ارزیابی مدیریت کیفیت جامع در سازمانهای دولتی




مدیریت‌ كیفیت‌ جامع‌ به‌طور گسترده‌ در شركتها به‌اجرا درآمده‌ و به‌طور دقیق‌ همراه‌ با جزئیات‌ در ادبیات‌ دانشگاهی‌ موردبحث‌ قرار گرفته‌ است.

منافع‌ شركتهایی‌ كه‌ مدیریت‌ كیفیت‌ جامع‌ را به‌ كار بسته‌اند درگرو افزایش‌ كیفیت‌ عملكرد همراه‌ با كاهش‌ همزمان‌ در هزینه‌ها و پیشبرد تولید است.

مدیریت‌ كیفیت‌ جامع‌ به‌ معنای‌ افزایش‌ كیفیت‌ همراه‌ با كاهش‌ هزینه‌هاست.

هدف‌ سازمانهای‌ دولتی، ارضای‌ نیازهای‌ اجتماعی‌ نسبت‌ به‌ افزایش‌ تعداد مصرف‌كنندگان‌ است.

در سازمانهای‌ دولتی‌ جستجو برای‌ راههای‌ كاهش‌ هزینه‌ معمولاً‌ مهمتر از بهبود كیفیت‌ است.

تعهد مدیریت‌ عالی‌ یكی‌ از عوامل‌ موفقیت‌ اجرای‌ مدیریت‌ كیفیت‌ جامع‌ است.

در یك‌ سازمان‌ متعهد به‌ مدیریت‌ كیفیت‌ جامع، تامین‌ نیاز مشتریان‌ و مصرف‌كنندگان‌ باید در ذهن‌ همه‌ كاركنان‌ وجود داشته‌ باشد-

براساس‌ اصول‌ مدیریت‌ كیفیت‌ جامع، مدیریت‌ نیروی‌ كار را می‌باید ازطریق‌ آموزش‌ و ایجاد انگیزه‌ در كاركنان‌ هدایت‌ كرد.

مدیریت‌ كیفیت‌ جامع، زمینه‌ مشاركت‌ همه‌ بخشها را در طراحی‌ فرایند فراهم‌ می‌سازد.

چكیده‌

‌ ‌این‌ مقاله‌ كاربرد مدیریت‌ كیفیت‌ جامع‌ را در سازمانهای‌ بخش‌ دولتی‌ موردبررسی‌ قرار می‌دهد. ارزیابی‌ ویژگیهای‌ عملی‌ این‌ سازمانها درباره‌ ده‌ بعد مدیریت‌ كیفیت‌ جامع‌ (مثل‌ روابط‌ عرضه‌كننده‌ و مدیریت‌ نیروی‌ كار) توسط‌ نویسندگان‌ و با بكارگیری‌ ادبیات‌ دانشگاهی‌ شناسایی‌ و تعریف‌ شده‌ است. از دیدگاه‌ ارزیابی، مدیریت‌ كیفیت‌ جامع‌ برای‌ سازمانهای‌ بخش‌ دولتی‌ مفید شناخته‌ شده‌ اما ویژگیهای‌ خاص‌ عملكرد، بویژه‌ نارسایی‌ درك‌ موضوعهای‌ رضایت‌ مشتری، احساس‌ رضایت‌ مدیران‌ و كاركنان‌ برای‌ كاركردن‌ براساس‌ قوانین‌ و نظم‌ و مشاهده‌ اولویتها، و كمبود میل‌ درونی‌ و انگیزه‌ برای‌ پیشرفت‌ فرایندها، مداخله‌ مدیریت‌ كیفیت‌ جامع‌ را مشكل‌تر می‌سازند. همچنین‌ اشخاص‌ حقیقی‌ و حقوقی‌ می‌توانند انگیزه‌ لازم‌ برای‌ پیشرفت‌ را فراهم‌ كرده‌ و همان‌ نقشی‌ را ایفا كنند كه‌ مشتریان‌ در یك‌ موقعیت‌ رقابتی‌ دارا هستند.

مقدمه‌

‌ ‌برخی‌ از نویسندگان‌ مثل‌ فایگنبام‌ (1991) وایشی‌ كاوا (1985) بر اهمیت‌ كیفیت‌ خدمات‌ و محصول‌ در بازار جهانی‌ و متعاقباً‌ نیاز به‌ بكارگیری‌ رویكرد مدیریت‌ كیفیت‌ جامع‌ برای‌ اداره‌ امور تجاری‌ به‌منظور كنارگذاشتنن‌ موقت‌ رقابت، تاكید می‌كنند. این‌ نویسندگان‌ این‌ موضوع‌ را به‌ دیده‌ تردید نگاه‌ می‌كنند كه‌ آیا برای‌ بكارگیری‌ مدیریت‌ كیفیت‌ جامع‌ در یك‌ موقعیت‌ بی‌رقیب، میل‌ یكسان‌ وجود دارد یا خیر.

‌ ‌سازمانهای‌ بخش‌ خصوصی‌ در كشورهای‌ غربی‌ به‌ سرعت‌ درحال‌ ازبین‌ رفتن‌ هستند اما تعدادی‌ از آنها هنوز به‌ كار خود ادامه‌ می‌دهند. همچنین، سازمانهایی‌ وجود دارند كه‌ ویژگیهای‌ یكسان‌ داشته‌ و غالباً‌ در چارچوب‌ خاصی‌ از قوانین‌ فعالیت‌ می‌كنند (مثل‌ مطلوبیت‌ آب، گاز و برق، ارتش، اجرای‌ قانون‌ و سازمانهای‌ جمع‌آوری‌ مالیات) و سازمانهایی‌ كه‌ ضرورتاً‌ هدفشان‌ افزایش‌ سهم‌ بازار نیست‌ (مثل‌ سازمانهای‌ بهداشت‌ عمومی، موسسات‌ خیریه‌ و عمومی). این‌ امر باعث‌ می‌شود كه‌ نویسندگان‌ سوالهای‌ زیر را مطرح‌ كنند:









‌ ‌این‌ مقاله، این‌ سوالها را موردبررسی‌ قرار داده‌ و پاسخهایی‌ را نیز ارائه‌ می‌كند. این‌ مساله‌ با ارزیابی‌ آنچه‌ كه‌ مدیریت‌ كیفیت‌ جامع‌ نامیده‌ می‌شود و با درنظر گرفتن‌ تفكر موجود بر روی‌ این‌ مفهوم‌ و منابع‌ آن‌ در بخش‌ رقابتی‌ و خصوصی، بویژه‌ تولید كارگاهی‌ آغاز می‌شود. شرایطی‌ كه‌ در آن‌ سازمانهای‌ دولتی‌ فعالیت‌ می‌كنند نیز موردارزیابی‌ قرار گرفته‌ و یك‌ بررسی‌ در ارتباط‌ با كاربرد مدیریت‌ كیفیت‌ جامع‌ در این‌ نوع‌ سازمانها با بكارگیری‌ ده‌ بعد انتخابی‌ از مبحث‌ مدیریت‌ كیفیت‌ جامع‌ موردارزیابی‌ قرار می‌گیرد.