ترانه‌يي که نخواهم سرود

من
هرگز
خفته‌ست روي لبانم.

ترانه‌يي
که نخواهم سرود من هرگز!

بالاي پيچک
کرم شب‌تابي بود
و ماه نيش مي‌زد
با نور خود بر آب.
چنين شد پس که من ديدم به رؤيا
ترانه‌يي را
که نخواهم سرود من هرگز!...

فدريکو گارسيا لورکا درخشان‌ترين چهره‌ي شعر اسپانيا و در همان حال يکي از نام‌دارترين شاعران جهان است. شهرتي که نه تنها از شعر پر مايه‌ي او، که از زندگي پر شور و مرگ جنايت بارش نيز به همان اندازه آب مي‌خورد.