برای اثبات این مطلب می‌توان به تعداد زیادی از اصطلاحات خاص كه دارای جهتگیری مردانه هستند استناد كرد، ولی تمایل مردانه زبان انگلیسی چنان گسترده است كه...
از جمله شاخه‌های فرعی فلسفه زبان، مباحث فمینیستی در مورد زبان است. چندی پیش در صفحه اندیشه چند مطلب كوتاه ترجمه شده درباره انتقاد فیلسوفان فمینیست از زبان انگلیسی ارائه شد. این مطلب نیز در پیرو همان مطالب ارائه می‌شود.
در اینجا نویسنده زبان انگلیسی را واجد عناصری دانسته كه به طور كلی به این زبان ویژگی مردانه می‌دهد و به همین علت بسیاری از فمینیست‌ها معتقدند زبان انگلیسی در طول تاریخ وسیله‌ای برای تسلط و اعمال قدرت مردان علیه زنان بوده است.


بعضی فمینیست‌ها (مثل پنلوپه 1990، اسپندر 1985) استدلال كردند كه انگلیسی به معنایی كاملا كلی، زبانی مردانه است. (مشابه استدلال‌هایی كه درباره زبان مطرح شده‌اند.) از این مطلب چنین فهمیده می‌شود كه می‌توان به شیوه‌ای مشابه با همان شیوه‌ای كه می‌توان اصطلاحات خاص را مردانه دانست، زبان انگلیسی را مردانه دانست به وسیله رمز‌گذاری جهان بینی مردانه، كمك به زیردست كردن زنان یا نامرئی جلوه دادن آنها، یا به واسطه این‌كه مردان را نرم هنجار فرض كند.

برای اثبات این مطلب می‌توان به تعداد زیادی از اصطلاحات خاص كه دارای جهتگیری مردانه هستند استناد كرد، ولی تمایل مردانه زبان انگلیسی چنان گسترده است كه محدود كردن این مساله در مجموعه‌ای از كلمات به جای زبان به مثابه یك كل، اشتباه است. مرحله اول از این نوع استدلال آشكارا، مرحله‌ای طویل و پیچیده است.


انواع ادعاهای گفته شده عبارتند از: (الف) برای [دلالت به] مردان كلمات بیشتری نسبت به زنان در زبان انگلیسی وجود دارد و بسیاری از این كلمات اثباتی مثبت هستند. (1977, citing Stanley1985:15 Spender) (ب) كلمه دلالت كننده به زنان به شكل ضمنی دلالتی سلبی منفی را فرض می‌كند، حتی در جایی كه این كلمه همان موقعیت یا وضعیت مشابهی را كه برای مردان تعیین می‌كند، برای زنان نیز تعیین كند.‌(1985:17 Spender) مثل كلمات spinster (دختر ترشیده) و bachelor (مرد مجرد)‌ (ج) كلمات [دلالت‌كننده به] زنان در بسیاری موارد، بسیار جنسیت زده‌تر از كلمات [دلالت كننده به] مردان هستند و این امر حتی در مورد كلمات خنثی، وقتی این كلمات درباره زنان استفاده می‌شوند، صادق است.

دال اسپندر ذكر می‌كند لاكوف (1975)، درباره مثال professional (حرفه‌ای) بحث می‌كند و he's a professional (او یك حرفه‌ای است) را با she's a professional مقایسه كرده، خاطر نشان می‌كند كه از جمله دوم به احتمال بسیار بیشتر نسبت به جمله اول این معنی فهمیده می‌شود كه فرد مورد بحث، یك خودفروش است. [از جمله اول بیشتر این معنا فهمیده می‌شود كه فرد مورد اشاره در حرفه و صنعت خود خبره و كاردان است. (مترجم)‌] است.
جنسی كردن این كلمات برای زنان بویژه توسط بسیاری از فمینیست‌هایی كه معتقدند عینی كردن جنسیت اگر ریشه نابرابری‌های بین زنان و مردان نباشد، عنصری تعیین كننده برای آن است، اهمیت دارد. (مثال‌های بیشتر در این مورد را همچنین در 1992 Baker ببینید.)


به نظر صاحب نظرانی همچون اسپندر، این رمزی كردن (كدگذاری)‌ گسترده سمت‌گیری مردانه در زبان همان چیزی است كه ‌باید انتظار داشته باشیم. او ادعا می‌كند مردان (هرچند آنچنان كه او می‌گوید نه همه مردان) قدرت بسیار بیشتری در جامعه داشته‌اند این [قدرت] قدرت تحمیل نگرش مردانه‌شان به جهان از طریق زبان را نیز شامل شده است. بعلاوه او استدلال می‌كند تسلط از طریق زبان برای افزایش قدرت مردان به كارگرفته شده است.
جنسیت‌گرایی در زبان است كه موقعیت مردان را بالا برده و در نتیجه مردان بر محصول اشكال مختلف فرهنگی سلطه پیداكردند.(1985:144 Spender)

اسپندر ادعا می‌كنددلیلی غیرمستقیم ارائه می‌كند كه مردان جنسیت‌گرایی را در زبان رمزگذاری كردند تا از این طریق مطالباتشان درباره برتری مردان را استحكام بخشند. (1985:144 Spender) اما اسپندر این دلیل را برای این ادعا بسیار بیش از دلیلی غیرمستقیم تلقی كرده و برای تایید آن، تلاش‌های زبان‌شناسان نسخه‌شناس بحث كرده است. یكی از مثال‌ها در تایید این مطلب این ادعا است.

در متون انگلیسی مردان ‌باید پیش از زنان وارد فهرست شوند، زیرا جنس مرد، جنس شایسته‌تر بود. (Spender 1985:147, emphasis hers) و همچنین تلاش‌ها (كه پیشتر ذكر شد) برای اثبات he به عنوان ضمیر از حیث جنسی خنثای سوم شخص در زبان انگلیسی.


از نگاه صاحب نظرانی چون اسپندر، توانایی مرد برای كنترل، سلطه یا مهار زبان به طور قطع به آنها قدرت زیادی می‌دهد. ما تاكنون راه‌هایی را كه به واسطه آن، آنچه احتمالا می‌توان آن را مردانگی زبان دانست و در نامرئی كردن زنان (با توجه به كلماتی مثل he و‌)man عاملیت دارد، دیده‌ایم. اگر انسان مردانگی زبان را فراتر از چند اصطلاح خاص بداند، قدرت زبان را در نامرئی ساختن زنان حتی قوی‌تر و مهم‌تر خواهد دانست.

ما همچنین طرقی را كه به واسطه آنها آنچه احتمالا می‌توان مردانگی نامید، دیده‌ایم. در جایی كه ما فاقد كلماتی برای [دلالت به] تجربیات مهم زنانه، مثل آزار جنسی (sexual harassment) هستیم، زنان برای توصیف عناصر اصلی وجودشان، این [فقدان كلمات] را مشكل‌تر می‌یابند. به همین شكل، در جایی كه كلماتی كه به روشی معین تجربیات زنان را تحریف می‌كنند، زنان بدرستی دوران سختی برای انتقال واقعیت‌های زندگی‌شان خواهند داشت.


اگر این گونه مسائل را فراتر از اصطلاحات برگزیده خاص تلقی كنیم و آنها را آلوده كردن كل زبان بدانیم، طبیعی است قبول كنیم كه زنان به میزان زیادی خاموش می‌شوند، یعنی عاجزند از برشمردن عناصر كلیدی زندگی‌شان و عاجزند از ارتباط دادن وجوه مهم تفكر‌شان. اسپندر و نیز دیگران ادعا كردند مردانگی زبان اندیشه را محدود می‌كند و نگرشی مردانه بر همه ما تحمیل می‌كند و نگرش‌های جایگزین به واقعیت را ناممكن می‌كند یا دست كم برشمردن آنها را بسیار دشوار می‌كند.

این استدلال‌ها اغلب بر مبنای فرضیه‌های ساپیر هورف ارائه می‌شوند. (Sapir 9491; Wharf. 1976) این به طور كلی تقریبا به مثابه این فرضیه‌ها تشریح شده است كه جهان‌بینی ما به وسیله ساختارهای زبان خاصی كه از روی اتفاق برای صحبت كردن به ارث برده‌ایم، تعیین می‌شود. (Cameron 1998b:150)
برخی ادعا كردند قدرت مردانه بر زبان به مردان اجازه می‌دهد كه نه فقط اندیشه بلكه همچنین واقعیت را شكل دهند؛ مثلا اسپندر ادعا می‌كند مردان زبان، اندیشه و واقعیت را خلق كردند.(143:1985)
این نسخه بسیار قوی آنچه سالی هاسلانگر ساختارگرایی گفتمانی (استدلالی)‌ (discursive construstivism) نامیده است.


فمینیست‌هایی مثل اسپندر و كاترین مك‌كینون(1989) استدلال می‌كنند قدرت مردانه بر زبان به آنها اجازه خلق واقعیت را داده به خاطر این واقعیت است كه طبقه‌بندی ما از واقعیت بناچار وابسته به دورنمای اجتماعی ماست. واقعیتِ غیرجنسی (جنسی نشده)‌ یا نظرگاه غیرجنسی وجود ندارد. (مك‌كینون 114 :1989. هاسلانگر از این برهان به شكل مشروح در كتاب‌سال 1995 خود بحث می‌كند.)
به طور كلی راه‌حل پیشنهادشده تلاش برای خلق زبان خنثایی كه بتواند بدرستی واقعیت را به چنگ خود بگیرد، یعنی هدفی كه آنها آن را محمل می‌دانند، نیست. در عوض ما باید خلق یك واقعیت جدید كه متجانس‌تر با روحیه زنان است را هدف خود قرار دهیم.

برخی فمینیست‌ها استدلال كرده‌اند كه تنها راه برای دست یافتن به این [هدف] برای زنان خلق زبان متعلق به خودشان یا به وسیله تعریف مجدد اصطلاحاتی كه تاكنون مورد استفاده بوده یا به وسیله ساختن یك زبان جدید با كلمات و قواعد جدید است. آنها اظهار می‌كنند تنها بدین شیوه است كه زنان قادر خواهند بود بر محدودیت‌های زبان مردانه و اندیشه مردانه غلبه كنند، تا نگرشی رقیب به جهان را تبیین كنند و در راستای آن عمل كنند
(Daly and Caputi (1987) , MacKinnon (1989) , Penelope (1990) , Spender (1985


ادعاهای بحث شده درباره مردانگی زبان انگلیسی، علل و نتایج آن بسیار است. ابتدا (اولا)‌، دامنه گرایش مردانه در زبان قابل بحث است؛ هرچند این درست است كه فمینیست‌ها بسیار دل‌نگران تنوع گسترده اصطلاحات و كاربردهای خاص هستند، ولی اصلا آشكار نیست كه مناسب باشد ادعا كنیم زبان انگلیسی به معنایی جامع مردگرا biased - male است.
سپس قدرتی كه مردان به طور انكارناپذیری در جامعه اعمال كردهاند به هیچ وسیله به قدرت كلی روی زبان ترجمه نمی‌شود. همان‌طور كه كسانی كه سعی كرده‌اند زبان‌هایی را بسازند دریافته‌اند، كنترل بر زبان مشكل است.
قدرت اصلی‌ای كه مردان داشته‌اند با لغت‌نامه‌ها، كتاب‌های راهنمای مستعمل و قوانین مرتبط بوده است؛ در حالی كه اینها به غایت در شكل دادن به واقعیت و شكل دادن به اندیشه‌ها مهم هستند، یك جهش برای حركت از این مقدمه به این ادعا كه مردان زبان، اندیشه و واقعیت را خلق كرده‌اند، كافی است.

نتایج ادعا شده مردانگی زبان نیز حیرت‌آور است. ما قبلا معضلات این ایده كه مردان زبان را كنترل می‌كنند، دیده‌ایم. این ایده نیز كه اندیشه و واقعیت را كنترل یا خلق می‌كنند با معضلات بیشتری مواجه است. توانایی فمینیست‌ها در این‌كه به شكل موفقی طرقی كه به واسطه آنها عناصر زبان تجربیات زنان را مبهم كرده، نشان دهند، بشدت در مقابل این ادعا قرار دارد كه مردان اندیشه را كنترل می‌كنند (1998 Cameron) و همان گونه كه سالی هاسلانگر مشروحا استدلال كرده است (1995)، ساختارگرایی گفتمانی درباره واقعیت، غیرقابل تحمل است.


این ایده كه زنان می‌توانند یك زبان مشترك تشكیل دهند كه اظهار تجربیات آنها را میسر كند، به نظر این واقعیت را نادیده گرفته كه زنان فوق العاده با یكدیگر متفاوتند (Lugones و 1983 Spelman 1988 ، Spelman و بنگرید به فصل feminism and the diversity of women در مدخل topics in feminism) اگر زنان نتوانند از همان زبان مردان استفاده كنند، چرا باید ما قبول كنیم كه زنان می‌توانند به یك زبان با هم صحبت كنند.