خدمات حمل و نقل و نقش عوامل موفقيت در شركتهاي حمل و نقل بينالمللي جادهاي كالا

نوشته محمدعلي عباسي, عضو هيئت مديره شركت راه آهن و حمل و نقل صنايع نويسنده:
: با توجه به افزايش شركتهاي حمل و نقل كالا به دليل اهميت حمل كالاهاي وارداتي و صادراتي با كاميون و همچنيننقش كشور ايران در ترانزيت كالا و جهاني شدن هزينه حمل كالا و همچنين ضرورت رقابت با شركتهاي خارجي براي انتقالكالاهاي وارداتي ايران، اين پژوهش به منظور بررسي عوامل موفقيت سازمانهاي خدماتي حمل و نقل بينالمللي كالا و با تاكيد برشركت حمل و نقل بينالمللي جادهاي كالا و بررسي عوامل پنجگانه فنون بازاريابي، ساختار سازماني، سبك مديريت، مالكيت وآموزش انجام شده است.
انجام اين پژوهش با اين هدف كه عوامل پنگانه مذكور در شركتهاي موفق چگونه و تاثير اين عوامل در موفقيت شركتهاچقدر است؟
با مطالعه سابقه تحقيق در ارتباط با سازمان، شركتهاي موفق، داد و ستد، حمل و نقل بينالمللي و عوامل پنجگانه و مبانيعلمي و تجربه شده براي دستيابي به اهداف تحقيق يك مدل ارائه و سعي شده است به سوالهاي زير پاسخ داده شود.
الف) تعيين شاخصهاي موفقيت براي شركتهاي حمل و نقل بينالمللي جادهاي كالا
ب) انتخاب شركتهاي موفق براساس شاخصهاي تدوينشده
ج) بررسي عوامل پنگانه در شركتهاي نمونه موفق
پژوهش حاضر يك پژوهش اكتشافي و توصيفي با هدف كاربردي است و با طرح سوالاتي عوامل پنگانه طي يك پرسشنامهدر 41 شركت مورد بررسي قرار گرفته است.
كليد واژهها: 1. خدمات 2. حمل و نقل 3. موفقيت 4. معيارهاي موفقيت 5. سازمانهاي بينالمللي.
چكيده:
مقدمه
سالانه چند صد ميليارد دلار كالا در جهان مبادلهميشود تا نيازمنديهاي گوناگون ساكنان نقاطمختلف جهان تامين شود. رشد چشمگير حجممبادلات تجاري در قرن اخير، هر چند متاثر ازافزايش مازاد توليد در برخي كشورها و نيزگسترش فعاليتهاي بازاريابي بينالمللي است، امادر عين حال نميتوان سهم عمده سيستم حمل ونقل جهان را در زمينهسازي براي افزايش حجممبادلات تجاري ناديده گرفت [1].
بخش حمل و نقل پديدهاي است پويا، فراگيرو پيچيده كه رشتههاي مختلف آن ريشههايحيات اقتصادي بشر را تغذيه ميكند و به آن روحو دوام ميبخشد. لئون سه1 اقتصاددان معروفاظهار ميدارد "حمل و نقل شالوده تمام فعاليتهايانساني است" [2]. ارمغان اين بخش براي نوع بشردستيابي به زندگي بهتر و شايستهتر در سايهامنيت، رشد و بالندگي بيشتر در سايه روابطانساني آسانتر و شرايط كار و تجارت باصرفهتراست. درجه ارتقا و اعتلاي جوامع امروزي بامعيارهاي ارقام توسعه بخش حمل و نقل و ميزانبهرهوري افراد جامعه از امكانات و تسهيلات اينبخش سنجيده ميشود و در صدر مقايسهاياعتبارات جذب شده در اين بخش از اقلاممشخصه تعالي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعيملتها به شمار ميآيد.
حمل و نقل كارامد و موفق زمينهساز اقتصادسالم است. حمل و نقل از امور زيربنايي و يكي ازاجزاي مهم چرخه توليد ـ مصرف است. هر چندفعاليتهاي حمل و نقل (عمليات تغيير مكانكالاها) خود بخشي از فرايند توليد است درطبقهبندي بخشهاي اقتصادي از بخشهاي خدماتيمحسوب ميشود. بعضي محققان رشد بخشحمل و نقل را منوط به رشد توليد و برخي ديگررشد توليد را منوط به رشد بخش حمل و نقلميدانند. در هر حال با گسترش جوامع بشري وپيچيده شدن روابط اجتماعي و اقتصادي، تعييناين كه توليد مقدم است يا حمل و نقل كار مشكلياست [3].
شركتهاي موفق
شركتهاي موفق پايبند اصولي خدشهناپذيرهستند. اغلب آنها به ارزشهاي مشابه و مشتركياعتقاد دارند. در شركتهاي موفق مديريتها قادرندعنصر سازماني خود را هم از حيث سازمان و هماز حيث فردي و شخصي ارضا كنند و در واقع بامديريت درست از گرايشهاي فردي و اجتماعي بهصورت تركيب متعادل استفاده كنند [4]. واقعيتاين است كه همه ميپرسند كه شركتهاي موفق چهكاري انجام ميدهند كه ديگران انجام نميدهند؟ وچه مواردي را فراتر از ديگران انجام ميدهند؟بررسيها نشان ميدهد كه شركتهاي موفق ازساختار غيرمتمركز برخوردارند و عملكردهايكاركنان سازمان اهميت دارد.
بنا به اعتقاد كارل ويك از دانشگاه كرنليادگيري و تطبيقپذيري كند است و سازمانهابيشتر پايبند روشهاي متعارف هستند و تصاويرمكانيكي از سازمانها دارند [5].
اندرو پتيگرو2، پژوهشگر انگليسي كه درزمينه سياستهاي تصميمگيري راهبردي مطالعهكرده است به اين نتيجه ميرسد كه به رغم تغييرپيوسته شرايط جهان اغلب شركتها در ده سالگذشته زندگي ميكنند، حال آنكه شركتهاي موفقمتعلق به ده سال آيندهاند [5].
در شركتهاي موفق مديران و ديدگاههاي آنان وطرز برخورد آنها با كار در زمينه انديشههاي نظري بيش از آنكه به نظريات منطقي و مبتني بر خردمندي چندلر يا تيلور شباهت داشته باشد با نظرات كارل ويك و جيمز مارچ سازگار است [4]. يكي از ويژگيهاي شركتهاي موفق اين است كه در شرايط تناقضها مديريت
ميكنند آنچه اقتصاددانان منطقگرا غيرممكنميپندارند شركتهاي موفق همه روزه آن را انجامميدهند [4].
در اوايل سال 1977 توجه عمومي به مسائلاثربخشي مديريت و توجه خاص به طبيعت وماهيت رابطه ميان راهبرد، ساختار و اثربخشيمديريت موجب شد در مككينزي دو گروه داخليتشكيل شد. وظيفه بررسي راهبردي به يك گروه ووظيفه بررسي درباره اثربخشي سازمان به گروهديگر واگذار شد.