-
دختر نابينايي كه يك دوست پسر داشت
دختر نابينايي كه يك دوست پسر داشت
همیشه میگفت :
اگه من میتونستم ببینم ... اگه چشم داشتم ... هرگز تو رو ترک نمی کردم ...
و پسرک خوشحال بود ...
یه روز ، یه<<< نفر >>پیدا شد و چشمهاشو به دخترک داد ...
... ... ... ... ... .........و دخترک بینا شد ...
پسرک رو دید که او هم نابینا بود ...
کمی فکر کرد و گفت :
من نمیتونم با یک فرد نابینا دوست باشم ... پس خداحافظ ... من باید بروم ...
پسرک لبخند تلخی زد و آهسته گفت :
برو ... به سلامت ... اما ...
مواظب چشمان من باش
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن