معمول و مشخص طبقه مرفه عبارتند از: خدمات ديوانى، جنگ، ورزش و مراسم دينى (مطابق با برداشت اين طبقه). انگيزه اصلى طبقه مرفه در پرداختن به اين گونه شغل‏ها كه ماهيتى يغماگر دارند نه توليدى، كه بهره‏كشى مى‏باشد كه فقط در خور زندگى طبقه مرفه است. غنيمت‏هايى كه از طريق غارت و بهره‏كشى به دست مى‏آيد، به عنوان دست‏آورد و معيار نمايشى زندگى مرفه محسوب مى‏شود و دورى گزيدن از كار توليدى، نشانه بزرگوارى، شايستگى و شرط لازم آراستگى دانسته مى‏شود و نيز با تأكيد بر «ثروتمندى»، فرد، موقعيت اجتماعى خود را به رخ مى‏كشد. تأكيد بر ارزش‏مندى ثروت، منجر به تأكيد بيشتر بر تن‏آسايى مى‏شود. تن‏آسايى تظاهرى كه وقت و تلاش انسانى در آن ضايع مى‏شود، به منظور نمايش ثروتمندى و نيز جلب احترام ديگران صورت مى‏گيرد. اين مسئله در جامعه و گروه‏هاى همبسته يا كوچكى به كار مى‏آيد كه در آن به دليل آشنايى مردم با يك‏ديگر و تأثير شايعات محلى، شخصِ جوياى شهرت مى‏تواند به زودى انگشت‏نماى ديگران شود. طبق رسم معمول، تولد در خانواده برتر و داشتن زندگى آسوده و بركنارى از وظايف دون پايه، معيار بالادست بودن فرد است و مسلّم‏ترين قاعده، رعايت مقررات منزلت‏ها از جانب افراد فرودست مى‏باشد. در درك عمومى، اين وضعيت، ويژگى ذاتى ارزش برترى شناخته شده است و به همين سبب، حقيرزادگان عوام، سر فرود آوردن و تسليم شدن در برابر فرادستان را بر خود روا مى‏دارند. در اين نظام منزلتى، يك طبقه مرفه حاشيه‏اى يا بدلى شكل مى‏گيرد كه وظيفه‏اش انجام آسايش نيابتى به سود اعتبار طبقه مرفه واقعى يا اصلى است.28 خدمت‏كاران و افرادى كه براى تأمين رفاه طبقه مرفه به كارهاى غير توليدى مى‏پردازند، جزء اين گروه‏اند.

نمونه‏هايى از صدر اسلام‏
تلاش اشراف خويشاوند پيامبرصلى الله عليه وآله، هم‏چون عباس براى تصدى منصب‏هايى، مانند امارت، فرماندهى و سرپرستى جمع‏آورى زكات، به عنوان نشانه بزرگوارى و شايستگى، مصداق تن‏آسايى تظاهرى مى‏باشد. عباس، عموى پيامبرصلى الله عليه وآله و ربيعه بن حارث، پسران خود (فضل و عبدالمطلب) را پيش پيامبرصلى الله عليه وآله فرستادند تا آنها را متصدى صدقات نمايد.29 درخواست منصب كليددارى و سقايت از سوى عباس بن عبدالمطلب‏30 نيز ممكن است به همين منظور صورت گرفته باشد.

اقدامات رسول خداصلى الله عليه وآله براى مقابله با تن‏آسايى‏
پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله براى مقابله با تن‏آسايى اين اقدامات را انجام داد:
1. آن حضرت‏صلى الله عليه وآله منصب‏هاى بزرگى، چون امارت، رياست، فرماندهى و سرپرستى امور اقتصادى را به اشراف و خويشاوندان ثروتمند خود و به كسانى كه روحيات اشرافى و نگاه منزلتى داشتند، نداد؛ عباس عموى پيامبر و ربيعه بن حارث پسران خود (فضل و عبدالمطلب) را نزد پيامبر فرستادند تا آنها را متصدى صدقات فرمايد، ولى پيامبرصلى الله عليه وآله نپذيرفت.31 عباس عموى پيامبرصلى الله عليه وآله از ايشان خواست كه منصب كليددارى و سقايت را به او وا گذارد. پيامبرصلى الله عليه وآله در پاسخ فرمودند: «كارى را به شما وا مى‏گذارم كه متحمل هزينه‏اى شويد نه اين كه از آن درآمد كسب كنيد».32
2. ترويج و توسعه كارهاى توليدى و عمرانى، گسترش عدالت و توجه به مالكيت فردى و جمعى؛ پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در مقام حاكم جامعه اسلامى، به كارهاى توليدى مى‏پرداخت. ايشان براى ترغيب مسلمانان، شخصاً با انجام كارهايى، مانند كلنگ زدن و جا به جا كردن خاك‏ها و ... با آنها در حفر خندق همكارى مى‏كرد.33
هديه رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله به افراد، مخصوصاً كسانى كه روحيه اشرافى داشتند، زمين بايرى بود كه بايد به دست آن شخص آباد مى‏شد. پيامبرصلى الله عليه وآله به حسان بن ثابت انصارى شاعر كه در رفتار و اشعار او روحيه اشرافى و نگاه منزلتى وجود داشت به سبب عفو صفوان بن معطّل، زمين بايرى واگذار كرد تا آباد كند.34 محمد بن مسلمه كه در برخى از جنگ‏ها فرمانده بود از پيامبر خواست كه محوطه گور برادرش را تيول او قرار دهد. پيامبرصلى الله عليه وآله به او فرمود: «به اندازه يك تاخت اسب مال توست و اگر در آن‏جا زراعت كردى به اندازه دو تاخت اسب براى تو باشد».35 پيامبرصلى الله عليه وآله به دست خود مسجدى در ليّه ساخت در حالى كه يارانش براى آن حضرت سنگ مى‏آوردند.36 آن حضرت‏صلى الله عليه وآله در سخنرانى قبل از جنگ اُحد فرمودند: «هيچ كس نمى‏ميرد مگر اين كه به آنچه روزى اوست برسد... در طلب روزى خود به گونه‏اى پسنديده اقدام كنيد... خدا براى شما حلال و حرام را بيان نمود... هر كسى امور ناپسند را ترك‏ كند آبرو و دين خود را حفظ كرده است».37

معيار ارجمندى و اعتبار تظاهر به تن آسايى

پرهيز از كارهاى توليدى و سودمند و كوچك شمردن آن - نمايش ثروت و قدرت با پيرايه‏هاى تجملى و دورى از وظايف دون پايه - برخوردارى از زندگى آسوده - شغل‏هاى معمول طبقه مرفه: خدمات ديوانى؛ جنگ، ورزش و مراسم دينى - انگيزه اصلى در پرداختن به اين مشاغل، يغماگرى و بهره‏كشى است - ضايع كردن وقت و تلاش انسانى براى نمايش ثروتمندى و توانايى مالى‏
روش طبقه‏ مرفه تلاش اشراف خويشاوند پيامبر، هم‏چون عباس براى تصدى مناصبى، مانند امارت، فرماندهى و سرپرستى جمع‏آورى زكات؛ روحيه رياست‏طلبى در افرادى، مانند: ابوسفيان، خالد بن وليد.
سيره پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله سيره نظرى پيامبر
سيره عملى پيامبر

پيامبرصلى الله عليه وآله منصب‏هايى، مانند: امارت، فرماندهى‏و سرپرستى جمع‏آورى زكات را به اشراف بنى‏هاشم ندادندبه‏ افرادى ‏كه ‏روحيه اشرافى در آنها قوى بود، زمين باير مى‏دادند تا آباد كنند - به كارهاى يدى اهميت‏مى‏دادند در دادن امارت، فرماندهى و رياست، به توانايى فردى توجه داشت. آباد كنند - به كارهاى يدى اهميت‏مى‏دادند در دادن امارت، فرماندهى و رياست، به توانايى فردى توجه داشت.




آيات قرآن آياتى كه اشاره به اين ويژگى‏ها دارد
آياتى كه راه كار نشان مى‏دهد

آياتى كه ويژگى طاغوت‏ها، ملأ، مترفان، كافران، منافقان، متكبران و دنياپرستان را توصيف مى‏كند. آياتى كه به هدف آفرينش انسان مى‏پردازد - آياتى كه به رابطه دنيا و آخرت و نقش عمل انسان‏مى‏پردازد - آيات مربوط به رزق و روزى.

مصرف تظاهرى‏38
مصرف نمايان (مصرف آشكار يا اسراف) كالاهاى ارزش‏مند وسيله‏اى است براى كسب اعتبار و نمايش دادن ثروت‏مندى در اجتماعات گسترده‏تر كه در آن ولخرجى و تجمل‏گرايى و مصرف افزون‏تر، نشانه خوش‏نامى بيشترى است. مصرف تظاهرى و نمايشى، ركن اصلى پذيرايى‏هاى پرهزينه و هديه‏هاى گران‏بها بوده است. يك نظام رتبه‏بندى سازمان يافته در درون طبقه مرفه وجود دارد. كسانى كه از لحاظ ريشه خانوادگى يا از نظر مالى و يا هر دو، در بالاترين درجه از سلسله مراتب طبقه مرفه و ثروتمند قرار دارند از نظر جايگاه، برتر از كسانى هستند كه دارايى و شرافت ارثى كمترى دارند. اين پايين مرتبه‏ها، به ويژه شريف زادگان مرفهِ ندار (داراى نژاد مرفه) يا آنان كه در حاشيه اين طبقه قرار دارند، خود را به وسيله يك نظام وابستگى و نمك‏پروردگى به اعضاى برتر طبقه پيوند مى‏زنند و از طريق وابستگى به ولى نعمت خود، اعتبار و رفاه بيشترى فراهم مى‏كنند آنها نديمان و ملازمان ارباب هستند و چون نماد مرتبه والاى ولى نعمت خويش‏اند، از اين رو، مصرف كننده نيابتى ثروت بى‏كران او به شمار مى‏آيند و از سوى او تغذيه و پشتيبانى مى‏شوند. بسيارى از اين افراد و ديگر اشراف پايين مرتبه‏تر، به نوبه خود مصرف كنندگان نيابتى دارند كه همسران، فرزندان، خدمت‏كاران و ملازمان آنها هستند و وظايفى، چون جنگيدن، امور حكومتى، شكار كردن، مواظبت از اسلحه و ساز و برگ جنگ و مانند آن را براى طبقه مرفه انجام مى‏دهند.39