بررسي‌ آثار پيوستن‌ ايران‌ به‌ سازمان‌ جهاني‌ تجارت‌ به‌ منظور شناسايي‌ عوامل‌ محيطي‌ اثرگذار بر راهبرد شركتهاي‌ قطعه‌سازخودرو

منبع
ساسان‌ قرباني‌، حميد مسگرپور
نويسنده:
آنچه‌ در اين‌ مقاله‌ مي‌خوانيد، بخش‌ بسيار خلاصه‌اي‌ از يك‌ پروژه‌ تحقيقاتي‌ فراگير در صنعت‌ قطعه‌سازي‌ كشوراست‌ كه‌ امكان‌ ارائه‌ كامل‌ آن‌ وجود نداشته‌ است‌. طبيعي‌ است‌ طي‌ مطالعه‌ اين‌ مقاله‌ سؤالات‌ و شايد ابهاماتي‌ در ذهن‌ خوانندبروز كند كه‌ ناشي‌ از خلاصه‌ كردن‌ مطالب‌ و بخشهاي‌ مختلف‌ اين‌ تحقيق‌ است‌. اميدواريم‌ اين‌ مقاله‌ زمينه‌ قابل‌ قبول‌ را براي‌علاقه‌مندان‌ به‌ مباحث‌ برنامه‌ريزي‌ و آينده‌نگري‌ در دنياي‌ پر رقابت‌ امروز فراهم‌ كرده‌ باشد. آنچه‌ مسلم‌ است‌ اين‌ است‌ كه‌توليدگان‌ كشور با روشهاي‌ گذشته‌ قادر نخواهند بود توفيقات‌ خود را در بازارهاي‌ بين‌المللي‌ تدوام‌ بخشند. پس‌ تغيير رابپذيريم‌ و از فرصتهاي‌ مانده‌ براي‌ اصلاح‌ ساختارهاي‌ اقتصادي‌ خود بهره‌ بگيريم‌.

كليد واژه‌ها: سازمان‌ جهاني‌ تجارت‌، سرويس‌دهي‌ مناسب‌، اطلاع‌رساني‌ شفاف‌، شناخت‌ الزامات‌، رضايت‌ مشتري‌،بسترسازي‌ رقابت‌ فرهنگي‌،فناوري‌ مناسب‌.
چكيده:
مقدمه‌
در دنياي‌ امروز يكي‌ از بحث‌ انگيزترين‌ ونگران‌كننده‌ترين‌ موضوعها در صنعت‌ و اقتصاد،تجارت‌ در بازار جهاني‌ است‌ و اين‌ مسئله‌ كه‌ باورود به‌ چنين‌ دنيايي‌ بايد منتظر چه‌ پيامدهايي‌بود؟ و روند پيوستن‌ به‌ سازمان‌ تجارت‌ جهاني‌چه‌ چالشهايي‌ پيش‌ روي‌ كشورهاي‌ در حال‌توسعه‌ و كمتر توسعه‌يافته‌ قرار خواهد داد؟
حجم‌ عظيم‌ صادرات‌ و واردات‌ در محدوده‌اين‌ سازمان‌ خود گوياي‌ بزرگي‌ دنياي‌ رقابت‌جهاني‌ است‌، به‌ طوري‌ كه‌ در حال‌ حاضر بيش‌ ازيكصد و چهل‌ كشور جهان‌ كه‌ در حدود 90 درصدتجارت‌ جهاني‌ را در اختيار دارند در اين‌ سازمان‌عضويت‌ دارند و با پيوستن‌ يكي‌ قدرتمندترين‌قطبهاي‌ اقتصادي‌ و صنعتي‌ دنيا يعني‌ چين‌ به‌1WTO، جايگاه‌ اين‌ سازمان‌ بيش‌ از پيش‌ درصحنه‌ تجارت‌ بين‌المللي‌ ارتقا يافته‌ است‌.
از سوي‌ ديگر به‌ دليل‌ اهميت‌ خاص‌ صنعت‌در هر كشور و ميزان‌ اختصاص‌ مبادلات‌ تجاري‌بين‌ اعضاي‌ سازمان‌ جهاني‌ تجارت‌ به‌ توليدات‌صنعتي‌، مي‌توان‌ به‌ راحتي‌ به‌ جايگاه‌ اين‌ بخش‌ درارتقا و بقاي‌ موفقيت‌آميز كشورها در رقابتهاي‌تجاري‌ بين‌المللي‌ پي‌ برد. بدين‌ ترتيب‌ پذيرفتن‌ ويا نپذيرفتن‌ عضويت‌ در WTO يك‌ انتخاب‌ ساده‌از بين‌ چند راه‌ حل‌ نيست‌ بلكه‌ كشورهايي‌ مانندايران‌ به‌ طور منطقي‌ مجبور به‌ عضويت‌ درسازمان‌ جهاني‌ تجارت‌ هستندو چنين‌ رويدادي‌باعث‌ ايجاد تحول‌ بزرگي‌ در تمام‌ ابعاد و بخشهاي‌صنعتي‌ آنها مي‌شود.
با آنكه‌ پيوستن‌ هر كشور به‌ WTO با تمام‌تأثيرهاي‌ مثبت‌ و منفي‌ آن‌ بر كل‌ اقتصاد همراه‌است‌، اما ميزان‌ اين‌ تأثيرها بر اساس‌ ميزان‌سرمايه‌گذاري‌، اهميت‌ جهاني‌ آن‌، ميزان‌ مبادلات‌تجاري‌ و غيره‌ در هر بخش‌ متفاوت‌ است‌. در اين‌ميان‌، صنعت‌ در لبه‌ تيز تأثيرپذيري‌ و تحول‌بنيادين‌ قرار دارد. چون‌ صنعت‌ حتي‌ در كشور ايران‌داراي‌ بخشهاي‌ مختلف‌ است‌ و پرداختن‌ به‌ همه‌آنها در اين‌ مجال‌ امكان‌پذير نيست‌ بايد به‌ صورت‌بخشي‌ و متمركز اثرهاي‌ پيوستن‌ ايران‌ به‌ سازمان‌جهاني‌ تجارت‌ با توجه‌ به‌ ويژگيهاي‌ خاص‌ آن‌بخش‌ مورد توجه‌ قرار گيرد و صنعت‌ قطعه‌سازي‌خودرو به‌ علت‌ اهميت‌ خاصي‌ كه‌ در سالهاي‌ اخيرپيداكرده‌ است‌ موضوع‌ اصلي‌ اين‌ تحقيق‌ بوده‌است‌.
بسياري‌ بر اين‌ باورند كه‌ آينده‌ صنعت‌خودروي‌ ايران‌ در گرو ميزان‌ رشد و توسعه‌صنعت‌ قطعه‌سازي‌ است‌ و حتي‌ آينده‌ آن‌ راروشنتر از خودروسازي‌ مي‌دانند. البته‌ در اين‌ موردكه‌ صنعت‌ قطعه‌سازي‌ ايران‌ جايگاه‌ نسبتٹ ضعيفي‌در بازارهاي‌ بين‌المللي‌ دارد و هنوز خود را آماده‌پرش‌ به‌ سوي‌ رقابتهاي‌ جهاني‌ نكرده‌ است‌ جاي‌هيچگونه‌ شكي‌ باقي‌ نيست‌، به‌ خصوص‌ كه‌ اين‌صنعت‌ هنوز بسيار جوان‌ است‌، و اگر چه‌ از سابقه‌چهل‌ ساله‌ برخوردار است‌ ولي‌ فعاليت‌ اساسي‌ دراين‌ بخش‌ عمري‌ بيش‌ از يك‌ دهه‌ ندارد. به‌ دليل‌پتانسيلهاي‌ مناسب‌ و مهمتر از آن‌ دارا بودن‌ مزيت‌نسبي‌، صنعت‌ قطعه‌سازي‌ با كوشش‌ مستمرصاحبان‌ آن‌ شرايطي‌ كاملا متفاوت‌ از سايربخشهاي‌ صنعت‌ يافته‌ است‌. از يك‌ سو حجم‌عظيم‌ سرمايه‌هاي‌ به‌ كار رفته‌ در آن‌ و از سوي‌ديگر ايجاد نظامهاي‌ مهندسي‌ و مديريت‌ كيفي‌ برويژگيهاي‌ اين‌ بخش‌ از صنعت‌ افزوده‌ است‌. درواقع‌ اين‌ صنعت‌ علي‌رغم‌ نقاط ضعف‌ فراوان‌ ومشكلات‌ پيش‌ روي‌ جامعه‌ صنعتي‌ كشور، ازوجود قطعه‌سازان‌ با انگيزه‌ برخوردار است‌.
آنچه‌ در صنعت‌ قطعه‌سازي‌ بيش‌ از همه‌ به‌چشم‌ مي‌خورد، شكل‌گيري‌ قطعه‌سازي‌ از ابتدا ودر نهايت‌ رشد و توسعه‌ آن‌ از سالهاي‌ 1370 به‌بعد بدون‌ دارابودن‌ برنامه‌ راهبردي‌ است‌. برنامه‌اي‌كه‌ با توجه‌ به‌ گذشته‌ اين‌ صنعت‌ و پيش‌بيني‌آينده‌، مسير توسعه‌ و پيشرفت‌ آن‌ را با دقت‌ و
با انعطاف‌پذيري‌ لازم‌ طراحي‌ و تنظيم‌ كند. درمحيط پيچيده‌ و ظريف‌ دنياي‌ رقابتي‌ امروز، هيچ‌سازمان‌ اقتصاديي‌ بدون‌ داشتن‌ يك‌ برنامه‌ريزي‌صحيح‌ و اصولي‌ قادر به‌ ادامه‌ حيات‌ نخواهد بود.اين‌ واقعيت‌ وقتي‌ داراي‌ اهميت‌ بيشتري‌ مي‌شودكه‌ مسئله‌ پيوستن‌ به‌ WTO و ورود به‌ بازارهاي‌جهاني‌ از يك‌ سو و برنامه‌ ريزي‌ براي‌ يك‌ بخش‌مهم‌ و داراي‌ مزيت‌ نسبي‌ صنعت‌ (قطعه‌سازي‌) ازسوي‌ ديگر مطرح‌ باشد. اگرچه‌ برنامه‌ريزي‌راهبردي‌ همه‌ نيازهاي‌ آينده‌ صنعت‌ قطعه‌سازي‌ رابه‌ تفصيل‌ بيان‌ نمي‌كند، ولي‌ چارچوبي‌ براي‌تصميم‌گيري‌ و آينده‌ نگري‌ مديران‌ فراهم‌ مي‌سازد.
به‌ منظور دستيابي‌ به‌ مجموعه‌ تصميمات‌ وفعاليتها و اجراي‌ راهبرد طراحي‌ شده‌ براي‌ رسيدن‌به‌ هدفهاي‌ قطعه‌سازي‌، روشهاي‌ گوناگوني‌ وجوددارد كه‌ نياز به‌ طي‌ يكسري‌ مراحل‌ گسترده‌ و گاه‌پيچيده‌ و زمان‌ بر دارد. يكي‌ از مسيرهاي‌ طي‌ شده‌براي‌ دستيابي‌ به‌ جهت‌گيري‌ راهبردي‌ در صنعت‌قطعه‌سازي‌ در تحقيق‌ حاضر استفاده‌ شده‌ است‌. دراين‌ جا قصد داريم‌ از يك‌ سو شناسايي‌ فرصتها وتهديدهايي‌ را كه‌ در شرايط حاضر در پيش‌ روي‌صنعت‌ قطعه‌سازي‌ است‌، و از سوي‌ ديگر نقاطضعف‌ و قوت‌ شركتهاي‌ قطعه‌سازي‌ ايران‌ در حال‌حاضر و قبل‌ از ورود به‌ سازمان‌ جهاني‌ تجارت‌ راشناسايي‌ و در نهايت‌ جهت‌گيري‌ راهبردي‌ مناسبي‌براي‌ اين‌ شركتها در چهارچوب‌ الزامات‌ پيوستن‌ به‌ WTOتدوين‌ كنيم‌.
از آنجا كه‌ الگوهاي‌ رايج‌ و عنوان‌ شده‌ به‌منظور تنظيم‌ و تدوين‌ برنامه‌ريزي‌ راهبردي‌ بسيارمتنوع‌ و گسترده‌ است‌ اتخاذ هر يك‌ از آنها بستگي‌تام‌ به‌ محيط مورد نظر دارد. اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌از يك‌ سو صنعت‌ قطعه‌سازي‌ خود داراي‌ويژگيهاي‌ منحصر به‌ فردي‌ است‌ و از سوي‌ ديگرجامعه‌ قطعه‌سازي‌ ايران‌ به‌ علت‌ عوامل‌ متعدد ازحساسيتهاي‌ خاصي‌ بر خوردار است‌. وجود اين‌موارد اتخاذ شيوه‌ جهت‌گيري‌ راهبردي‌ را به‌ شدت‌تحت‌ تأثير قرار مي‌دهد، و همين‌ مسائل‌ باعث‌شده‌ است‌ كه‌ در تحقيق‌ حاضر تنها انتخاب‌ يكي‌ ازروشهاي‌ برنامه‌ريزي‌ راهبردي‌ به‌ طور مطلق‌ مدنظر قرار نگيرد و گرچه‌ الگوي‌ حاضر بر اساس‌تحليل‌ 2SWOT است‌ اما از ساير الگوها نظيرمدل‌ رقابتي‌ دكتر نوري‌ و راسل‌ فورد3 نيز استفاده‌
شده‌ است‌.