من با "مارلون نو"( سرپرست گروه انیمیشن) مشورت کردم و هر دو با این نظریه که این شخصیت انیمیشنی باید کاملاً شبیه انسان به نظر برسد اتفاق نظر داشتیم.در این فیلم بعضی مواقع شما میبینید که موشهای کیسه دار بر روی دوپای عقبی شان بلند شده و پاهای جلویی کوچکتر را درمقابل سینه آویزان می کنند که این کار آنها را به طرز بی فایده ای شبیه بازوان [دایناسور] تی رکس نشان می دهد.بنابراین ما بدنبال چیزی می گشتیم تا بتوانیم یک سری ادا و اطفارشخصی برای آنها بسازیم.
با اجرای تصور کلی دوتن از هنرمندان شرکت بلور_چاک و شون_ به مفاهیم بسیار جالبی در مورد شخصیتها و محیط آنها رسیدیم.
بعنوان یک قسمت دیدنی فیلم همه چیز احتیاج به این داشت که گردو خاکزیادی در هوا وجود داشته باشد تا کامیونهای باری مزرعه را در ذهن بیننده تداعی کند.از لحاظ دیگر سبزیجات نیز باید جوری بکار می رفتند تا بطور غیر طبیعی رنگ آمیزی شده باشند تا بتوانند یک تاثیر اغواکننده را بر روی موش کیسه دار داشته باشند.
داستان بر این بنا بود که کلاغ مجبور بود فقط با یکی از شخصیتهای اصلی داد و ستد کند.بیشتر وقت و انرژی بر روی کامل کردن ظاهر موش کیسه دار مصرف می شد{مدل-تکستچر(بافت) و حالت صورت آن}.فاولر اظهار می دارد که اگر این کار انجام می شد تقریباً 90% پروژه تمام بود و مابقی بر مبنای جذبه و شخصیت موش کیسه دار بعنوان یک شخصیت نمایشی بستگی داشت.این یک فرمول ساده ی خوب بود؛ شخصیتهای فرعی که شامل سنجاب و جوجه ها بودند مابقی وقت هنرمند را می گرفتند که آیا با موش کیسه دار برخورد کنند یا نه.
فاولر در ادامه می گوید اکثر شخصیتهای فرعی در یک یا دو صحنه ی فیلم بودند بنابراین آنها به اندازه ای که موش در تیررس بود،در دید نبودند.با وجود این هنوز هم سنجاب احتیاج به خز، جوجه ها و کلاغها احتیاج به پر و گاو احتیاج به یک منظره ی باسن ترسناک خارق العاده داشت.پس هنوز هم مقادیر قابل توجهی کار برای انجام باقی مانده بود.
پس ورژن 6 تری دی مکس برای ساختن انیمیشن، ورژن 5 آن برای نورپردازی و رندر کردن( Rendering) استفاده شد.هم چنین کاربران زیادی هستند که از نرم افزار Eyon's digital fusion برای ترکیب و ظریفکاری در صحنه های فیلم برداری استفاده می کنند.خز جانوران تماماً توسط پلاگین شگ ( shag plug in) در تری دی مکس ساخته شد .برای انیمیشن صورت از پلاگین مورفو متیک ( morph-o-matic) استفاده شد.
موش کیسه دار ورشکسته ظرف پنچ ماه کامل شد_ از اوایل مِی تا اواخر سپتامبر 2004_ و تعداد افرادی که در تیم انیمیشن مشغول بودند در نوسان بود." جف فاولر" فیلمنامه را در دومین هفته ی ماه می تمام کرد و به هنر مندی بنام " درون راس" در شرکت بلور پیوست.به منظور ایجاد 83 دوربین یا بیشتر برای فیلم، مدلسازی همزمان توسط سه هنرمند انجام گرفت.تا اواسط ژوئن برگزیده ای از انیمیتورها را داشتیم که آماده ی شروع کی-فریمینگ ( key framing) بودند.فاولر در ادامه می گوید نهایتاً در اواخر جولای ما محتملاً حول و حوش 5 نفر انیمیتور ممکن بود داشته باشیم که در نهایت به 9 نفر رسیده بودند.فاولر می گوید بنابراین چالشی که در پروژه های ساختنی با آن روبرو می شویم زمان است.این مهم نیست که آیا کار را انجام می دهیم یا خیر،بلکه مهم این است که آیا ما وقت کافی برای بزور جا دادن صحنه های جالبتر بیشتری هستیم یا نه.هرکسی می خواهد تا جایی که ممکن است کار خود را فوق العاده جلوه دهد بنابراین هنرمندان دائماً در تلاشند که زیبایی و ظرایف خاصی را تا جای که امکان دارد به کارشان اضافه کنند ولی همه چیز بستگی به زمان دارد.فاولر با ذکر این مساله میخواهد بر این قضیه پافشاری کند که انیمیشن موش ورشکسته با چنین توصیف و تفضیلی ساخته شد.انیمیتورها، طراحان چشم اندازو هنرمندان FX تماماً آخرین دقایق را به منظور ظریف جلوه دادن کار خود می خواستند و من چنین رفتاری را محترم می شمردم و فکر می کنم که این طرز فکر بر روی کیفیت کار نهایی بیرون آمده تاثیر گذار است و بیشتر آن از احساسی که ما گروهی از هنرمندان همکار هستیم سرچشمه می گیرد.من در مورد " دی ویلسون" که صحنه هایی که باسن گاو پوشیده از پر شده بود را می ساخت جک ساخته بودم.ولی نمی توانم بگویم که چقدر فوق العاده است که هنرمندانی شبیه این شخص داشته باشیم و تیم ا از تولید برنامه ی وار همر( war hammer) دست کشیده و به پروژه ی موش کیسه دار پرداختند { همانند فیلم کوتاه دیگر ما بنام این دهِ راف( In the rough) ساخته ی پُل تیلور}
آنها همه چهار هفته ی وحشتناک را برای تولید " وارهمر" گذراندند.خواه شما سفینه های فضایی را ترجیح دهید یا موشهای کیسه دار، هنرمندان در شرکت بلور همانند یک تیم منسجم متعهد به انجام پروژه شده بودند و این ماموریت از آغاز به " تیم میلر" سپرده شده بود.انیمیتورهای شخصیت استودیوی بلور، تا حد زیادی از تکمیل چهل دقیقه ی یکی از کارهای کمپانی دیسنی بنام "دوبار در طول یک کریسمس" تجربه کسب کردند و قادر بودند که از این تجربه و اطلاعات در یکی از پروژه های خودشان استفاده کنند.فاولر عقیده دارد که هر دو فیلم کوتاه ( Gopher broke-In the rough) تا حد زیادی توانایی شرکت بلور را به منظور بیان داستان و گسترش حجم اصلی فیلم ترفیع داده اند.و احساس می کند که هنرمندان واقعاً گامهای بلندی بسوی پیشرفت در این پروژه برداشته اند.از لحاظ تکنیکی فاولر می گوید: ما قادر بودیم تا در وضعیت و سر و وضع شخصیتهای داستان بهبود بخشیم که این کار به ما اجازه می داد تا مدلهایمان را به حالتهایی بکشیم که مبنی بر درک و انتقال مستقیم و بسدت مورد نیاز داستانهایی از این قبیل باشد.از طرف دیگر مقداری تست رندر خز جانوران بود که مارا می ترساند.مخصوصاً یکی را بیاد می آورم که بنظر می رسید موش کیسه داری بود که توسط یک گروه جوان ولگرد اسیر شده بود و بر روی یک اعلامیه ی تبلیغاتی با نور سبز فلورسنت چسبانده شده بود. و اگر دو هفته مانده به فرجه ی برنامه ی اسکار نبود خیلی خنده دار تر از این می توانست از کار در بیاید.ولی بقدر کافی خنده دار بود.بعضی از تست پرها نیز استرس مربوط بخود را داشتند ولی در آخر زمانی که کار خز و پرها تمام شد بسیار جالب بنظر می رسید و همه روی هم یک تولید زیبا و دلنواز از کار در آمد.تیمو موسیقی استودیوی بلور یک تراک جداگانه تلفیقی از موسیقی های فیلم های مختلف بیرون داد.کسی که تمام این کارها برعهده او بود " راب کارینز" نام داشت.او فیلم کوتاه " تیم میلر" بنام راک فیش( rock fish) را نیز صداگذاری کرد...همانند دیگر پروژه های داخل استودیو. راب فوراً صدای شخصیتی را که ما دنبالش بودیم برای ما ساخت. یک قطعه موسیقی لایت( آرام) که بشدت از کار " کارل استالینگ" از شرکت "برادران وارنر" تاثیر گرفته بود. راب اسم دیگر آهنگسازان کمکی را نیز لیست کرد." تونی مورالز" که بر روی یک سلسله کارها وقت گذاشت و دوتای دیگر نیز به یک امتیاز دیگر دست یافتند.