احمد فعال


در متن پيشارو توجه خوانندگان محترم را به اين مسئله جلب مي‌كنم كه بعضي از واژه‌ها و مفاهيمي كه به نظر مشكل يا نامأنوس مي‌آيند، با استفاده از حرف اضافه "يا" و نيز استفاده از پرانتز، معاني معادل و ساده‌تر آنها بيان شده‌اند. لذا دقت در معاني معادل، خواندن متن را با اندكي مكث و تأمل روان‌تر مي‌كند.
*****
زن هم نماد قدرت و هم نماد آزادی در یک جامعه است. سلطه بر زن، سلطه بر تمامیت جامعه، و آزادی زن، آزادی تمامیت جامعه است. این چهره دوگانه (ژانوسی) زن به موجب عنصر جنسیت اوست. زن یک ابژه يا موضوع واكنش جنسی برای قدرت و یک سوژه يا عامل كنش جنسی در آزادی است. تسلط مرد بر زن به موجب جنسیت اوست. مرد در روابط سلطه با زن مي‌‌تواند میل جنسی خود را در وضعیت سادیستیک (= ميل به تسلط و برتري جويي و آزار)، کامل کند. و دولت‌ها نیز از راه سلطه بر جنسیت، میل به سلطه خود را بر جامعه کامل مي‌‌کنند. هیچ قدرتی نمي‌‌تواند از عنصر جنسیت زن صرفنظر کند. عنصر جنسیت مهمترین ابژه (= موضوع واكنش) سلطه است. بدون این واكنش هیچ سلطه‌ای کامل نخواهد شد. زن به عنوان یک انسان، یک سوژه کنشگر و آزاد است. اما به عنوان جنسیت، یک ابژه ( = موضوع) قدرت است. این از آن روست که فعاليت (= پراکسیس) جنسی زن، برخلاف مردان فعالیت (پراکسیس) انفعالی است. زن در جنسیت آغاز کننده نیست، بلکه همیشه در نقطه آغازین میل مردانگی قرار مي‌‌گیرد. پراکسیس انفعالی زن روزنه‌ای است که وسوسه دائمي‌‌ سلطه قدرت بر زن را تشدید مي‌‌کند. زن از همان نقطه‌ای که مي‌‌خواهد برتری خود را به رخ مردان بکشد، به نقطه فروتر کشیده مي‌‌شود. جامعه زنان نیز از همان جایی تحت سلطه مردان در مي‌‌آید، که نقطه قوت و قدرت خود می‌شناسد. در واقع جاذبه جنسی زنان با هدف به رخ کشیدن، جاذبه قدرت است و از محتوای آزادی خالی است. همچنین بنا به ماهیت پراکسیستی و انفعالی جنسی زنان، این جاذبه هرگز نخواهد توانست به عنصر سوژگی قدرت (يا عامل قدرت شدن براي خود) تبدیل شود. زن به محض اینکه خود را به رخ مردان مي‌‌کشد، مرد او را از نگاه ابژه جنسی خود تفسیر مي‌‌کند. در این حال هم زن خود را از مقام یک کنشگر آزادی (سوژه انسانی) به زیر مي‌‌کشد و هم مرد را در سوژه قدرت شدن (يا عامل تسلط مرد) به زیر مي‌‌کشد. زن به خیال خود مي‌‌کوشد تا از جاذبه جنسی، مرد را تحت سلطه خود دربیاورد. اما او با جذب کردن نگاه مردانه به جنسیت خود، دیگر در مقام سوژه جنسيت يا همان كنشگر جنسي قرار ندارد. زن پیش از به سلطه در آوردن مرد، در ذهن خود به تقویت ميلي مي‌پردازد كه از همان آغاز در موقعيت ديده شدن قرار مي‌گيرد. اين موقعيت هرگز موقعيت كنشگري يا تبديل شدن به مقام سوژه جنسيت نيست. ابژه‌ای است که با نگاه سادیستکی مردانه، تحت سلطه مرد در مي‌‌آید. اگر زني موفق شود به موجب جنسيت مردي را تحت سلطه و انقياد خود در بياورد، بازهم به سوژه يا عامل قدرت و سلطه تبديل نخواهد شد. زيرا با حذف عامل جنسيت به مثابه ابزار قدرت، او نيز حذف خواهد شد. تنها در اين ميان مرد را از كنشگري و آزادي تهي كرده است. بدین‌ترتیب، تا زمانیکه زن در نقش جاذبه جنسی در صحنه زندگی حضور دارد، او به عنوان "عنصر دوم" يا "جنس دوم" در رابطه قدرت وجود خواهد داشت، و از آن هیچ گریزی نیست. جلوتر خواهیم دید که چگونه مرد از راه همین جاذبه جنسی است که سلطه خود را بر جامعه زنان تشدید و از او به عنوان ابزار کامجویی خود بهره خواهد جست.
تاریخ رابطه سلطه در یک نگاه و در پاره‌اي از مقاطع، تاريخ روابط جنسیت است. نكته مهمي را كه اين نوشتار در پي نشان دادن آن است، اين است كه كنترل بدن به مثابه جنسيت، خواه در پنهان كردن و خواه در رها كردن يا آشكار كردن، امري است كه بطور ذاتي همبسته با قدرت است. اساطير يونان كه سهم بسزايي در فلسفه يوناني و از آنجا تا فلسفه دوران معاصر دارند، با آميزش سراسر خشونت آمیز قدرت و جنسيت آغاز مي‌‌شوند و با همين روابط در اسطوره اوديپ به پايان مي‌‌رسند. اين افسانه‌ها با تجاوز، فريب و ربايش الهه عشق (افروديته)، الهه كشت و زرع (ديميتر)، الهه دريا (تتيس)، الهه جهان زيرين (پرسه فونه)، الهه زيبايي (هلن) و... از سوي خداوندگاران قدرت ساخته شده‌اند. زئوس خداي خدايگان هر چه فرزند بدنيا آورد حاصل تجاوز و فريب بودند.
فرزندان او نیز یک به یک با فریب و تجاوز به الهه‌هاي دیگر زندگی گذراندند. آنطور که لوسیلا برن نویسنده کتاب اسطوره‌های یونانی مي‌‌گوید، پرسه فونه الهه جهان زیرین و دختر زئوس، سرمشقی برای تمام ازدواج‌هاي اساطیر یونانی است. ازدواج‌هایی که دختران پس از جدایی از مادران خود همواره با تصور تجاوز و مرگ مي‌‌زیستند1. هنگامي ‌‌که پرسه فونه در باغ مشغول چیدن گل بود، زمین زیر پای او شکاف مي‌خورد و از درون آن هادِس پادشاه جهان زیرین و برادر زئوس از دل تاریکی بیرون مي‌آيد و او را مي‌‌رباید، تا در قعر زمین با او همبستر مي‌‌شود. هراکلس یا همان هرکول افسانه پهلوانی یونان، محصول تجاوز و فریبی بود که پدر وي زئوس، همسر پاکدامن آمفیتریون را به نام آلکمنا، از راه وارد شدن در هیئت وی، فریب داد. چون آمفیتریون به خانه باز مي‌‌گردد، چنان خشمگین مي‌‌شود و آتشی بر مي‌‌افروزد تا آلکمنا را بسوزاند، اما زئوس با گرد آوردن ابرها آتش را خاموش مي‌‌کند. این وقایع نمونه‌هایی کوچکی از این واقعیت مهم را نشان مي‌‌دهند که سراسر زندگی اساطیری یونانیان، که تا حدي بسيار بنیان فلسفه انسان‌شناختي غرب را مي‌‌سازند، نمادهایی از رابطه قدرت و جنسیت هستند.