عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست پرسیدند: کجا میروی؟
گفت: می روم با آتش، بهشت را بسوزانم و با آب جهنم را خاموش کنم تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به اوبپرستند​ نه به خاطر عیاشی در بهشت و ترس از جهنم