پيشگفتار
شاهنشاهي هخامنشي، معروفترين و مطرحترين همه سلسله هاي تاريخ ايران است. موفقيت هخامنشيان در فتح و اداره اولين شاهنشاهي عظيم تاريخ، دستاوردهاي اداري و ديواني آنها، و ترتيبات حکومتي که الگوي تمام شاهنشاهي هاي بعدي آنها شد، به هخامنشيان موقعيت خاصي مي بخشد. اهميت هخامنشيان به حدي است که قبيله آنها، قبيله پارس، به معروفترين قبيله ايراني تبديل شد و تا قرنها، حتي بعد از يکدست شدن مردم ايران و عدم امکان تشخيص «پارسي» از «پارتي»، باز هم نام پارس براي مردم غير ايراني، به عنوان نام همه ساکنان ايران به کار مي رفت. اما پارسها که بودند؟ از کجا آمدند، و چگونه در مدتي بالنسبه کم، موفق به پايه گذاري سلطنتي چنين موفق شدند. در دو هفته آينده، اين نوشتار سعي خواهد کرد در مقالاتي کوتاه، تصوير کلي از پارسهاي اوليه و شاهنشاهي آنها به دست دهد.


پارسهاي پيش از تاريخ
همانطور که قبلا" ذکر شد، پارسها يکي از سه قبيله ايراني غربي بودند که بين 1000 تا 800 سال قبل از ميلاد، به داخل فلات ايران کوچيدند. اولين باري که ما نامي از پارسها مي شنويم در کتيبه شلمنصر سوم، پادشاه آشور است که در سال 836 ق م، در شرح کشورهاي تحت سلطه خود، از خراج گرفتن از پادشاه «پارسوا» ياد مي کند و از نفوذ خود تا «ماد» لاف مي زند. اين پارسوا در غرب درياچه اورميه قرار دارد و با محل تاريخي پارسها، در جنوب و مرکز ايران امروز، کيلومترها فاصله دارد.

در 820 ق م، شمشي-اداد پنجم، از شهر «پارسواش» در جنوب کرمانشاه ياد مي کند، و در 737 ق م، تيگلات پيلسر سوم «پارسوا» اصلي را فتح مي کند و از پادشاهان مادي آنجا خراج مي ستاند. حدود پنجاه سال بعد، 681 ق م، سناخريب بزرگ، پادشاه آشور، در هلوليان، با لشکريان متحد پارسواش و انزان روبرو مي شود.

اين تغييرات جغرافيايي در محل زندگي پارسها، از طرف بيشتر دانشمندان به عنوان نشانه اي از ادامه کوچ نشيني در ميان پارسها تا زمان سکونت دائم آنها در پارس/فارس تاريخي، فرض شده است. اما اين تصور تنها بر مبناي تکرار نامهايي از ريشه «پارس» بنا شده است و دليلي براي تصور اينکه مردم «پارسوا»، «پارسواش» و پارس، يکي بوده اند وجود ندارد.

کتيبه تيگلات-پيلسر بعد از فتح «پارسوا»، خبر از مادهاي ساکن آنجا مي دهد، نه پارسها، و دليلي براي آمدن پارسها از غرب درياي اورميه در دست نداريم. ساده تر و منطقي تر خواهد بود اگر تصور کنيم که کلمه پارس، يکي از کلمات معمول زبان فرضي «ايراني اوليه» و يا حتي مادي بوده، که از آن اثري به جا نداريم، و نام شهرهاي پارسوا و پارسواش، تنها نامهايي هستند که از اين ريشه گرفته شده اند و لزوما نشاندهنده خاستگاه پارسهاي تاريخي نيستند.

اولين ذکر موثق از پارسها در کتيبه کورش اول، پادشاه شهر انشان (انزان عيلامي، کمتر از صد کيلومتر در غرب تخت جمشيد امروز)، آمده است. در يک کتيبه کوتاه به خط و زبان نوعيلامي، کورش (به فتح "را")، خود را «پادشاه بزرگ، پادشاه انشان» مي خواند. کورش در جنگ شمش-شوم-اوکين، حاکم بابل بر عليه برادرش آشور-بني پال، امپراتور آشور، به شمش-شوم-اوکين ياري مي رساند (651 ق م). در کتيبه بابلي، از پارسها با نام قديمي «گوتي» (نام قبايل کوهنشين قبل از پارسها) ياد شده است. آشور-بني پال لشکريان برادرش و ياران عيلامي و انشاني او را نابود مي کند و پس از نابود کردن کامل شوش، به پارسواش نيز دسترسي پيدا مي کند. کورش، پادشاه پارسواش، براي اعلام فرمانبرداري خود از آشور-بني پال، پسر بزرگش «اروکو» را به عنوان گروگان به دربار امپراتور آشور مي فرستد. مشخص نيست که اين کورش، پادشاه پارسواش، آيا همان کورش پادشاه انشان است يا خير. تصور بيشتر محققين در يکي بودن اين دو است، اما اين مسئله در بحث در مورد شجره نامه داريوش بزرگ، به کمک ما خواهد آمد.

در اين زمان، پارس خود از خراج گذاران ماد به شمار مي آيد و در حدود 540 ق م،کمبوجيه، پسر کورش، پادشاه انشان، با دختر هيشتو-وايگه (ارشتو-وايگه، آستياگ)، پادشاه ماد ازدواج مي کند. کورش و پسرش کمبوجيه، و همينطور چيش پش، پدر کورش، همه اسامي عيلامي دارند و جزو طبقه اشراف پارسي که در جامعه عيلامي استحاله شده اند، به شمار مي روند. کمبوجيه براي مدت کوتاهي به انشان حکومت مي کند و در حدود سال 555 قبل از ميلاد، جاي خود را به پسرش، کورش دوم، مي سپارد. از اين کورش کتيبه اي به عيلامي در دست داريم که در آن، خود را «کورش، شاه بزرگ، شاه انشان، پسر کمبوجيه شاه، پسر کورش شاه، پسر چيش پش شاه» مي خواند.

خبر بعدي که از اين کورش در دست داريم، بنيانگذاري پايتختي است در شمال شرقي انشان که آنرا «پاسارگدا» مي خواند. اين پايتخت، برعکس انشان، از همه طرف باز است و به کوهي پشت ندارد، که مي تواند نشانه حکومت بي قيد و شرط کورش دوم به جلگه مرودشت/دشت مرغاب باشد. هرچند که خود کورش ذکري از اين موضوع نمي کند، اما اسناد بعدي نشانگر اين هستند که کورش بعد از شکست دادن آرشام، پسر آريارمنه، پسر هخامنش، پادشاه «پارسه» در شرق انشان، موفق به دستيابي به تمام دشت شده است.

کتيبه هاي داريوش و خشايارشا بعدها ادعا خواهند کرد که اين آريارمنه، برادر بزرگ کورش اول، پدر بزرگ کورش دوم، و پسر بزرگتر چيش پش بوده است، و کورش دوم در واقع پسر عموي پدرش را از تخت سلطنت پارسه، که بنا بر ادعاي داريوش شهر مهمتري از انشان بوده، پايين آورده است. اين بحثي است که بعدا" در هنگام صحبت از داريوش، به آن خواهيم پرداخت.