شخصیت (Character)
شخصیت داستان را می توان از منظر نقش او در داستان یا از نظر ویژگی های فردی تقسیم بندی کرد.
شخصیت اصلی داستان (چه خوب و چه بد) را قهرمان داستان (Protagonist) خوانند. چون قهرمان در زبان فارسی بار معنایی مثبت دارد، بهتر است این شخصیت را بجای قهرمان، «شخصیت اصلی» بنامیم تا در صورت منفی بودن نقش وی، دچار سردرگمی نشویم.
شخصیت مقابل «شخصیت اصلی» را هماورد (Antagonist) می نامیم.
از نظر فردی شخصیت داستان می تواند دارای شکل، آرایش، اخلاق، و بینش های متفاوتی باشد. آفرینش این ویژگی ها و نحوه ی بیان آنرا در فن داستان نویسی، «شخصیت پردازی» (Characterization) می گویند.
از دیدگاه شخصیت پردازی، شخصیت های داستانی را می توان به گروه های زیر تقسیم کرد:
۱) شخصیت یک وجهی (Flat Character): کسی که تنها یک یا چند ویژگی محدود او در داستان بیان شده باشد.
۲) شخصیت چندوجهی (Round Character): کسی که روی جنبه های گوناگون شخصیت وی کار شده باشد.
فارغ از یک وجهی یا چند وجهی بودن شخصیت ها، به آن دسته از شخصیت هایی که پیش ساخته هستند و ویژگی یا ویژگی هایشان قابل پیش بینی است، شخصیت کلیشه ای (Stock Character) می گوییم. برای مثال در قصه های کودکان ایرانی، «پیرمرد دانا» کسی است که بچه ها حتی می توانند قیافه ی او و رفتارهای خارج از داستان او را نیز حدس بزنند!
شخصیت ها را از نظر تاثیر داستان بر آنها می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد:
۱) شخصیت ایستا (Static Character): کسی است که ویژگی های او در پایان داستان، همان ویژگی های او در آغاز داستان است.
۲) شخصیت پویا (Dynamic or Developing Character): کسی است که ویژگی هایش در طول داستان در مسیر بهترشدن یا بدترشدن تغییر می کند.
در فن شخصیت پردازی، گاه نویسنده بطور مستقیم به تشریح ویژگی های شخصیت داستان خود می پردازد. به این روش، تصویرگری مستقیم (Direct Representation) شخصیت می گویند.
گاهی هم نویسنده ویژگی های شخصیت داستان خود را بصورت غیر مستقیم نمایش می دهد و در واقع، این خود خواننده است که به ویژگی های او پی می برد. به این شیوه، تصویرگری غیرمستقیم (Indirect Representation) می گویند.