زندگى و كارنامه سياسى قتيبة بن مسلم باهلى
زهرا نوروزى
خراسان، قبل و بعد از اسلام، همواره شاهد حوادث مهم سياسى، اجتماعى و... بوده است. فتوحات عرب در ايران، خصوصاً خراسان حائز اهميت بسيارى است. وسعت قلمرو خراسان، نزديكى آن به سرزمين‏هاى خاور دور و نگرش فاتحان به اين منطقه به مثابه پل ورود به آسياى مركزى و خاور دور، تأثير فراوان بر جاى گذاشت. جهت شناسايى مسئله فتوحات، بررسى زندگى سرداران بزرگِ فاتح، ضرورى به نظر مى‏رسد. اين مقاله سعى دارد به معرفى زندگى، نسب، قبيله، خاندان، فرزندان و اقدامات سياسى اجتماعى قتيبة بن مسلم باهلى بپردازد.
واژه‏هاى كليدى: خراسان، وليدبن عبدالملك، حجاج بن يوسف، بخارا، قتيبة بن مسلم.
مقدمه‏
تاريخ حكومت بنى اميه از جنبه‏هاى گوناگون محل توجه و بررسى است. اين خاندان در امور دينى، رفتار با اهل بيت رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله، و موالى، ترويج فساد اخلاقى و ظلم بر اهل ذمه كارنامه تاريكى از خود به جا گذاشته، لكن در امر فتوحات در شرق و غرب جهان اسلام و توجه به معمارى و... شايسته بررسى است. پژوهش و تحقيق در باب فتوحات عظيم دوره اموى اهل علم و تاريخ را با سياست توسعه ارضى و روش ملكدارى آنان بيشتر آشنا مى‏كند. بنا بر گستردگى حوزه فتوحات اين دوره، اين تحقيق به شرق محدود شده و از ميان انبوه سرداران و امرا، ابعاد زندگى قتيبه بن مسلم باهلى معروف به بالان‏2 بررسى شده است.
غرض از انتخاب وى، توجه كافى به زندگى وى و جمع آورى اخبار و اطلاعات پراكنده درباره وى و بررسى كامل فتوحات و اقدامات اوست، كه متأسفانه بسيارى از موارد فوق الذكر در تاريخ مجهول باقى مانده است.

نسب قتيبه‏
ابوحفص قتيبه بن ابى صالح بن عمروبن حُصين بن ربيعه بن خالد بن اُسيد الخير بن قضاعى بن هلال بن سلامه بن ثعلبه بن وائل بن معن بن مالك بن اعصر بن سعد بن قيس بن عيلان بن مضر بن نزار بن عدنان، نسب به اعراب شمالى مى‏برد.3 دانشمندان علم انساب در ذكر نام و نسب وى دچار اختلاف نظر شده و برخى نسب وى را به جاى مالك بن اعصر، باهله بن اعصر بن سعد مى‏دانند كه اين امر، مورد تأييد همگان نيست. برخى محققان معتقدند «باهله» همسر مالك است نه جد ذكور وى.4 در هر صورت، او از قبيله باهله است و نسب‏شناسان باهله را يكى از قبايل كهن عرب مى‏دانند. در بيان علت نام گذارى اين قبيله به باهله كه ظاهراً نام زنى است، روايت روشن و صريحى يافت نشد. باهله از قبايل ضعيف و پست عرب به شمار مى‏آمده، چرا كه اعراب از انتساب خود به قبيله مذكور خوددارى مى‏ورزيده‏اند. در برخى از اشعار عربى به منحط بودن اين قبيله اشاره شده است. جلسات مشاعره و مفاخره اعراب در بارگاه قتيبه و بيان معايب قبيله وى و انتساب افراد آن به نادانى، بر اين مطلب اشاره دارد. البته شخصيت قتيبه، شديداً قبيله‏اش را تحت تأثير قرار داد و در موارد خاص، قبيله وى مورد مفاخره و تمجيد قرار گرفت. اين مفاخرات شايد به سبب ترس و هيبت و مقام او، يا چاپلوسى و ريا صورت گرفته است.5

خاندان قتيبه‏
به روايتى قتيبه در سال 49ه در عراق زاده شد. محل تولد او مشخص نيست. پدر قتيبه ابوصالح مسلم بن عمرو از سرداران و كارگزاران دولت اموى بوده است. وى از نديمان خاص و پيك‏هاى محضر يزيد بن معاويه (د 63ه ) بوده و نيز مدتى در نزد ابن زياد، در بصره بسر برده است. او همراه ابن زياد با صورتى پوشيده وارد كوفه شد و در هنگام دستگيرى مسلم بن عقيل حضور داشت و از سيراب كردن وى در دارالاماره كوفه ممانعت كرد. به جز اين مورد و مدحيه‏اى كه در وصف وى سروده شده، اطلاع ديگرى از او در دست نيست. در شعرى آمده كه مسلم اشتربان و صاحب اسبى به نام حرون بوده است.6
در حوادث بعدى تاريخ اسلام جز حضور وى در دستگاه عبدالملك مروان و كمك در رفع شورش مصعب بن زبير در سال 72ه و سرانجام قتل وى، به مطلب ديگرى بر نمى‏خوريم.
كليب، برادر مسلم بن عمرو، در جنگ جمل در سال 36ه حضور داشته و مشخص نيست در كدام گروه (سپاه على‏عليه السلام يا طرفداران عائشه) بوده است. با توجه به اين كه دودمان قتيبه در محضر امويان بوده‏اند، اما اخبارى نادر از شركت برخى از افراد قبيله وى در گروه خوارج شورشى و مقتول به دست حكومت اموى در بصره، هم گزارش مى‏دهند.7
مادر قتيبه، سوده دختر عمرو بن تميم هم فردى گمنام در عصر اموى است. با قدرت يابى قتيبه، مادرش هم جايگاهى پيدا كرده و محضرش محل وساطت و ميانجى‏گرى مغضوبين قتيبه بوده است.8
مسلم بن عمرو به جز قتيبه پسران زيادى داشت كه عبارتنداز: بشار، زياد، عبدالكريم، عبداللَّه، صالح عبدالرحمن، حماد، رزيق، عمر، معبد و حصين، «بشار»، برادر بزرگ قتيبه، در نزد حجاج عزيز و محترم بود و جزء تيول داران و صاحب نهرى در عراق به حساب مى‏آمد، همين‏طور عبداللَّه، حصين و عمرو كه صاحب فرزندان بسيار بودند، و با وى در فتوحات شركت كردند و اكثر ايشان در خراسان همراه امير به قتل رسيدند. از خواهران قتيبه نشانى در تاريخ نمى‏بينيم، هر چند كه طبرى ذيل حوادث سال 96ه آورده است: «خواهران و برادران او در اين حادثه به قتل رسيدند».9

ازدواج‏
از دوران كودكى، نوجوانى و جوانى وى اطلاع دقيقى در دست نيست. از اين كه وى در طول زندگى با دوشيزه يا زنى از خاندان‏هاى بزرگ ازدواج رسمى كرده، خبرى موجود نيست، ولى به سنت بسيارى از امراى عرب كه به سبب فتوحات و مسائل حكومت، مجال تشكيل خانه و خانواده نداشتند، با كنيزان متعددى در تماس بوده است. نام زنانى، چون زعوم دختر اياس، عبهر، ليلى اخيليه، مادر خالد بن برمك، مادر يزيد سوم اموى و همسر نيزك امير سُغد در دربار قتيبه به چشم مى‏خورد. دو نفر اول براى او فرزندانى، چون مسلم و حجاج را به دنيا آوردند. از ارتباط ليلى با سردار اطلاع دقيقى در دست نيست هر چند نامه حجاج، سندى بر ارتباط آن دو محسوب مى‏شود. مادر خالد و مادر يزيد به دربارهاى اموى شام هديه شدند و نفر آخر هرگز با قتيبه پيوندى برقرار نكرد.10

اعقاب قتيبه‏
سلم، حجاج، قطن، مسلم، كثير، عبدالرحمن صالح، عمر و يوسف پسران قتيبه‏اند كه مانند پدر به مناصب مهم حكومتى رسيدند. مسلم ابوقتيبه والى بصره و عامل منصور در مبارزه با قيام ابراهيم بن عبداللَّه بن حسن (د 145ه ) بود. وى بعدها به دليل نافرمانى از منصور از امارت بصره عزل شد. وى فرزندان زيادى داشت كه آنها هم به حكومت ولايات منصوب شدند؛ سعيد، ابراهيم، على، فضل و عمر تا حكومت هادى عباسى (د 170ه ) بر ولاياتى، چون رى، بلخ يمن و... حكم مى‏راندند. قطن پسر ديگر قتيبه بر سمرقند حكومت مى‏كرد.
نبيره‏هاى قتيبه از دنباله مسلم و عبدالرحمن و حجاج با نام‏هاى سعيد بن احمد (د 279ه ) كه در دوره معتمد در بطائح مصلوب شد، و عبدالخالق، ساكن در طليطله (اندلس) معروف به محمد بن مثنى، فرمانده سپاه طلحة بن طاهر بن حسين (د 213ه ) در خراسان بودند.
از ميان اعقاب قتيبه تنها سعيد بن مسلم عالم بود.11

زندگى سياسى‏
آغاز حيات سياسى وى هم زمان با حكومت حجاج بر عراق و به توصيه او و با دستور وليد بن عبدالملك يا خود عبدالملك به سال 85 يا 86ه بوده است. او قبل از امارت خراسان به امور ادارى و سياسى در يكى از شهرهاى رى، بحرين، بصره يا سيستان مشغول بوده است. شواهد بى شمارى، چون حفر نهر قتيبتان در بصره و سركوبى شورش سيستان نشان دهنده حضور وى در اين ايالت‏هاست. علت انتخاب وى به امارت خراسان، آرامش و ثبات سياسى دوره وليد، ميل خليفه به كشور گشايى، فتح چين، نويد گسترش قلمرو حكومت قتيبه از سوى حجاج و مساله تعصب قومى اعراب بود. مورد اخير بسيار مهم بود، چرا كه حجاج، فرماندهى و مقام‏هاى مهم را به قبايل قيسى (اعراب شمالى) - كه خود و سردارانش از آن بودند - مى‏داد.12

فتوحات‏
ورود به خراسان و فتح آن جا و مرزهاى شرقى‏اش، صلابت وقدرت وى، استفاده از عنصر اختلاف ميان شهرياران ايالات آن‏جا و كمك گرفتن از بيگانگان جهت دفع امراى رقيب از عوامل مهم فتوحات خراسان بود.
قتيبه اولين كسى بود كه مسير فتوحات عرب از راه فارس به كرمان و خراسان را تغيير داد و از ايالت‏هاى مركزى و شمالى به آن جا وارد شد.13 اين ايالت در دوره‏هاى قبل فتح شده بود، لكن درگيرى حكّام محلى، نظم امور آن جا را بر هم ريخته بود. حوزه زمانى فتوحات او را بايد در سال 86 تا 96ه دانست. عزل مفضل بن مهلب به دست حجاج، راه را براى فتح امارت خراسان به دست قتيبه كه نقشه اصلى‏اش را مفضل كشيده بود، باز كرد.
اخبار فتوحات قتيبه بسيار نامرتب است. تقريباً تنها كسى كه با رعايت نظم زمانى بدان‏ها پرداخته طبرى است. شرح همه فتوحات مذكور در اين جا ممكن نيست، خصوصاً اين كه طبرى درباره هر حادثه چندين روايت، اعم از محلى و غير محلى (عرب و خراسانى) بيان مى‏كند.14 اولين ايالت‏هايى كه به آن‏ها حمله شد اخرون و شومان بودند كه شهريار آنها رعايت همسايگى دولت اسلام را نكرده و بر حكام محلى ديگر هم ستم مى‏كردند. عده‏اى فتح آن‏جا را به تحريك دهقانان بلخ و طالقان مى‏دادند كه خود را با ارمغان‏هاى فراوان تسليم قتيبه كردند. دو ايالت مذكور در پايان با قتيبه صلح كردند.15 كانون حملات در اين فتوحات شهر مرو، دارالملك قتيبه بود. سال 87ه قتيبه، بادغيس را به صلح گشود. بعد از آن شهر بيكند را فتح كرد هدف اصلى او فتح بخارا بود از اين رو، حملات خود را از نزديك‏ترين ايالات بخارا آغاز كرد. بهانه فتح آن، پيمان شكنى مردم آن جا، فساد اخلاقى حاكمش، ورقا بن نصر باهلى در تعرض به دختران زيبا روى و تحريك سغديان مطرح شده است. رواياتى افسانه‏اى، چون مشاهده ديگ‏هاى بزرگ و غول آساى بيكند توسط مسلمين در منابع تاريخى مطرح شده است. طولانى شدن فتح بيكند، شايعات مبتنى بر مرگ حجاج (جهت تزلزل سپاه اسلام)، كسب غنايم گرانبها و ويرانى بيكند از موارد مهم فتح بيكند است.16
در سال 88ه تومشكت و رامشنيه دو ايالت نزديك بخارا فتح شدند؛ اهميت آنها در شركت سپاهيان سغدى و چينى در مقابله با قتيبه بود. مهم‏ترين و مفصل‏ترين فتح قتيبه، فتح بخارا بود. بخارا از مهم‏ترين ايالت‏هاى ماورالنهر، اولين بار به دست سعيد بن عثمان اموى فتح شد و با نقض پيمان صلح، يك‏بار ديگر در زمان يزيدبن معاويه (د 63ه ) و حجاج مورد حمله واقع شد (90 - 89ه ) حملات چهارگانه قتيبه، طولانى شدن مدت جنگ، نقض پيمان صلح، جايگاه و نسب والاى حاكم محلى آن جا (وردان خداه)، ارتداد اهالى آن جا پس از قبول اسلام، ورود قتيبه به شهر از طريق صلح خدعه‏آميز (به بهانه ساختن مسجد) و فتح آن به دست سپاهيانى كه به شكل بنايان در آمده بودند، خرابى بخارا، اسكان قبايل عرب، وضع قوانين سخت اسلامى در آنجا، بناى جامع مشهور بخارا در سال 94ه ، بناى مصلى و عيدگاه بخارا به دست قتيبه و امنيت پرمخاطره بخارا از مسائل مهم اين فتح محسوب مى‏شود.17 فتح سغد از ديگر فتوحات مهم قتيبه است، چون همراه با سغد مردم طالقان فارياب و... شورش كردند. قتيبه در فتح اين ايالت بر اساس شيوه جنگى رسول خداصلى الله عليه وآله در نبرد احزاب به توصيه مشاور نظامى‏اش، حيان نبطى ميان امراى محلى شهرهاى مذكور را به هم زد و بعد تك تك ايالت‏هاى مذكور را فتح كرده و اهالى آنها را به سختى مجازات كرد.18 در فاصله سالهاى 90 تا 91ه امير، حوزه‏هاى طالقان، فارياب. گوزگان و بلخ را آرام كرد و ايالت سغد را كه اميرش نيزك خان دوباره طغيان كرده بود، فتح كرد. اخبار فتح آن جا و قتل و اعدام نيزك و دوستانش بسيار پراكنده و متضاد مى‏باشند. شومان، كش، نسف، فارياب هم اماكن مفتوحه بعدى بودند. قتيبه فارياب را سوزاند و از آن پس، «شهر سوخته» لقب گرفت. در سال 92ه قتيبه شورش سيستان و رتبيل و زابل را آرام كرد و خوارزم را هم به تصرف خويش درآورد. خوارزم دچار فتنه‏اى محلى شده بود و قتيبه در آن جا عده زيادى را كشت.19 مهم‏تر از خوارزم، فتح سمرقند به سال 95ه بود كه اخبار و روايات افسانه‏اى و مبالغه‏آميز درباره آن زياد بود. كيفيت ورود او به شهر در قالب پنهان شدن در مركبى چوبين و بزرگ، شبيه افسانه يونانى تروا و آشيل قهرمان، كشتار مردم، خرابى بت خانه‏ها و بت‏هاى زرين و كسب لقب و عنوان «بالان» از كاهنان و مردم آن‏جا از مهم‏ترين فصول فتح سمرقند است.20 سال‏هاى آخر عمر سردار نيز در جنگ گذشت. سال 96ه قتيبه دامنه فتوحات را به چين كشاند و آرزوى حجاج را - كه ديگر در قيد حيات نبود - برآورده ساخت. قتيبه، زودتر از سرداران ديگر به چين رسيد و كاشغر را از راه دره عصام گرفت و با مردمش صلح كرد. او با شنيدن خبر مرگ وليد بن عبدالملك به خراسان بازگشت، ولى هرگز نتوانست از آن جا جان سالم به در برد. مرگ وليد و آغاز خلافت سليمان آتشى در شام روشن كرد كه دامن‏گير او در خراسان شد. فتح قرميسين گرگان طبرستان و اسكندريه نيز به وى نسبت داده شده است. قتيبه به آمل رفت و آمد داشت لكن او فاتح طبرستان نيست زيرا آمل در ايالت خراسان بزرگ قرار داشته و با آمل ايالت طبرستان متفاوت است.21

نهايت حوزه فتوحات‏
اين كه قتيبه محدوده فتوحاتش را تا كجا امتداد داد نيازمند بررسى بيشترى است. قدر مسلم آن است كه وى تا عمق مناطق آمو دريا نفوذ كرد و ايالت‏هاى سمرقند، هرات، چاچ، بلخ ، بخارا، خوارزم و قسمت‏هاى بسيارى از ماوراءالنهر را در فاصله سال‏هاى 86 تا 97ه فتح كرد و زمينه را براى فتح چين و ورود اسلام به آن ديار فراهم كرد. به روايتى او سال 96ه كاشغر در ايالت چيانگ را تصرف كرد و با مرگ وليد، فتوحاتش در همان‏جا متوقف شد. اين كه آيا مسلمانان، پيش از اين هم از راه خشكى و دريا و مسير تجارى به چين نفوذ كرده بودند، نيز قابل بررسى است. در اين كه هيأتى از سوى امير به دربار چين به سفارت هبيره بن مشمرح كلابى با هداياى بسيار رفته باشند. ترديدى نيست، اما سفر خود قتيبه به چين محل ترديد است. عده‏اى معتقدند روايت‏هاى مربوط به ورود او به چين زودتر از موقع نقل شده و اين كار بعدها به دست نصر بن سيار امير خراسان انجام شد و نيز حد مرز طبيعى دوران قتيبه منطقه سيحون بود نه جيحون. از طرفى داستان فتح كاشغر و سوگند قتيبه براى فتح خاك چين و تدبير سياسى حاكم آن جا كه يك بار خاك آن سرزمين را با هداياى بى شمار و غلامان سلطنتى براى قتيبه فرستاد تا سوگند او را ملغى كند، علاوه بر ايجاد ترديد در مسأله فوق، حكايت از هيبت سپاه اسلام دارد. با اين همه، قتيبه فتوحات را در شرق به جايى رساند كه هرگز پيش از آن سابقه نداشت و توانست حكومت اسلامى را در آن جا متمركز كند. دلايل گستردگى فتوحات وى از اين قرار است: دستور حجاج مبنى بر فتح چين، رقابت قتيبه با محمد بن قاسم (فاتح سند) بر سر اين كه كدام يك زودتر به چين برسند، حرص و طمع سپاه اموى در جمع كردن غنايم، شور و شوق جنگ‏جويى، دعوى نشر اسلام، نابودى معابد، بتكده‏ها و... .22
نويسندگانى، مانند گيب، فتح چين را در دوره قتيبه صحيح نمى‏دانند و با استناد به طبرى فقط مسأله حمله به كاشغر را مطرح كرده كه در نهايت به صلح طرفين كشيده شد و نيز آنها لفظ صين را بر قسمتى از چين منطبق مى‏دانند، خصوصاً اين كه منابع چينى هم از فتح قتيبه سخنى نگفته‏اند. گيب معتقد است در خصوص فتوحات ماوراءالنهر، قول صحيح استرداد آن منطقه از دست امراى محلى است نه فتح آن. در هر صورت طبق نظر وى قتيبه براى بدست آوردن راه تجارت ابريشم از كوهستان‏هاى تيان‏شان، تورخان و تغمات عبور كرد و توكسيئوس و يا كسارت (مرز مشترك ايران و توران) را گرفت.23
علاوه بر مرزهاى خارجى، قتيبه حملاتى (به صورت گروهى) به جرجان داشت كه به سبب مشكلات سپاه عرب در جنگل و كوه...، رضايت حجاج را جلب نكرد. وى جهت برقرارى آرامش حملاتى نيز به سيستان داشت.24

كارگزاران و فرماندهان‏
قتيبه در فتوحات خود سردار نظامى و زير دست حجاج بود كه كادر فرماندهى قوى داشت. فرماندهانى، مانند مسلم بن مسلم، صالح بن مسلم، عبدالرحمن و عمروبن مسلم كه برادرانش بودند، او را در فتوحات يارى مى‏كردند؛ نفر اول، جانشين موقت وى به هنگام فتوحات مرو بود. دومى، سرزمين باسار، امير ترمذ، فاتح كاشان و ادرشت در منطقه فرغانه را فتح كرد و سومين نفر، قدرت‏مندترين فرمانده نظامى وى بود.25
علاوه بر اينان، مغيره بن عبداللَّه، حاكم نيشابور، اياس بن عبداللَّه، امير مرو و خوارزم، حيان نبطى، وكيع بن حسان، عبداللَّه بن اهتم و ورقاء بن نصر باهلى. حكامى بودند كه به صورت موقت در دوره فتوحات و جنگ و صلح بر امارت ولايت انتخاب مى‏شدند. در ميان امراى مذكور، جز مغيره و ورقاء - كه سرنوشت مجهولى دارند - بقيه به سردار خيانت كرده و زمينه قتلش را فراهم كردند26 و اما مشهورترين مشاور قتيبه، سليمان (سليم) ايرانى بود.

دنياى علم و ادب‏
از قتيبه حكايات و بيانات فراوانى در قالب خطبه‏هاى طولانى و مفصل و نيز عبارات كوتاه و دلنشين به جا مانده است. وى به تأييد حجاج و نامه‏هايش در فهميدن جملات استعاره‏اى و امثال رمزآميز بسيار تيز فهم بود.27 وى در روايت شعر و... بسيار آگاه بود و مورد تمجيد مردم بصره واقع شد. مكاتباتى كه از وى با مادرش به يادگار مانده، نمايانگر صنعت حسن تقسيم (از صنايع ادبى و بلاغى) است. عمران بن حصين و ابوسعيد خدرى از وى حديث نقل كرده‏اند.

مجالست با شاعران و اديبان‏
گرچه قسمت اعظم زندگى قتيبه به جنگ و فتوحات گذشت، اما گاه لحظاتى را هم به مجالست با شاعران و اديبان مى‏گذراند. اين مجالس كه به دليل پيروزى در جنگ‏ها به شكل خصوصى و عمومى برگزار مى‏شد و اتفاقاً به مناظره و مفاخره قتيبه با شاعران سپرى مى‏شد، شادمانى خاطر او را فراهم مى‏كرد.
محمد بن واسع، اصم بن حجاج، (مديحه سراى قتيبه در باب عظمت فتوحاتش)، كعب اشترى، (شاعر دربار وى) نهار بن توسعه (شاعر خاندان مهلب بن ابى صفره) عبدالرحمن بن حمانه باهلى، (مرثيه‏سراى قتيبه) و داوود بن جرير از مشهورترين شاعران درگاه وى مى‏باشند. امير در حالات و مواقع خاص با آنان به مناظره و مفاخره مى‏پرداخت. گاهى نيز شاعرانى، مانند نهاربن توسعه موردخشم يا عفو و عطاى او قرار مى‏گرفتند. ناگفته نماند شعراى مذكور در مدح او مبالغه كرده‏اند.28
علاوه بر اين، قتيبه با روحانى معابد حوزه فتوحات در شرق مناظره‏اى در اهميت فتح سرزمين‏ها و موسيقى داشته است. مناظره‏هاى ديگر او با رده‏هاى مختلف اجتماع، خصوصاً اديبان نقل شده كه موضوعات آن رزم، جنگ، خلقت و... مى‏باشد كه جهت اختصار از ذكر آن خوددارى مى‏شود.29

خطبه‏ها
از قتيبه خطبه‏هاى فراوان بر جاى مانده است. اين خطبه‏ها معمولاً به هنگام اعزام نيرو، تشويق سپاهيان به جنگ، شرح خاطرات نبرد و امور سياسى مهمى، چون قضيه خلافت سليمان بن عبدالملك و عزل قتيبه از امارت خراسان بوده است. خطبه‏هاى او معمولاً طولانى، مفصل، مزيّن به صنايع ادبى و داراى استوارى و غناى خاصى مى‏باشد. اين سخنان كه ابتدا به صورت شفاهى بود و بعدها مكتوب شد از دخالت راويان و تصرف ناسخان و نويسندگان در امان نمانده است.30
از ميان خطبه‏هاى به يادگار مانده از او، خطبه‏هايى كه در هنگام فتح تخارستان در سال 86ه ، فتح سغد در 93ه ، فتح چاچ و نيز آغاز خلافت سليمان در 96ه ايراد كرده، مشهورتر است.31 آيات قرآن، صنايع ادبى، ذكر ماجراهاى تاريخى و عبرت آموزى از آنان (مانند داستان يهوديان بنى نضير)، فاش ساختن ماهيت دستگاه اموى، مذمت امراى قبلى خراسان. دامن زدن به اختلافات عرب‏هاى شمالى و جنوبى، انتقاد از مردم خراسان و شام، شكايت از زمانه، و مسائل غيراخلاقى موضوعات خطب وى را تشكيل مى‏دهد.32
بررسى اين خطبه‏ها علاوه بر تخصص در امور ادبى، به مطالعه پراكندگى عرب در خراسان و آگاهى از اوضاع اجتماعى سياسى آن دوره كمك فراوان مى‏كند. در اين ميان، خطابه‏هاى طولانى وى كه در موقعيت‏هاى خاص ايراد شده، به لحاظ ادبى در خور توجه است.33