دلخور از وسوسه ی بی پایان
شاکی از خودزنی بی جبران

بهترین فرصتو از کف دادم
بدترین جای زمان افتادم






من به این فاجعه عادت کردم
که بِرم، خسته بشم، برگردم




پشت بی حوصلگی پنهون شم
بشنوم، چیزی نگم، داغون شمم



.
.
.