1 - نيازهاى انسان به طور كلى دو دسته است: نيازهاى مادّى و نيازهاى معنوى. اين نيازها، منشأ انگيزه‏ها است و انسان پس از احساس نيازدر پي پاسخ برمي آيدپاسخ به نيازها، زمينه رشد و شكوفايى انسان را فراهم آورده، او را به سوى مرزهاى شكوفايى و كمال رهنمون مى‏شود.
يكى از مهم‏ترين نيازهاى انسان، دستيابى به كمالات انسانى و درنتيجه، رسيدن به كمال مطلق است. همه تلاش و كوشش‏ها و بى‏قرارى‏هاى انسان، براى رسيدن به اين نقطه اوج است و تا اين وصال تحقق نيابد، فرياد نياز انسان خاموش نمى‏شود. بنابراين، اگر انسان دريابد چيزى يا كسى نياز كمال طلبى‏اش را ارضا مى‏كند يا وسيله دستيابى به آن حقيقت مطلق است، آن را دوست مى‏دارد و بدان عشق مى‏ورزد؛ از اين رو، محبت و عشق حالتى است كه در دل يك موجود ذى شعور نسبت به چيزى كه با وجود و تمايلات و نيازهايش تناسب دارد، پديد مى‏آيد. جاذبه‏هاى ادراكى همانند جاذبه‏هاى غير ادراكى است؛ يعنى همان گونه كه در موجودات مادّىِ فاقد شعور، نيروى جذب و انجذاب وجود دارد و آهن‏ربا آهن را جذب مى‏كند، در موجودات ذى شعور نيز جذب و انجذاب وجود دارد؛ امّا جذب و انجذاب در موجودات ذى شعور، آگاهانه است و عنصر شناخت در آن نقشى مهم دارد. به همين دليل جذب و انجداب در موجودات ذى شعور را جاذبه ادراكى مى‏گويند؛ يعنى حقيقت اين جاذبه را شناخت تشكيل مى‏دهد؛ به عبارت ديگر، محبت و عشق ورزيدن معلول شناخت است. ممكن است بپرسيد ملاك اين جذب و انجذاب و محبت و عشق ورزيدن چيست؟ ملاك آن، سازگارى‏اى است كه آن موجود با محب و عاشق دارد. انسان به چيزى محبت مى‏ورزد كه سازگارى آن را با وجود و نيازهاى خود دريافته باشد. البتّه هر چه عنصر شناخت در اين ميان كم رنگ باشد، به همان ميزان، ممكن است انسان دچار خطا شود و در تعيين مصداق محبوب و معشوقِ خود به بيراهه رود.


مراتب محبت
محبت؛ مراتبى دارد. كم‏ترين مرتبه آن، محبت‏هاى ظاهرى و معمولى برآمده از امورى چون همانند شكل و رنگ و چهره اشخاص است. هنگامى كه انسان ظاهر چيزى يا كسى را مى‏بيند و آن را با خواسته‏هاى خويش متناسب مى‏يابد، توجهش به او معطوف مى‏گردد. در اين‏جا فردِ داراى جمال، به واسطه جمال يا كمالش، جاذبه‏اى دارد كه دل را متوجه خويش مى‏سازد و كششى دارد كه حواس و عواطف انسان را به سوى خود جلب مى‏كند. مرتبه بالاتر و عالى محبت، جايى است كه متعلق علاقه انسان، امور معنوى و غير محسوس باشد؛ مانند اين‏كه انسان به وجود صفاتى مانند شجاعت، غيرت يا عدالت و سخاوت در وجود كسى پى‏برد. از آن‏جا كه اين صفات كمالى، مطلوب هر انسانى است و با فطرت كمال طلب انسان همخوانى دارد، جاذبه آن، دل انسان را متوجه خود مى‏كند. هر چه معرفت انسان بيش‏تر شود، متعلق محبت انسان، كامل‏تر و ارزشمندتر مى‏شود تا جايى كه دل انسان به موجودى كه منشأ همه كمالات و زيبايى‏ها است، توجّه مى‏كند و عشق به معناى حقيقى و واقعى‏اش تحقق مى‏يابد و انسان، به آفريدگار كمال و جمال دل مى‏سپارد. اين عشق نيز مراتبى دارد و هر كس به اندازه معرفتش به اسما و صفات الاهى از آن بهره مى‏برد.

عشقى كه موجب استحكام خانواده مى‏شود
ارزش محبت‏هايى كه بر شمرديم، به متعلق آن‏ها بستگى دارد. اگر متعلق محبت انسان، امور مادّى و جسمانى باشد، عمرى كوتاه و گذرا و در نتيجه ارزش كم‏تر دارد؛ امّا اگر متعلق محبت انسان امور معنوى باشد، به دليل دوام و استمرار آن، ارزش فزون‏تر خواهد داشت. از همين جا مى‏توان دريافت: »عشق و محبتى كه بنيان خانواده را مستحكم مى‏كند، نبايد صرفاً بر اساس امور شهوانى و خصوصيات ظاهرى باشد«؛ زيرا اين گونه امور در معرض خطر و زوالند و نمى‏توانند موجب استحكام و دوام خانواده شوند. عشقى موجب استحكام خانواده مى‏شود كه داراى اين دو ويژگى مهم باشد:

1. پشتوانه معرفتى.
2. ريشه داشتن در نيازهاى واقعى انسان به منظور فراهم ساختن زمينه كمال و بستن گذرگاه‏هاى شيطان.
چنين عشقى هرگز كهنه نمى‏شود؛ با گذشت زمان رنگ نمى‏بازد و تا پايان عمر استمرار مى‏يابد. بنابراين، آنچه مهم است، صبغه و رنگ اين محبت است. اگر صبغه الاهى داشته باشد، در راستاى همان محبت حقيقى قرار خواهد گرفت.
پرسش ديگرى كه ممكن است به ذهن بيايد، اين است كه صبغه عشق و محبت خويش را چگونه دريابيم؟ از كجا بفهميم اين عشق و محبت جنبه شهوانى و حيوانى دارد يا عشق واقعى با صبغه الاهى است؟ اگر اين محبت و علاقه هيچ گونه پشتوانه معرفتى ندارد و علاقه‏اى كور و بدون توجّه به معيارهاى مهم ايمان، اعتقاد، اخلاقيات و امور معنوى است، مى‏توان دريافت فقط جنبه حيوانى و شهوانى دارد؛ امّا اگر اين محبت بر اساس آگاهى از ويژگى‏هاى اخلاقى و اعتقادى و معنوى باشد و با توجّه به جنبه‏هاى ظاهرى فرد و حفظ پاكدامنى و نجابت، در جهت دستيابى به آرامش و فراهم ساختن زمينه‏هاى رشد و كمال پديد آمده، در واقع جاذبه‏اى اداركى است نه كور و حيوانى.

چگونه فرايند ازدواج را آغاز كنيم
در پاسخ به بخش دوم پرسش‏تان كه از چگونگى آشنايى و فرآيند ازدواج پرسيده بوديد، بايد بگوييم: اگر قصد داريد با كسى ازدواج كنيد، پيش از اين‏كه محبت و علاقه‏اش را در دل جاى دهيد، بايد در مورد او و ويژگى‏هاى شخصيتى‏اش - در حدى كه براى ازدواج لازم است - شناخت داشته باشيد؛ البتّه علاقه اوليه در حدى كه انگيزه و محرك انسان براى فراهم آوردن زمينه‏هاى ازدواج باشد، در صورتى كه شدت نيابد، اشكال ندارد. اگر اين علاقه شدت پيدا كند، طبيعى است عقل را از عرصه انتخاب كنار خواهد راند و فرايند ازدواج را دچار مشكل خواهد كرد؛ زيرا »حبُّ الشَّى‏ءِ يُعْمى و يُصِمّ«؛ يعنى دوستى هر چيزى باعث مى‏شود انسان، كوركورانه در مقابل آن تسليم شود و با تفكر و تعقل در مورد آن تصميم‏گيرى نكند. محبتى كه پشتوانه معرفتى نداشته باشد، بصيرت انسان را درباره فرد مورد نظر كاهش مى‏دهد؛ در نتيجه از قدرت انتخاب مى‏كاهد و ممكن است نتايج نامطلوب به ارمغان آورد. از اين روى، عقل سليم حكم مى‏كند در امر مهمّى مانند ازدواج، مطالعه و تحقيق و نيز مشورت با كارشناسان و مشاوران مجرب انجام پذيرد. خوشبختانه پرسش شما گوياى اين حقيقت است كه اهميّت ازدواج را به خوبى دريافته‏ايد و مى‏خواهيد از طريق مشاوره، بهترين راه‏ها را برگزينيد. ما نيز فرصت را مغتنم شمرده، وظيفه خود مى‏دانيم نكات لازم و مهم را خدمت شما ارائه دهيم. باشد كه از طريق انتخاب همسرى مناسب، در جهت رشد و تكامل خود گامى بلند برداريد و به سكونت و آرامش كه فلسفه اصلى ازدواج است، دست يابيد. خداوند بلند مرتبه، يكى از مهم‏ترين فايده‏هاى ازدواج را رسيدن به آرامش روانى مى‏داند. «و مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها» (روم، آيه 30).

راهكارهاى عملى و توصيه‏هاى لازم در گزينش همسر
به نظر مى‏آيد، رعايت نكات زير براى دستيابى به ازدواج موفق و همسر مناسب ضرورت دارد:
1. بكوشيد علاقه نخستين و پيش از خواستگارى را تا جايى كه ممكن است كنترل كنيد و پيش از طى مراحل بعدى، خود را به كسى وابسته نسازيد؛ زيرا علاقه و وابستگى زياد، مانع شناخت صحيح مى‏شود.
2. از هر گونه تماس )تلفنى، حضورى و نامه( پيش از اقدامات رسمى خوددارى كنيد.
3. در نخستين اقدام، وضعيت و مشخصات فرد مورد نظر را با خانواده خود در ميان گذاريد و از ديدگاه‏هاى آنان آگاه شويد.
4. در صورت توافق با خانواده، تحقيقات را به وسيله افراد مجرب و مورد اعتماد آغاز كنيد.
5. در صورتى كه نتايج تحقيقات، فرد مورد نظر را مناسب نشان مى‏دهد، به وسيله خانواده و افراد مجرب و مورد اعتماد، خواستگارى را آغاز كنيد.
6. در صورت پاسخ مثبت دختر و خانواده او، زمينه يك گفت‏وگوى طرفينى را با نظارت دو خانواده فراهم كنيد تا با آراى يكديگر درباره زندگى مشترك آشنا شويد.
7. اگر در صحبت‏هاى اوليه همديگر را پسنديديد و ديدگاه‏هاى يكديگر را پذيرفتيد، در مسير زندگى مشترك گام نهيد؟
در تمام اين مراحل، توجّه و توكل به خداوند، راهنما و راهگشاى شما خواهد بود. در پايان، خوشبختى و بهروزى شما را از خداوند متعال خواهانيم و كتاب‏هاى زير را براى آگاهى بيش‏تر در اين زمينه توصيه مى‏كنيم:
1. جوانان و انتخاب همسر، على اكبر مظاهرى، انتشارات پارسايان.
2. اخلاق در قرآن، ج 1، )بخش آثار روانى معرفت به خدا( و ج 3، )بخش ازدواج و تشكيل خانواده( استاد محمد تقى مصباح يزدى، انتشارات مؤسسه در راه حق و مؤسسه آموزشى - پژوهشى امام خمينى.