همیشه از دوران کودکی دوست داشتم به هند سفر کنم و این کشور را از نزدیک ببینم؛ کشوری که از دوره نوجوانی آن را با فیلم ها و هنرپیشه هایش شناختم.


همیشه از دوران کودکی دوست داشتم به هند سفر کنم و این کشور را از نزدیک ببینم؛ کشوری که از دوره نوجوانی آن را با فیلم ها و هنرپیشه هایش شناختم. فیلم های مختلفی که از بس دیده بودم از همان ابتدا می توانستم صحنه بعدش را حدس بزنم که چه اتفاقی خواهد افتاد. و بعدش تا مدت ها در آرزوی داشتن یک ساری باشم تا بتوانم با پوشیدن آن و گذاشتن خالی در وسط پیشانی ام فکر کنم من یکی از این هنرپیشه های هندی هستم. دیدن این فیلم ها همراه با زنان زیبا و پایان های خوش، آغاز آشنا شدن من با کشور ۷۲ ملت بود؛ کشوری که در نهایت توانستم چند شهر آن را در ماه گذشته از نزدیک ببینم.
من در هند بودم؛کشوری با طبیعت وسیع. کشوری که شهرهایش پوشیده از درختان قدیمی و کهنسالی است که سال ها در کنار مردمانش به زندگی خود ادامه داده است.
با نگاه کردن به آن درختان زیبا افسوس می خوردم که چرا در کشورم درختان معدودی که هزاران سال در برابر هر حادثه طبیعی توانسته اند به زندگی شان ادامه دهند، به راحتی قطع می شوند؛ درختانی که هر کدام به خاطر استقامت و ایستادگی که داشتند، مورد احترام بودند و مردم محلی با تکه پارچه هایی اهمیت آنها را به هر تازه واردی یادآوری می کردند. درختان کهنسال ایران به جرم تکه پارچه هایی که به آنها آویزان بود، در حالی قطع می شدند که در هند هیچ کدام از صدها درختی که صدها پارچه و ریسمان از آنها آویزان بود قطع نشدند تا هر توریستی که به این شهر می آید به جای دیدن فقر و کثیفی بتواند از دیدن طبیعت لذت ببرد.
و ما در حال از دست دادن طبیعت مان هستیم. با وجود هوای همراه با گرد و غبار دهلی به آسمان که نگاه کنی در بالای سرت پرندگان وحشی از گونه های مختلف در حال پرواز هستند، اما دیگر در تهران مدت ها است که صدای حتی کلاغ ها شنیده نمی شود.
در شهرهای هند حیوانات مختلفی از گاو، سگ، سنجاب و میمون در کنارت راه می روند و زندگی می کنند بدون اینکه کسی به آنها سنگی بزند یا ماموران شهری برای کشتن شان دست به کار شوند. حیوانات نیز مانند انسان ها در اینجا خیال شان راحت است که می توانند به زندگی شان ادامه دهند.
کشوری که حتی با وجود بمب گذاری های اخیرش باز هم توریست ها مشتاق سفر به آن هستند و بلیت هایشان را کنسل نکردند. این کشور که فرهنگ و قدمت نزدیکی به ایران دارد، پذیرای هزاران گردشگر خارجی است که باعث رشد اقتصادی صنعت گردشگری این کشور شده است.
وقتی به تاج محل می روم و آن را با شاهکارهای معماری ایران مانند مسجد شیخ لطف الله یا مسجد امام مقایسه می کنم، غیر از افسوس خوردن کار دیگری نمی توانم بکنم که تاج محل پر از توریست است و در شهرهای ما تعداد توریست های خارجی انگشت شمار.
به دلیل تبلیغات منفی و مقررات سختی که وجود دارد، توریست های دیگر کشورها ترجیح می دهند به جای دیدن ایران به کشورهای حاشیه خلیج فارس یا آسیای شرقی سفر کنند و کشور ما همچنان در رده های آخر لیست مکان های دیدنی توسط توریست ها انتخاب شود. معلوم نیست که مسوولان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری چه برنامه یی دارند و به چه امیدی وعده ۲۰ میلیون گردشگر را همچنان تکرار می کنند. هند، کشوری که با وجود فقر مردم، می داند چگونه باید با گردشگران خارجی برخورد داشته باشد تا آنها را برای بار بعد مشتاق سفر به این کشور کند. شاید هر کدام از ما وقتی از یک سفرکرده درباره هند می پرسیم از فقر و کثیفی این کشور برایمان بگوید. از اینکه مردمانش به راحتی از خیابان ها و کوچه ها به جای دستشویی استفاده می کنند. سنتی که زمانی نشان دهنده اعتراض به حاکمان بوده و همچنان پابرجا مانده. از اینکه بعد از استفاده از سطل های زباله برای جاسازی بمب همه سطل ها در این کشور جمع شد و مردم آشغال هایشان را در خیابان می ریزند. از اینکه اگر بخواهی از فقیران عکس بگیری با دادن مبلغی به راحتی می توانی از آنها عکس بگیری. شاید به همین دلیل هند یکی از کشورهای محبوب عکاسان نیز هست. چون مانند ایران کسی عصبانی نمی شود از اینکه عکسش را می گیری. از اینکه باید در هند بسیار بیشتر از ایران تخفیف بگیری، چون قیمت ها چند برابر قیمت واقعی شان است. از زنان و مردان هندی بگویند که برخلاف فیلم های هندی مردم زیبایی نیستند و افراد زیبای هندی را فقط می توان در بالیوود این کشور دید. اما در کنار همه این موضوعات هند کشوری است که باید سفر به آن را تجربه کرد؛ سفری که همیشه برای هر کدام از ما می تواند پر از اتفاقات غیرمنتظره باشد. سفری عجیب به کشوری عجیب.