مردی قصد ازدواج داشت.
پس به بنگاهی مراجعه کرد که روی آن نوشته بود «بنگاه همسریابی».
مرد در را باز کرد و وارد اتاقی شد که دو در داشت. روی یکی نوشته شده بود «زیبا» و روی دیگری «نازیبا».
در زیبا را فشار داد و وارد اتاق شد. دو در دیگر دید، روی یکی نوشته شده بود «کدبانوی خوب» و روی دیگری «شلخته».
او از در کدبانوی خوب وارد شد. در آنجا دو در دیگر بود که روی یکی «جوان» و روی دیگری «پا به سن گذاشته» نوشته شده بود. از در جوان وارد شد.
ته اتاق آینهٔ دیواری بزرگی دیده می‌شد که روی آن این جمله نوشته شده بود: «با چنین ادعا و هوس‌ها، بهتر است اول خودتان را در این آینه نگاه کنید!»