چكیده
مقوله دانش و مدیریت دانش رفته‌رفته جای خود را در سازمانها باز می‌كند. امروزه مدیران سازمانها می‌دانند ماشین‌آلات، تجهیزات و ساختمان را نمی‌توان اصلی‌ترین دارایی یك سازمان به حساب آورد. آنچه به عنوان دارایی مهم هر سازمان به شمار می‌رود، دانش سازمانی است و مدیریت صحیح برآن باعث كسب مزیت رقابتی برای سازمان و درنهایت پیروز شدن بر رقبا خواهد شد.
مطالب بسیاری در این باره در ژورنالها، كتابها و مجلات مختلف نگاشته شده است ولی آنچه نویسندگان این مقاله را برآن داشت تا به این موضوع (ناكامی مدیریت دانش) بپردازند، خلاء موجود درباره علل ناكامی بعضی شركتها در این رابطه بود. دانش مهم است و مدیریت دانش از آن مهمتر، هر دو مقوله‌ای لازم و جذابند ولی آیا همواره تلاشهای سازمان جهت مدیریت دانش، با موفقیت همراه است؟ در صورت ناكامی مدیریت دانش در سازمان، ریشه آن را در چه مواردی باید جست و براستی علل اصلی عدم موفقیت سیستم مدیریت دانش در سازمان چیست؟ این مقاله ضمن مطالعه موردی یك شركت اروپایی به دنبال پاسخی برای پرسشهاست.

مقدمه
امروزه بسیاری از سازمانها دریافته‌اند برای كسب موفقیت در دنیای پرچالش رقابتی، به نگرشی یكپارچه و سیستماتیك به دانش درون سازمان خود نیاز دارند. به همین دلیل طی سالهای اخیر، تحقیقات خود را حول محورهایی از قبیل مدیریت بر جریان كسب، حفظ و استفاده از دانش متمركز كرده‌اند[1].
بی‌دلیل نیست كه یكی از مدیران ارشد شركت "هیولت پاكارد" می‌گوید: "اگر هیولت پاكارد می‌دانست كه چه چیزهایی را می‌داند، سود دهی‌اش سه برابر می‌شد" [2].
درك نقش واقعی دانش در سازمانها ممكن است به یافتن پاسخی برای این پرسش كه "چرا برخی سازمانها همواره موفق هستند؟" كمك كند. به مرور زمان انسانها،‌فناوری، محصولات و خدمات دگرگون می‌شوند. پس واقعاً چه باقی می‌ماند؟ چه عاملی زمینه ساز تداومی می‌شود كه امكان بقایی پرنشاط را در دنیای پرچالش امروزی به وجود می‌آورد؟ مطالعاتی كه در مورد دانش سازمانی انجام می‌شود علت پایداری و كامیابی سازمانهای موفق را به خوبی آشكار می‌سازد.
تام استوارت در سال 1994 طی مقاله‌ای در مجله فورچون، این مسئله را به شركت‌ها یاد‌آوری كرد كه به آنچه می‌دانند (سرمایه فكری) بیش از آنچه دارند (سرمایه مادی) اهمیت دهند [3]. پس از وی، پیتر دراكر دانش را به عنوان پایه‌های رقابت در جامعه فراصنعتی معرفی كرد.
استنفورد رومر، دانش را تنها منبع بی‌پایانی نامید كه با استفاده بیشتر، حجم آن بیشتر می‌شود. شركتهایی نظیر داوكمیكال و اسكاندیا و مشاوران آی.بی.ام، «مدیران ارشد دانش» و «مدیران سرمایه های علمی» را به استخدام در آورده‌اند تا بر سرمایه دانش شركتها نظارت و مدیریت كنند[4].
دانش را می‌توان آمیخته‌ای از تجربیات، ‌ارزشها،‌اطلاعات موجود و نگرشهای كارشناسی سیستماتیك دانست كه چهارچوبی برای ارزشیابی و بهره‌گیری از تجربیات و اطلاعات جدید ارائه می‌كند. دانش، در ذهن افراد شكل می‌گیرد و در همان اذهان، در مدارك و ذخایر دانش، در رویه‌های كاری، فرایندهای سازمانی و اعمال و هنجارها مجسم می‌شود.
مدیران شركتهای بزرگ از بعضی دوباره‌كاریها و گرفتاریهای استفاده از راههای تكراری برای مشكلات تكراری كه نیاز به راه حلی جدید دارند و به دلیل عدم وجود سیستم مدیریت یكپارچه دانش در شركت بروز می‌كنند، آگاهند و به همین علت به دنبال ایجاد سیستم برای مدیریت دانش سازمان خود هستند. شركتهای بسیاری در این مسیر موفق شده‌اند و به پیشتازی خود ادامه می‌دهند ولی سازمانهایی نیز علیرغم صرف وقت و هزینه بسیار، ‌ناكام مانده‌اند. علل عدم موفقیت سیستمهای مدیریت دانش در این سازمانها چیست؟