سابقه تاريخي خليج فارس
مدارك بي چون و چراي تاريخي از منابع يوناني و رومي گرفته تا منابع پرشمار دوران بعد از اسلام به عربي و فارسي به روشني حكايت از آن دارند كه دست كم از دوران هخامنشيان به بعد در نوشتههاي يوناني و كتيبههاي موجود در ايران هميشه اين پهنه گسترده و مهم استراتژيكي به نام خليج فارس يا فارس و درياي پارس خوانده شده است. طبق مدارك و اسناد معتبر به دست آمده به ويژه كتيبهاي كه در موقع حفر كانال سوئز به دست آمد اين خليج به نام درياي پارس ناميده ميشد.
مورخان و محققان دنياي قديم از جمله هرودت، نئارخوس، استرابون و كورسيوس در آثار و نوشتههاي خود اين دريا را درياي پارس و يا خليج فارس ناميدهاند.
بطلميوس دو قرن پيش از ميلاد اين خليج را پرسپكوس سينوس ناميد كه به معني خليج فارس است. همين نام در نقشه جهان هنريكوس مارتلوس در سال 1492 ميلادي نيز به كار رفته است.
در نوشتههاي جغرافيدانان و سفرنامهنويسان عرب و ايراني همه جا با عنوان خليج فارس، خليج عجم، درياي فارس و يا بحر فارس از اين پهنه ياد شده است كه گاه درياي عمان و فراتر از آن را نيز جزء محدوده خليج فارس آوردهاند. به عنوان نمونه ميتوان از المسالك و الممالك ابن خردادبه، البدان ابن فقيه، مسالك الممالك اصطخري، مسعودي، مقدسي، ابن حوقل، ياقوت حموي، ابوريحان بيروني، حمدالله مستوفي و گروه پرشمار ديگر ياد كرد. ابن بطوطه نيز در شرح سفر خود در اين پهنه از آن با نام درياي فارس سخن ميگويد.
در قديميترين كتاب جغرافيا به نام "حدود العالم من المشرق الي المغرب" كه حدود هزار سال قبل تاليف شده و به زبان فارسي نيز ترجمه شده، آمده است: خليج فارس از حد پارس بر( سرچشمه) گيرد و با پهناي اندك تا سند رسد.
داريوش هخامنشي و اسكندر مقدوني هر كدام با اعزام نمايندهاي ويژه به خليج فارس درباره آن به تحقيق پرداختند.
ساسانيان نيز در سواحل جنوبي آن نيرو پياده كردند و يمن و مسقط را به تصرف خود درآوردند، اما قديميترين قومي كه مطالعه زمين را بهطور جدي آغاز كردند بابليها بودند. آنان در آثاري كه دو هزار و پانصد سال پيش برجاي نهادند زمين را صفحه مسطحي فرض كردند، و به رودخانه آب شور "خليجفارس، كه آشوريان آنرا نارمرتو Narmarratu ميناميدند نيز اشاره كردند. دليل چنين تصوري، محدوديت اطلاعات جغرافيايي آنان بود كه جهان را عبارت از سرزمينهاي واقع در اطراف بابل و ميان رود نيل و شط دجله ميدانستند و از درياها، فقط خليجفارس را ميشناختند كه در مجاورت آن سرزمين واقع بود.
نقشهاي از سلسله سوم بابليها موجود است كه نشاندهنده ميزان معلومات آن قوم از شكل جهان ميباشد و در آن هفت جزيره بهصورت مثلث در وراي خليجفارس نشان داده شده است.
پس از بابليها، علماي جغرافيا نويس يونان قديم كه آثار آنان درواقع مبناي پيدايش آثار بزرگ علمي در شرق و غرب عالم محسوب ميشود، جهان را عبارت از خشكي مستطيلشكلي مركب از سه قاره اروپا، آفريقا و آسيا فرض ميكردند و درياهاي شناخته شده را درياي متوسط يا خليج روم، درياي خزر، خليجفارس و خليج عربي (درياي سرخ) ميدانستند. ابوريحان محمد بن احمد البيروني الخوارزمي نيز در كتاب ارزشمند "التفهيم الاوائل صناعه التنجيم" اين تقسيمبندي يونانيان را تأييد كرده است.