-
وقتي فوتبال توسريخور المپيك ميشود
4 طلا، 5 نقره و 3 برنز المپيك معادل قيمت "يك" فوتباليست ليگ برتري!
بازيهاي المپيك به پايان رسيد و هياهوي استاديومها جاي خود را به فضاي خالي دهكده المپيك دادهاند. هيجان بالاي بازيهاي المپيك 2012 هم مانند المپيكهاي گذشته به خاطرهاي تبديل شد كه براي برخي شيرين و به يادماندني و براي برخي ديگر تلخ و فراموشنشدني است.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين ميان اما آنها كه از مدالهاي رنگارنگ سهمي داشتند، بيش از هر كسي در قاب خاطره المپيك لندن باقي ماندند. طلاييها، نقرهايها و برنزهاي لندن 2012، از كشورهاي دور و نزديك به كشور ميزبان آمده بودند و حالا با اتمام بازيها به خانه خود بازگشتهاند، به جايي كه خيل استقبالكنندگان انتظار ورودشان را ميكشد.
همين چند روز پيش بود كه جردن باروفس آمريكايي در فينال وزن 74 كيلوي كشتي آزاد، صادق گودرزي را شكست داد و صاحب گردنآويز طلا شد. همه ايرانيها در آن شب به اين فكر ميكردند كه چه خوب ميشد اگر گودرزي ميتوانست به جاي باروفس روي سكوي اول بايستد اما كشيگير سيه چرده اهل ينگه دنيا، خوشحالترين فرد در سالن «اكسل» بود. جردن باروفس با كسب نشان طلاي المپيك، 250 هزار دلار از سوي كميته ملي المپيك كشورش پاداش گرفت؛ پاداشي كه به باروفس تعلق گرفت و كشتيگير ايراني قرار است درصدي از آن را "بعدا" بگيرد. 150 سكه طلا پاداش كشتيگير ايراني است كه مدالش رنگ نقره دارد. پاداش گودرزي به پول رايج كشور ميشود به عبارتي حدود 110 ميليون تومان، مبلغي كه گودرزي با فكر كردن به آن در خلوت خود به اين نتيجه رسيده كه عطاي حضور در تيم ملي را به لقايش ببخشد و راه ليگ را در پيش بگيرد، تا شايد با پولي كه از كشتيگرفتن در ليگ به كف ميآورد كمي و فقط كمي از زخمهاي زندگياش را ترميم كند.
صادق گودرزي تنها يك نمونه است از دهها ورزشكار ايراني كه پس از سالها سعي و تلاش و رياضت در اردوها و دوري از خانه و خانواده به كسب عنواني جهاني نائل ميشوند ولي پاداششان آنقدر نيست كه در برابر كوه مشكلات آنها رقم قابل توجهي به چشم بيايد. اين ميشود كه گودرزيها دل از تيم ملي ميكنند و طهماسبيها و ديگري و ديگري پا روي مليت خود ميگذارند؛ هر چند اكثر قريب به اتفاق ورزشكاران ايراني در سختترين شرايط مالي هم دست از ميهن و مردم خود نميكشند و حتي حاضر ميشوند مانند آن كشتيگير قديمي در خيابان پشتي منزل خود سمبوسه بفروشند ولي روي پيراهنشان پرچم كشور ديگري نقش نبندد.
اينها كه گفته شد حكايت مدالآوران المپيك و جهاني است، حكايت آنان كه دستشان از مدال كوتاه ميماند تلختر از اين حرفها است. كاروان المپيكي ايران در لندن 2012، صاحب 4 طلا، 5 نقره و 3 برنز شد و بنا بر قولي كه وزارت ورزش داده است بايد براي هر طلا 200، هر نقره 150 و هر برنز 100 سكه طلا به مدالآوران داده شود. اين تعداد سكه با احتساب 35 سكهاي كه قرار شده به تيراندازان داده شود با يك حساب سرانگشتي ميكند به عبارتي 1 ميليارد و 300 ميليون تومان!!! تعجب هم دارد چون اين رقم براي ورزشدوستان ايراني تا حدودي آشناست.
پيش از شروع فصل جديد ليگ برتر فوتبال از عقد قرارداد تيمهاي ليگ برتري با مليپوشان خبر رسيد كه مبلغ قرارداد هر يك از آنها يك ميليارد و 300 ميليون تومان بود.
" يك" بازيكن از "يك" تيم ليگ برتري فوتبال، مبلغي را براي يك سال ميگيرد كه 12 ورزشكار المپيكي پس از چهارسال اردونشيني و زحمت و تلاش خواهند گرفت. تازه اگر هزينه آمادهسازي تيمهاي المپيكي را كه بيشترين ميزان آن، يعني حدود دو ميليارد تومان است كه به كشتي اختصاص يافته، جمع بزنيم باز هم به بودجه " يك" فصل "يك" تيم ليگ برتري نميرسد. بي پرده اگر بگوييم، بايد بپرسيم كه چقدر بايد اميدوار بود تا تيمي مثل راهآهن، فجر سپاسي، داماش يا گهر دورود، پرچم ايران را در ميداني بينالمللي برافرازد؟ در حالي كه تيمهاي يراميد فوتبال ايران مثل سپاهان و ذوب آهن هم در آسيا بهتر از "يك " مقام دومي كسب نكردهاند. وضع استقلال و پرسپوليس پرتماشاگر هم كه از خورشيد روشنتر است.
مديران ورزش كشور، دست اندركاران تقسيم بيتالمال در دنياي توپ گرد و مستطيل سبز، نمايندگان قانونگذار مردم در مجلس، مجريان قانون و بازرسان كل كشور تا كجا ميخواهند چشم خود را بر اين واقعيت ببنندند كه با پول خريد يك بازيكن درجه چندم فوتبال براي يك سال، ميتوان 4 مدال طلا، 5 نقره و 3 برنز المپيك گرفت؟!
تا كجا ميخواهيم در برابر اين حقيقت بيتفاوت باشيم و ساكت بنشينيم كه پول بيتالمال در فوتبال بيبنيه و بيريشه، چوب حراج ميخورد و در حالي كه جيب دلالان را پر ميكند و حاصلي در بر ندارد، افتخارآفرينان كشتي، وزنهبرداري، دووميداني، تيراندازي و تكواندو و غيره و غيره بزرگترين و شايد تنها مانع كسب افتخارات زياد را بيپولي و كمبود امكانات ميدانند؟
المپيك 2012 هم به تاريخ پيوست اما در كنار تمام درسهايي كه داشت اين نكته را گوشزد كرد كه با مديريت بهتر سرمايههاي مادي، ميتوان به كسب سرمايههاي معنوي بيشتري رسيد؛ و چه كسي است كه بتواند براي بالا رفتن پرچم سه رنگ ايران در ورزشگاه اصلي المپيك و در برابر چشم ميليونها تماشاگر از كشورهاي مختلف، قيمت بگذارد. در يك سوي دنيا ورزشكاري روي سكوي نخست ميايستد، بالا رفتن پرچم كشورش را نظاره ميكند، سرود ملي را زير لب زمزمه ميكند و اشك ميريزد و در همين حال به فكر خانواده و همسر و فرزندانش است كه چگونه زندگي بيدغدغه برايشان بسازد و در سوي ديگر مهاجمي فرصتهاي گل را يكي پس از ديگري خراب ميكند، دروازهباني توپها را به ضيافت دروازهاش فرا ميخواند، مدافعي با مهرباني، مهاجم حريف را به محوطه جريمهاش راه ميدهد، كل تيم فقط به تمام شدن بازي و رفتن به گردش و تفريح فكر ميكنند، تماشاگران عصبي و ناراحت، انرژي خود را صرف ناسزا گفتن به داور ميكنند و در پايان، هيچكس به پولهاي خرج شده در فوتبال فكر هم نميكند.
المپيك بعدي چهارسال ديگر در برزيل، كليد ميخورد. اميد است كه لندن 2012 درس بزرگي براي مديران ورزش ما داشته باشد تا در «ريو 2016» در عوض 4 طلا، 5 نقره، 3 برنز و جمعي از فوتباليستهاي گرانقيمت و بيهنر، دهها طلا و نقره و برنز و فوتبالي پويا و زاينده داشته باشيم.
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن