این مقاله بخشی از دیدگاه نظری نویسنده است در باره ی «فرامدرسه»، که بستر عملیاتی کردن؛ تولید دانش و یادگیری است که می توان در این فضای فیزیکی، آموزش مبتنی بر IT را در مدرسه ایجاد کرد. عنوان «فرامدرسه»، که در این مقاله به کار رفته، توان و گرانیگاه عرضه ی فراورده های آموزشی (محصولات قابل عرضه همان است که که در فرایند آموزشی؛ تربیتی، خلاقیت, یادگیری و یاددهی مبتنی بر فناوری اطلاعات آموزشی، بدست می آید) است. بانگرش ایجاد فرامدرسه در دل مدرسه رسمی (سنتی) می توان اذعان کرد، بخش زیادی از چالش ها و تنگناهای موجود در آموزش و پرورش را که شامل کمبود فضای آموزشی، تداوم نداشتن فرایند یادگیری تاپایان آموزش رسمی (آموزش عالی)، کاربردی نبودن مدارک تحصیلی و نبودن بازارکار برای دانش آموختگان رسمی اعم از فارغ التحصیلان دوره متوسطه و دانشگاه؛ و در نهایت مستمر نبودن نظام تعلیم و تربیت در جامعه و گسست توانایی های یادگیری و آموختن دانش پس از فارغ التحصیل شدن است را می توان ساماندهی و اطلاعاتی کرد .
همانگونه که بدوا گفته شد، این مقاله بخشی از مقالات فرامدرسه که پایگاه اینترنتی havayetazenews.com.ارایه شده است ، می باشد و برای یافتن اطلاعات کامل از اینکه بدانیم «فرامدرسه کجاست؟» به این سایت مراجعه نمایید و در این قسمت فقط بخش بهره وری تولید دانش در فرامدرسه و یادگیری مبتنی بر IT اریه شده است.
● برداشت فرهنگی از بهره وری در عرصه ی آموزش:
چند سال پیش روز بهره وری ملی یک پوستر با یک شعار تقریبا سوال بر انگیز و به فکر وادار کننده چاپ شده بود شاید حدود سال ۸۰ بود .
شعار پوستر تا آنجایی که بخاطر مانده این است؛
"اگر گله ای از گوسپندان را شیری رهبری کند بهتر از آ ن است که گله ای از شیر ان را گوسپندی رهبری کند."
این شعار اگر در همه ی مظاهر اجتماعی برای بهره وری کار برد نداشته باشد؛ حتما درعرصه ی فرهنگی و آموزشی برای بهسازی و کیفیت بخشی همه ی نهادها و سازمانهای مرتبط کاربرد دارد.
▪ نیاز به بهره وری:
افزایش جمعیت و محدود بودن منابع در سطح جهان موجب شده است که بهره وری نقشی تعیین کننده در رشد اقتصادی،اجتماعی و افزایش رفاه ملی جوامع مختلف ایفا کند.
کشورهای توسعه یافته ودر حال توسعه مانند ژاپن، سنگاپور و مالزی،توانسته اند با افزایش بهره وری منابع، تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه خود را به نحو چشمگیری افزایش دهند. محققان از دنیای امروزی به عنوان عصر عدم تداوم یاد می کنند. عصر تداوم به این معنی است که دیگر تجارب و راه حل های گذشته برای مسایل جاری و آینده سازمان کارگشا نیستند.
عموم دولت ها، معتقدند، باید به شیوه ای دیگر اندیشید و به دنبال راهکارهای جدید بود تا بتوان تولید و خدما ت را با حداقل هزینه و با کیفیت برتر، آنگونه که در شرایط بازار و نیاز جهان حکم می کند؛ بتوانیم رقابت کنیم وپیروز این عرصه با ارایه محصولات دارای ملاک های کمی و کیفی لازم باشیم و محصولات فرهنگی و خدماتی و علمی و پژو هشی و منابع انسانی از ایندایره جدا نیست و نقش نظام های آموزشی ضمن ایجاد روحیه تولید دانش نهادینه کردن فرهنگ بهره وری هستند و جنبش نرم افزاری باید به روشنی و وضوح این مفهوم را که: "توانا بود ؛‌ هرکه دانا بود" را معرفی و فرهنگسازی کند و آموزش دهد .
▪ تولید دانش و بهره وری:
علم از قرن هفدهم تاکنون، دارای مجامع علمی، نهادهایی بی‌همتا در جامعه انسانی است و اقتدار معنوی خاصی داشته‌است . این مجامع در حقیقت‌جویی انقلابی و در رویه‌‌ها و روش‌ها صریح و بی‌پرده بوده و مشروعیت‌شان را از این اعتقاد به دست آور دند. هدف علم، در سایه این تحول کیفی رسیدن به نتایج فنی خاص نیست بلکه کسب دانش پایان اهداف علم است که به جنبش نر م افزاری و تو سعه یافتگی در زمینه تولید دانش معروف است.
حتی این جنبش اصرار دارد که علم نباید درگیر بوروکراسی بشود تا بتوانند با تولید نرم افزار آزاد و طراحی اتاق فکر در بخش تحقیقات ؛ جواب‌گوی اهدافی باشد که نیازهای جهانی تعیین می‌کند تا نتایج کارهای علمی بر اساس فواید فنی‌ آن‌ها «سنجیده» شود.مطالعات نشان می دهد که بهره وری در کشور ما،بخصوص در بخش خدمات،همچنان پایین است وتوجه خاص و سرمایه گذاری بیشتری را در این زمینه می طلبد. بهبود بهره وری در سازمانهای خدماتی پیچیدگی بیشتری دارد.زیرا نهادها و ستادهای مرتبط با اجزاء فعالیتهای خدماتی معمولا کیفی و ناملموس اند و به آسانی نمی توان آنها را به عدد و رقم تبدیل کرد.
از این رو اندازه گیری بهره وری در بخش خدمات دشوار تر بوده و مستلزم به کار گرفتن روشهای ویژه است.
علم نه تنها با تکنولوژی بلکه به گونه‌ای جدایی‌ناپذیر با امور فنی و تکنولوژی‌های اجتماعی و نیازهای جامعه در هم آمیخته است. ویژگی نهادهای جدید علمی بر آینده دانش و پژوهش آزادانه اهمیتی اساسی خواهد داشت.
هرچند بهره‌ وری ؛ یکی از مفاهیم علم اقتصاد است و اینگونه تعریف می‌شود: "مقدار کالا و یا خدمات تولید شده در مقایسه با هر واحد از انرِِِِژی و یا کار هزینه شده". یا به دیگر سخن ؛ بدست آوردن حداکثر سود ممکن با بهره گیری و استفاده بهینه از نیروی کار، توان، استعداد ومهارت نیروی انسانی، زمین، ماشین، پول، تجهیزات، زمان، مکان و…به منظور ارتقاء رفاه جامعه .
اما بهره وری در دوکنش اجتماعی خود ، نیازمند به دانش است . کنش اصلی بهره وری در واکنش به اجرای نظریه ی ؛ تولید بیشتر ، مصرف بیشتر و سود بیشتر نظام ها و بنگاهها و سیستم های اقتصادی بر کشورهاست و این سود جویی اگر مبتنی بر دانش نباشد ، چرخه ی اقتصاد به نفع سودجویان اقتصادی و مختل کنندگان امنیت و نظارت بر تولید و مصرف خواهد بود و با پرو پاگاند(غوغاسالاری تبلیغاتی) ذایقه اجتماعی را برای مصرف بی رویه کور می کنند و همینگونه به جای اطلاع رسانی، روش تبلیغات تحریک ذایقه و بد سلیقگی را به جای حق انتخاب و حق مصرف و هزینه حاکم می کنند.
دومین کنش بهره وری، فرهنگسازی نظام مند بودن به سیستم بهره دهی و بهره رسانی و بهره مندی در مقابله با بهره کشی است.
بر خلاف پندار بخی افراد بهره وری فقط برای صنایع نیست بلکه بهره وری سطوح مختلفی دارد و همه افراد در همه سطوح نقش دارند یعنی اینکه افراد می‌توانند با تفکر، ابداعات و نوآوری‌های خود عملا" در چند سطح گوناگون موثر واقع گردند، سطوح مختلف بهره وری عبارت‌اند از:
۱) سطح فرد
۲) سطح گروه کاری
۳) سطح سازمانی
۴) سطح رشته‌های تجاری، خدماتی، صنعتی و یا کشاورزی
۵) سطح بخش‌های اقتصادی
۶) سطح ملی و کشوری
۷) سطح جهانی
با ختصار می توان گفت ؛ در سطوح فردی به دنبال تدابیری برای افزایش بهره وری فردی و در سطح گروه نیز به دنبال افزایش بهره وری گروه کاری هستیم.
وقتی بهره وری در سطوح سازمانی و رشته‌ها و اقتصادی مطرح می‌شود و بیشترین ضوابط و شرایط مربوط به بهره وری را می‌توان در دانش و فرهنگ سازمانی مشاهده کرد.
در سطح ملی و جهانی؛ مصالح ملی برای حفظ منافع کلان ملی و امنیت و حیثیت اجتماعی مطرح است و برنامه ریزان اقتصادی و سیاست گذاران مثلا" در زمان جنگ دستور دهند کارخانه‌های کالاهای غیرضروری و لوکس اقدام به همکاری با سایر کارخانه‌های تولید مواد غذائی و حتی کارخانه‌های ساخت جنگ افزار نمایند و تولید کالای خود را تعطیل نمایند. و یا مصالح عمومی ایجاب می‌کند جند خانه که در مسیر طرح یک شاهراه واقع گردیده خریداری یا معاوضه گردیده و تخریب شود.
● تولید دانش و فرهنگسازی برای بهبود موانع بهره وری:
▪ نداشتن اعتقاد و باور ملی به نتایج وفواید بهبود بهره وری
▪ ترس از برخی نمودهای ظاهری بهره وری از جمله ترس از بیکاری
▪ ناآگاهی عمومی نسبت به مفاهیم وجایگاه بهره وری؛ منجر می شود، تا میزان اهمیت آن ونقش و وظایف افراد در این راستا، به حد اقل برسد. دیگر موانع بهره وری، بی توجهی به فکرهای خلاق و مبتکر مقاومت افراد در مقابل تغییرات و عدم تمایل به ترک برخی عادات غرق شدن در روش‌ها و تکنیکها و تغییر باورهای فکری بلند پروازی و بی توجهی به مسائل به ظاهر کوچک وراه حلهای خرد
▪ مشخص ننمودن متولی کار
▪ ناهماهنگی ونبود هدایت ونظارت مناسب
▪ ضعف تعهد اجرایی
▪ عجله در حصول نتیجه
▪ دخالتهای بی جای برخی کارشناسان در سایر حوزه‌های کاری واظهار نظرهای غیر کارشناسانه
▪ عدم وجود کارشناسان خبره و یا عدم انگیزش آنها در ارزیابی سیستم و تجزیه و تحلیل و اندازه گیری بهره وری برخورد مقطعی با موضوع بهره وری وناپیوستگی، آنهاست.
● فواید آموزش و ارتقای فرهنگ عمومی در بهره وری:
▪ صرفه جویی در هزینه‌ها افزایش کیفیت (مرغوبیت و مطلوبیت)کالاها وخدمات
▪ ثبات قیمتها و یا حتی کاهش آن افزایش سطح رفاه عمومی جامعه
▪ افزایش درآمد وسود رضایت عمومی افراد رونق اقتصادی افزایش
▪ تولید و ارائه خدمات ثبات اقتصادی در بازار جهانی ایجاد اشتغال توسعه صنعتی.
منافع وفواید بهره وری برای سیستم‌های دولتی و شرکتها را می‌توان به شرح ذیل برشمرد:
▪ افزایش سود و درآمد کاهش هزینه‌ها افزایش تقاضا
▪ رضایت شغلی کارکنان
▪ سرعت عمل کارکنان
▪ دقت عمل کارکنان
▪ ایجاد رقابت سالم تر
▪ ارتقای شغلی کارکنان
▪ ایجاد محیط کاری جذاب آموزش عمومی کارکنان
▪ افزایش حقوق و دستمزد
▪ امنیت شغلی کارکنان
▪ انجام درست کارها و انجام کارهای درست
▪ افزایش کیفیت زندگی کاری
▪ افزایش رفاه کارکنان
▪ افزایش انگیزه کاری.
● رابطه ی بهبود و ارتقای بهره وری و فرهنگ عمومی:
شاید انتظار این معنا را نداشته باشیم که گفته شود، نظام اقتصادی سالم می تواند سیاست های فرهنگی یک کشور را تعیین و تبین می کند و این سالمسازی دو سویه مستلزم کوشش و تلاش برنامه ریزی شده همه جانبه از سوی افراد و مسئولین ذیربط در فرهنگ و اقتصاد است که خود نیازمند بهبود شرایط کار و تغییر محرکه‌ها و روشهای انگیزشی کارکنان، بهبود نظامها، دستورالعملها، قوانین، بخشنامه‌ها، دستورالعملها، روشها، فناوری و غیره می‌شود.
بدیهی است برای افزایش سطح بهره وری عامل یا علت بخصوصی را نمی‌توان ارائه کرد بلکه ارتقای بهره وری معلول ترکیبی از عوامل گوناگون است و هرکدام به نوبه خود تأثیر لازم را می‌‌گذارد .عوامل بسیاری درتعریف و دیدگاههای مکاتب آموزشی مختلف نسبت به بهره وری موثرند که درک دانش؛ تجربه؛ زمینه ها وشرایط محیطی موجب تعریف وتفسیر آنها از بهره وری به شیوه های مختلف گردیده است.
▪ تحلیل بهره وری: بیشتر تعاریف بهره وری شامل کارایی؛ اثر بخشی؛ سود آوری؛ کیفیت؛ نوآوری؛ کیفیت زندگی فردی و اجتماعی ؛ فرهنگ و مانند آن است(بلچر ۱۹۸۷) .پس نمی توان نقش و تاثیر آموزش را در بهره وری نادیده گرفت . با نگاهی کوتاه و گذرا به این مفاهیم به بحث اصلی خود در باره ی بهره وری تولید دانش برای کسب توانایی از سوی « فرامدرسه » می پردازیم و تاثیر متقایل و تعا ملی این سه متغییر یعنی ؛ بهره وری – تولید دانش و توانایی ملی پرداخته می شود .
▪ کار آیی : کارایی، عبارتی است برای مشخص کردن آسانی در کارا بودن هر چیز. همچنین چگونگی کاربرد آسان تر برای فرد، با بکار بردن ابزار یا چیزی ساخته شده توسط انسان، برای هدفی خاص. کارایی می تواند به معنی سنجش میزان کارایی و کاربردی بودن، و مطالعه چگونگی بازده و میزان بهره وری پنهان در هر ابزاری نیز باشد، همچنین رعنایی و زیبایی آن.( ویکی پدیا )
▪ اثر بخشی: به معنی هدایت منا بع به سوی اهدافی که ارزشمند ترند. برای مثال تمرکز روی نتایج ؛ انجام کار صحیح در زمان صحیح ؛ کسب اهداف کوتاه مدت وبلند مدت می باشد. در این رابطه اثر بخشی فردی رامتغیر های خروجی می دانند که برای سنجش افراد استفاده میشوند مانند انعطاف پذیری و اثر بخشی ساز مانی و توانایی سازمان در ارضای حداقل انتظارات ذی نفعها برای کسب اهداف کوتاه مدت وبلند مدت .بطورکلی اثر بخشی سازمانی دستیا بی به اولویتها واهداف چند گانه در چا ر چوب نظام ارزشی مشترک با فرهنگ سازمانی است به گونه ای که کسب اهداف از نظر هزینه و زمان بهینه باشد و رضایت خاطرذی نفعهایی را که در جهت کسب اهداف تلاش می کنند را فراهم نماید.
▪ سود آوری: طبق مدل تجزیه و تحلیل نسبتهای مالی دوپونت درواقع سود چگونگی بکار گیری داراییها و کسب منفعت حاصل از آن است.
▪ کیفیت: سلاحی استرا تژیک و رقابتی جهت تثبیت وضع فعلی وانجام فعا لیتهای جدید بطوریکه افزابش فروش در بازار را تسهیل می کند. کیفیت وبهره وری قابل تفکیک نیستند و به موازات هم پیش میروند.
▪ نوآوری: فرایند خلاقانه انتخاب وانطباق کا لاها وخدمات؛ فرایندها؛ ساختارها و دیگر موارد برای پا سخگوئی به فشار های داخلی وخارجی و تقاضا وتغییرات محیط است. نوآوری ممکن است مبتنی بر کار فردی یا نیاز های سازمانی ویا نتیجه فشار های محیطی مثل تشدید رقابت باشد . در این حالت کوششها به سوی تکمیل یا جایگزینی فرایندی که اکنون وجود دارد یا با تامین این حلقه مفقوده به سوی آن هدایت میشود معطوف است.
▪ روش کمی بیان نوآوری:عبارت ازنسبت خروجی به ورودی مساوی با محصولات بازاریابی شده به اید ه های امکان پذیر (تعداد خلاقیتها). کیفیت زندگی کاری در مدل والتون عبارت از مراحل زیر است :
۱) پرداخت کافی و منصفانه
۲) عوامل ایمنی وبهداشتی
۳) فرصت رشد وامنیت مداوم
۴) قانون گرایی در سازمان کار
۵) وابستگی اجتماعی زندگی کاری
۶) فضای کلی زندگی
۷) یکپارچگی وانسجام اجتماعی در سازمان کار
۸) بهبود توانائیهای انسانی
▪ روندهای موثر بر بهره وری : روندهای فردی و ساز ما نی ؛ روند های تکنولوژیک و روندهای فرهنگی . روندهای فردی : مدیران به چالش واداشته می شوند . چالشها در ابعاد گوناگون ظهور می کنند نسل جدید کارکنان اغلب انتظار بیشتری از مشاغل و مدیران خود دارند .
دیگر چالشها عبارتند از :
ـ ساختارهای سازمانی با رسمیت کمتر
ـ کنترلهای خشک و فاقد انعطاف
ـ تعامل پویا با همکاران وسرپرستان در روابط کاری مدیرانی که خود بهره وری دارند بیشتر به بهره وری سازمان توجه دارند مدیریت مشارکت نیز از روشهای افزایش بهره وری از طریق دخالت دادن کارکنان با توجه به تعهد وتوان وتمایل آنها برای اعمال این سبک است به این ترتیب :
الف) کار آفرینی رشد می یابد
ب‌) منا بع اصلی کار آفرینی رشد سریع دانش و فناوری و افزایش نیاز های خدماتی است و مدیران کار آفرین باسرعت و مبتکرانه حرکت میکنند . (تافلر ۱۹۸۵)
ت‌) توجه به ایمنی و بهداشت افزایش می یابد . تاثیر ایمنی و بهداشت بر بهره وری از روندهای رشد یافته است .
ث‌) نیاز به بر نامه های آموزشی و پرورشی افزایش می یابد ؛
رویکرد آموزش برای بهبود کیفیت از برنامه های مهم است روندهای سا زمانی :
جو و فضای مناسب جهت بهره وری ضروری است . بهره وری بالا بدون حمایت از سوی کارکنان به مدیریت عالی و سازمان ممکن نیست .
سه شاخه عمده چنین حمایتی عبارتند از :
۱) وجود استانداردهای بالا یا جو برتری جویی
۲) وجود مجموعه ای از اهداف سازمانی و اهداف عملکردی که با فرهنگ سا زمانی ممزوج و بخوبی درک و بیان میشوند .
۳) جو منسجم سا زمانی که خلاقیت و نو آوری را تقویت کند . روندهای فرهنگی بر نقش فرهنگ در بهبود بهره وری بسیار تاکید می شود.
ارتباط میان فرهنگ وبهره وری یک مدل ساده وقابل بیان نیست . محققان معتقدند بهره وری سازمان درصورتی افزایش می یابد که فرهنگ سازمانی در جهت کسب اولویتها وهدفهای سازمان شکل داده شود و گاهی تغییر یابد.
مطالعات نشان میدهد که فرهنگ سازمانی کلیدی برای بهبودعملکرد بهره وری است و در موفقیت و یا شکست سازمان نقش تعیین کننده ای دارد. نیروهای مثبت ومنفی از راههای گوناگون بر کارکنان ؛ فرایندها وبهره وری تاثیرمی گذارند .
برخی نیروهای عمده قابل پیش بینی یا کاملا قابل کنترل هستند وبا افزایش کنترل مدیران براین نیروهای سازمانی پیش بینی احتمال وقوع تغییر سازمانی یا فردی آسانتر می گردد .
● روندهای تکنولوژیک:
تکنولوژی یا فناوری به روش انجام کار و تجهیزات مورد استفاده برای انجام آن کاراشاره دارد . تاکید بر فناوری در حال گسترش است و فناوریهای جدید مربوط به ارتباطات؛ پردازش اطلاعات ؛ میکرو الکترونیک و مهندسی ژنتیک بر محیط کار مسلط شده اند . دو نگاه به فنا وری وجود دارد :
۱) نگاه بیرونی به عنوان یک تسهیل کننده برای تولید همراه با بهره وری
۲) نگاه داخلی به فناوری به عنوان هویتی نیازمند نرم افزار‌ ‌و نیروی کار ماهر وبودجه های زیاد برای آموزش کارکنان موجود.
سن افراد ‍؛ فرهنگ ؛ نرخ رشد و منابع انسانی سازمان بر چگونگی جذب فناوری تاثیر می گذارد. سرپرستان عملیاتی آموزش دیده که در طراحی و اجرای فرایندها شرکت دارند وگروههای مدیریتی حمایتی در اجرای موفقیت آمیز فناوری سهم زیادی دارند . بخشی از بهبود بهره وری بدلیل نوآوری تکنولوزیک است؛ در عصر اطلاعات همه افراد و سازمانها متکی به اطلاعات می باشند .
● فناوری اطلاعات و بهره وری:
یک منبع مسلط با قابلیت توسعه و فشرده کردن ؛ جایگزین کردن ؛ جابجایی ؛ انتشار و قابلیت مشارکت است (کلولند ۱۹۸۴). اطلاعات گزینش شده و مفید وفشرده شده خدمات ارزشمند تری را ارائه می کند .
گسترش فناوری های ارتباطی و توسعه امکانات تکنولوژیکی در عرصه ارتباط ، تمام تلاش سازمان هارا به سمت مکانیزه کردن هدایت می کند؛ ‌تا از این طریق بر سرعت و دقت انجام کارها افزوده و احتمال خطا توسط نیروی انسانی را کاهش دهند.
نظام آموزش و پرورش نیز به نوبه خود با وارد کردن فناوری های ارتباطی در این عرصه تلاش می کند تا حداکثر بهره برداری را از این دستاورد بشری داشته باشد و فضایی را بصورت مجازی به نام مدارس هوشمند در دنیا برای آموزش دادن سریع ؛ ارزان ؛ فراگیر ؛ حاصل به کارگیری از این امکانات است.
● فرامدرسه و بهره وری:
بی شک در آینده جایی مخصوصی به نام محیط آموزشی که امروزه وجود دارد وبخواهد نقش آموزش دادن را به تنهایی ایفا کند ، تنها فضای آموزشی کشورها نخواهد بود.
دولت ها مصمم هستند ، با ایجاد و گسترش و توسعه ی فناوری اطلاعات آموزشی ، اقدام به تاسیس و ایجاد تعدادی مراکز آموزشی در دل مدارس رسمی نمایند که بتوانند، جایگاه و نقش مدرسه ها را در دنیای مجازی که جایی آزاد برای آموزش و یاد گیری است را تعریف کنند و بهره وری آنرا افزونتر نمایند و شاید در آینده نزدیک شعار آینده دولت ها این باشدکه؛ به تعداد کاربران و یاد گیرندگان دانایی محور «فرامدرسه» بسازیم .
دقیق تر بگوییم و نشانی بدهیم ، چنین فضای آموزشی به نام « فرامدرسه »‌ درحال شکل گیری است و گستره ی آن به اندازه ی همه ی تارنمای ارتباطی است و مکانش درمحیط های نرم افزاری تعریف می شود و بروندادش دانش و پژوهش آزاد – چیزی شبیه نرم افزار آزاد - است.
واژه ی « فرا مدرسه » یا PASA SCHOOL استعاره ای است که از تحولات ادبی و فرهنگی و اجتماعی مدرنتیه وام گرفته شده است و همانند پسامدرن ؛ پساصنعتی ؛ پسا اجتماعی معادل سازی شده است « فرامدرسه »‌ محیطی است هم برای آموزش و یادگیری و هم فضایی است برای آموزش خلاق و دانایی محور که از یک سوی نقطه ی تعامل دو اندیشه طرفدارادانایی توانایی است و طرفداران جهان بزرگ با تشکیل اندیشه آزاد و مستقل است و سوی دیگر فصل تقابل سنت و مدرنتیه می باشد.
نقد فرامدرسه :اصطلاح «جامعه فراصنعتی» به سرعت وارد ادبیات جامعه‌شناسی شده است و خوب یا بد، به نظر ماندگار می‌رسد، و از هنگام پدید آمدن تغییرات چشم‌گیر در تکنولوژی، به «جوامع فراصنعتی» نیز اندیشد ه شد . ایده جامعه فراصنعتی، پیش‌گویی قطعی آینده نیست بلکه فرضیه‌ای نظری است که در دهه‌های آینده می‌توان آن را با واقعیت جامعه‌شناختی سنجید. این ویژگی‌های جدید را نمی‌توان تحت عناوینی چون «جامعه دانش» قرار داد زیرا گرچه تمام این عناصر در جامعه فراصنعتی موجودند ولی هر کدام تنها بخشی از ویژگی این جامعه را نشان می‌دهند.
در «جامعه فراصنعتی»، آن گونه که به نظر می رسد ، بخش خدمات نقش محوری ندارد. اصطلاح «جامعه فراصنعتی» را به دو دلیل :
▪ برای تأکید بر ماهیت انتقالی این تغییرات
▪ برای تأکید بر نقش محوری نوعی تکنولوژی خردورز می توان به کار برد.هر چندفناوری را عامل اولیه تمامی تغییرات اجتماعی معرفی می کنند ولی تا به حال هیچیک از کاربرد های فناوری چه در شکل اطلاعاتش و چه با کاربرد ارتباطاتی آن نتوانسته است همه واقعیت اجتماعی را در برگیرد.
هر مفهومی از فناوری مانند منشوری است که برخی تصاویر را از میان دیگر تصویرها انتخاب می‌کند تا تغییرات تاریخی را برجسته‌ سازد و یا در مواردی خاص به برخی پرسش‌ها پاسخ دهد.به بیان کلی، جامعه صنعتی بر تکنولوژی ماشین استوار است، حال آن که شکل‌گیری جامعه فراصنعتی مبتنی بر یک تکنولوژی خردورز است.
مشخصه‌های اصلی ساختاری در جامعه صنعتی «کار» و «سرمایه‌»اند. اما در جامعه فراصنعتی مشخصه‌های اصلی «اطلاعات» و «دانش» هستند.منظور از «اطلاعات»، همه داده‌های اساسی است، داده‌هایی مانند لیست‌های حقوقی، صورت‌حسابهای بانکی، جداول برنامه‌ریزی تولید، تحلیل موجودی کالا، داده‌های آماری و پژوهش‌هایی که در ارتباط با بازار صورت می‌گیرد و منظور از «دانش» احکام منطقی یا نتایج تجربی‌ای است که به شکلی سیستماتیک با دیگرا‌ن‌ به تبادل گذاشته می‌شود.ولی «اطلاعات» و «دانش» مصرف یا تمام نمی‌شوند.
دانش یک محصول اجتماعی است و مسائل مربوط به هزینه، قیمت یا ارزش آن بسیار متفاوت با محصولات صنعتی است. اما وجه مشخصه جامعه فراصنعتی، نه «نظریه ارزش کار» بلکه «نظریه ارزش دانش» است.
در این جامعه قانون‌بندی (codification) دانش است که جهت‌دهنده ابداعات می‌شود. دانش حتی پس از فروش هم، باز نزد تولیدکننده‌اش باقی می‌ماند. دانش«کالایی اشتراکی» است که به دلیل ویژگی خاص خود همین که پدید آمد برای همگان قابل دسترس است.وقتی که همه افراد، مدارس و کتابخانه‌ها می‌توانند هر نوشته‌ای را که نیاز دارند از روی کتابها و مجلات فنی زیراکس کنند و یا می‌توانند هر نوع موسیقی یا فیلمی را که بخواهند روی نوارهای ضبط صوت یا نوارهای ویدیو ضبط کنند، برخورد با مسئله حق تألیف روز به روز برای پلیس دشوار‌تر می‌شود.از لحاظ فنی، مشکل عمده جامعه فراصنعتی پدید آوردن یک «زیر ساخت» (عناصر نگه‌دارنده و تقویت کننده نظام اقتصادی) متناسب با شبکه‌های ارتباط جمعی در حال رشد تکنولوژی‌های اطلاعاتی دیجیتال است، شبکه‌هایی که جوامع فراصنعتی را به هم پیوند بزنند.
اما امروز با رشد انفجاری کامپیوتر‌ها و پایانه‌های اطلاعاتی و با کاهش سریع هزینه‌های محاسبه و ذخیره اطلاعات، مسئله پیوند راه‌های مختلف انتقال اطلاعات در کشور، به موضوع عمده سیاست‌های اجتماعی و اقتصادی«اقتصاد اطلاعات» تبدیل می‌شود. جامعه فراصنعتی جایگزین جامعه صنعتی نمی‌شود، همان‌گونه که جامعه صنعتی نیز جای‌گزین جامعه مبتنی بر اقتصاد کشاورزی نشد. شکل‌های تازه‌ای که پدیدار می‌شوند بر اشکال پیشین استوارند، برخی مشخصه‌های قدیمی را می‌زدایند و بافت کلی جامعه را منسجم‌تر می‌کنند. بنابراین بی‌فایده نخواهد بود که برخی ابعاد مهم و تازه جامعه فراصنعتی مورد توجه قرار گیرد .
در اواخر دهه ۱۹۹۰ توسط اشخصاصی چون گرینر و متیس(۱۹۹۵) مالونو دیویدو (۱۹۹۲) ، بعنوان الگو سازمان های قرن بیست و یکم طرح گردید. به نظر اکثر نویسندگان مذکور سازمانهای مجازی بر پایه دو اصل اساسی شکل گرفته بودند ، نخست پیشرفت در تکنولوژی محاسباتی که امکان دسترسی ، پردازش و انتقال سریع و به روز اطلاعات را ممکن می ساخت و دیگری خلاقیت در سازماندهی مجدد سازمانها جهت انطباق با تغییرات سریع محیطی و بازارهای غیر قابل پیش بینی جهانی و خواسته های مشتریان . (۱۹۷۹، Rosecrance Jockson,, ) اگر نگوییم تمام نظام های آموزشی ( آموزش و پرورش کشورها ) در هزاره ی سوم از سوی سازمان های مجازی که متولی تحولات آموزشی در عصر اطلاعات هستند باید بپذیریم بنیان ایده های آموزش و پرورش دانایی محور با سیستم های آموزشی مجازی است.
نیازی به بررسی تحولات آموزش و پرورش نوین نیست چون نظریه های بیان شده در نحوه کار کرد این نوع نظام آموزشی در کشورهایی چون ایران کارایی لازم ندارند زیرا نگاه ما به انسان با نگاهی که مدرنیسم به انسان دارد بسیار متفاوت دارد البته این تفاوت ها در انسان شناختی است و گرنه در کارکردهای اجتماعی محصول این ایده پردازی یکسان خواهد بود زیرا همه جوامع ناگزیرند که به توسعه ی فناوری اطلاعات دست یابند . به گفته آقای دکتر غلامرضا خاکی؛ جامعه ی اطلاعاتی سه ویژگی دارد:_‌چیرگی بخش خدمات بر سایر بخشهای اقتصادی، _ تاکید بر دانش نظری برای ابداع و اختراع در فن آوری _ به کارگیری فن آوری فکری برای تحلیل نظامها و اخذ تصمیمات.
همچنین «ماسودا» جامعه اطلاعاتی را نوع جدیدی از جامعه انسانی می داند او ویژگیهای جامعه ی جدید را شامل زیر ساخت های عمومی مبتنی بر کامپیوتر، جایگزینی نهادهای اجتماعی افقی مانند جامعه مدنی بجای نهادهای عمومی و عمودی متمرکز سنتی، جهانی شدن و جایگزین همزیستی انسان و طبیعت بجای آزادی بی حد و حصر و کنترل طبیعت در دوره مدرنیسم، می داند.
در یک جمع بندی می توان گفت جامعه اطلاعاتی معیارهای متفاوتی در تعریف دارد از بعد تعریف تکنولوژی جامعه اطلاعاتی بر سهم تکنولوژی اطلاعات در تولید ناخالص ملی کشورها و ایجاد بازارهای اقتصادی جدید و از منظر شغلی بر گسترش مشاغل اطلاعاتی و طبقه ی کارگران فکری» یا به تغییر «بل» «جامعه یقه سفید» اشاره دارد.جامعه اطلاعاتی از منظر فضا بر گسترش شبکه ها و زیر ساختهای اطلاعاتی و از منظر فرهنگی بر وابستگی زندگی انسانها به تکنولوژی اطلاعاتی اشاره دارد.
عصر اطلاعات با تغییر فرهنگ ها و مطالبات سیاسی ملت ها بر فرآیند تحول اداری نیز تاثیر گذاشته است. تغییر مطالبات مردم سبب شده است تا تحول از امری درون زا (منشاء درون دولت)به امری برون ز ا بدل گردد.دولت ها امروز بنا به نظر و خواسته جامعه و به جهت حفظ مشروعیت خود اقدام به تحول می نمایند. در واقع مطالبه ی پاسخگویی سبب شده است تا دولت ها به افراد جامعه از منظر جدید و به مثابه مشتریان بخش خصوصی بنگرند و سعی و تلاش نمایند تا حداکثر رضایتمندی را برای آنان فراهم سازند به عبارتی اگر هدف اقتصادی تحول اداری را افزایش بهر وری از طریق افزایش کیفیت ، کمیت و سرعت ارایه خدمات بدانیم، هدف سیاسی تحول، افزایش پاسخگویی نظام اداری به شهروندان است. در این بین فن آوری اطلاعات امکانات وسیعی را در اختیار دولت ها قرار داده است و توسعه ی فناوری اطلاعات ، امروزه به یکی از دغدغه های اصلی کشورهای توسعه و در حال توسعه بدل شده است. در واقع اگر انقلاب صنعتی را آغازگر پیدایش جوامع مدرن و دولت های بوروکراتیک بدانیم ، انقلاب ارتباطات( به تعبیری آغاز موج چهارم ) را می توان آغاز گر پیدایش جوامع اطلاعاتی و ظهور دولت های الکترونیکی دانست. - غلامرضا خاکی/ طرح اجمالی سند راهبرد توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات(ICT ) ملی.▪ مزایا: با ایجاد فرامدرسه و پی گیری برای شکل گیری این نوع محیط آموزشی و یادگیری می توان با تشکیل اتاق فکر برای آموزش و یادگیری تعداد زیادی از یادگیرندگان به وسعت تمام تارنمای ارتباطی و پذیرندگان و استفاده کنندگان نهادهای ارتباطی اقدام کرد و دانش و پژوهش آزاد – جنبش نرم افزاری – را همراه با اطلاعات و مهارت های دانش افزایی بسط داد .
برای استقرار یک سیستم اثربخش باید چهار مرحله ی:
ـ طرح ریزی
ـ اجرا
ـ بررسی
ـ اقدام
طی شود.
گستره کاربرد استانداردها به عواملی مانند خط مشی ها و ماهیت شرایط فعالیت بستگی دارد.عامل اصلی پیدایش تفکر یکپارچه سازی سیستم های سه گانه مانند :
ـ عامل تقویت کننده
ـ تفکر پیدایش یکپارچه سازی
ـ سیستم مدیریت
مزایای فراوانی است کـه از پیــاده سازی آنها عاید می شود.
پرهیز از دوباره کاری، استفاده بهینه از منابع و دسترسی آسانتر به اطلاعات ازجمله مزایای پیاده سازی سیستم های سه گانه ی یاد شده است .یکی از قویترین اهرمهای افزایش رویکرد به یکپارچه سازی سیستم های مدیریتی کارکرد قابل توجه این مدل در کاهش هزینه های عملیاتی است.کیفیت و کیفیت طلبی در کنار دستیابی به یک فرایند قابل قبول و متعالی از جنبه های گوناگون، یکی از مهمترین مسائل موردبحث در چند ساله اخیر بوده است.
سیستم را در زبان فارسی «‌سامانه»‌ گفته اند‍؛ درواقع مجموعه ای از عناصر و اجزاء مختلف که با همــاهنگـی و انسجام، در کنار هم کار می کنند و به کمک سازوکارهای طراحی شده، رسیدن به یک هدف نهایی را میسر می سازند. به عبارت دیگر، یک «سیستم» مجموعه ای است که درحال حرکت به سمت نقطه ای خاص قرار دارد و درعین حال، مفاهیمی نظیر نظم، هماهنگی، یکپارچگی، انسجام و هدفمندی از مشخصه های بارز آن است.
این سیستم ها، علاوه بر اینکه اصول و قوانین حـاکم بر سیستم های قبلی را پوشش می داهند ، به نوعی باعث ایجاد هماهنگی بین قسمتهای مختلف درگیر در آنها شده و از گسیختگی فعالیتها جلوگیری می کنند .
برخی از مزایای سیستم های یادگیری عبارتند از:تعریف هدف به صورت واضح و باتوجه به خط مشی آموزش و سیستم تالیف .جلوگیری از پیمودن مسیرهای اشتباه در حرکت به سمت هدف؛از بین بردن تداخل و ناهماهنگی سازوکارهای مختلف درون سیستمی؛کاهش هزینه های ناشی از دوباره کاریها؛ایجاد و گسترش گردش اطلاعاتی پویا در مراحل و فرایند یادگیری فراهم آوردن امکان بازنگری در سیستم و رفع نقائص و نقاط ضعف؛مراحل مدیریت یادگیری .ایجاد امکان گرفتن بازخورد از جزئیات فعالیتها؛فراهم آوردن زمینه ای برای پیش بینی های مختلف فرایندی؛بنابراین می توان مدعی شد که مهمترین مزایا فرامدرسه بحث بر سر تدوین استانداردهایی برای سیستم های مختلف آموزشی تبدیل می شود تا بهتر بتوان کیفیت آموزش ها و سطح یادگیری ها را استاندارد کرد برای مثال می توان استانداری که برای حفظ محیط زیست تدوین و اعلام شد را نام برد زیرا تا آن موقع هر دولتی استاندارد خاص خودش را داشت و همه مدعی بودند که حافظ محیط زیست و منافع ملی کشورشان هستند .
در سال ۱۹۹۶ و به دنبال موفقیت سیستم تضمین کیفیت ISO ۹۰۰۱, ۱۹۹۴ که درواقع یک سیستم مدیریتی قوی به حساب می آمد، «سیستم های مدیریت زیست محیطی»‌ در قالب استـانــدارد توسط سازمان بین المللی استاندارد، تدوین و منتشر شد. ساختار این سیستم مدیریتی یک ویژگی بارز داشت و آن اینکه برپایه نظریه معروف دکتر دمینگ، معروف به «چرخه دمینگ »‌بنا شده بود.
این نظریه بیان می دارد که برای استقرار وگسترش یک سیستم اثربخش و کارا درون یک سازمان، رعایت چهار گام یا چهار مرحله مختلف و مجزا که درعین حال، ارتباط بسیار تنگاتنگی با یکدیگر دارند، بسیار موثر و مفید خواهدبود. این چهار گام عبارتند از: طرح ریزی؛ اجرا و عملیات؛ بـــررسی؛ اقدام (اصلاحی).درهرحال باتوجه به ساختار بسیار کاربردی و زیربنایی چرخه دمینگ، بسیاری از طراحان سیستم های مختلف مدیریتی، از این فرایند به عنوان پایه اصلی سیستم هایی که طــراحــی می شد، استفاده کردند. نتیجه اینکه سیستم های طراحی شده جدید، بخصوص سیستم های مدیریتی و بخصوص در طول دهه اخیر میلادی،شباهتهای زیادی به یکدیگر داشتند. با وجود تفاوت در موارد مختلف، نظیر زمینه عملکرد سیستم ها و یا اهداف اجرایی آنها، این شبـاهت به راحتی برای کسانی که با این سیستم ها سروکار دارند، قابل لمس و درک است.
دومین یا مهمترین بخش مفید برای استاندارد کردن آموزش ؛ مرکزیت یافتن دانش نظری است . زیرا وجود همه جوامع همیشه بر پایه دانش بوده است. اما امروز در این قاعده تغییری پدید آمد ، اینک این قانون‌بندی (Codification) دانش نظری و علم مواد است که اساس ابداعات تکنولوژیک قرار می‌گیرد. این موضوع پیش از همه در صنایع علمی جدید- صنایع کامپیوتر، الکترونیک و نوری و پلی‌مری- که مشخصه سه دهه پایانی قرن‌اند قابل مشاهد است. امروز از طریق روش‌های جدید ریاضی و اقتصادی – به اتکاء برنامه‌ریزی خطی کامپیوتری و دیگر پردازش‌ها- می‌توانیم تکنیک‌های مدل‌سازی، شبیه‌سازی وسایر ابزار تحلیل سیستم‌ها و نظریه‌های تصمیم‌گیری را به کار گیریم تا برای مسائل اقتصادی و مهندسی- اگر نه اجتماعی- راه حل‌های «عقلانی» و مؤثر‌تری بیابیم. گسترش جامعه اطلاعاتی و ظهور طبقه دانش‌ورز از مزایای اثر بخشی استاندارد کردن آموزش یادگیری و مدیریت آموزشی است .گروهی که سریع‌ترین میزان رشد را در درون جامعه دارد طبقه کارشناسان و متخصصان است.اما در جهان فراصنعتی، کار پیش از هر چیز «کشاکشی است میان انسان‌ها» (میان کارمند و ارباب‌رجوع، پزشک و بیمار، میان معلم و دانش‌آموز و یا میان گروه‌های پژوهشی، اداری و خدماتی). بنابراین، طبیعت و مصنوعات در فعالیت‌های روزمره و کارها نقشی ندارند. آدم‌ها باید یاد بگیرند با هم زندگی کنند. این در تاریخ جامعه انسانی وضعیتی کاملاً جدید و بی‌مانند است.
▪ معایب: در دنیای آزاد دانش و پژوهش به تعداد بسته های نرم افزار آزاد و پسوندهای دامنه ی شبکه های ارتباطی می توان اطلاعات بسته بندی و ارایه داد و این یعنی هرج و مرج در سیستم های آموزشی دارای هدف و خط مشی خاص برای آموزش و یادگیری خاص ایجاد شدن.
▪ فرصت ها: ارزان و سریع بودن اطلاعات و اطلاع رسانی – جهانی شدن فکرها و حتی تصمیم گیری های شکل یافته در اتاق فکر های آموزشی و یادگیری – استفاده از دانش و پژوهش های نو و به روزشده با توجه به اندک بودن عمر مفید اطلاعات و زمان استفاده از آنها – انتقال و کسب سریع مهارت های یادگیری و آموزش.
▪ سبک های یادگیری: همه ما به یک روش یاد نمی گیریم. ما گرایش داریم روش هایی را که با آنها راحت تر هستیم انتخاب کنبم و بقیه روشها را کنار بگذاریم. این نکته مهم است که ما از سلیقه مان در مورد سبک های یادگیری باخبر باشیم تا بتوانیم:• از روش های یادگیری مان استفاده کنیم که با آموزش خاصی که فرا می‌‌گیریم، سازگار باشد.یادگیری مان را در روش های ضعیف تر بهبود بخشیم.نکته مهم آن است که بدانیم " سبک های یادگیری" خصوصیات فردی افراد نیستند و ما همه در شرایط متفاوت سبک های متفاوتی را به کار می‌‌گیریم.
هر چند، معمولا ما یک یا دو سبک را بر بقیه ترجیح می‌‌دهیم. به گفته هانری و مامفورد (۱۹۸۶) برای اینکه چرخه یادگیری (چرخه کولب را نگاه کنید) را کاملا طی کنیم، باید هر چهار سبک یادگیری را در پیش گرفت. ضعف یا قبول نکردن هر کدام از این سبک های یادگیری ، فرآیند یادگیری را دچار مانع می‌‌کند.فعالیت گرا - شما به جای اینکه به دفترچه راهنما مراجعه کنید با انجام دادن هرکاری، آن را یاد می‌‌گیرید. دوست دارید خود را دربیشترین تجربه‌ها و فعالیتهای ممکن غرق کنید. اغلب دوست دارید در گروه کار کنید تا بتوانید ایده های بیشتری بدهید و امتحان کنید. نقطه قوت شما پذیرش فکری و شور وشوق شماست. اهل فکر - شما عقب می‌‌ایستید و مشاهده می‌‌کنید؛ چون دوست دارید قبل ازتصمیم گیری درباره پیشروی، تا آنجا که می‌‌توانید اطلاعات جمع کنید. به جای یک باره پریدن در وسط ماجرا، ترجیح می‌‌دهید تصویر بزرگ تری به دست بیاورید که شامل تجارب و دیدگاه های آدم های دیگر باشد. نقطه قوت شما جمع آوری اطلاعات با دقت زیاد و تحلیل آنها برای رسیدن به نتیجه است.نظریه پرداز- شما می‌‌خواهید تمام مشاهداتتان را با قالب نظریه‌ها و چهارچوبها تطبیق دهید تا بتوانید ببیند چگونه یک مشاهده به مشاهده های دیگر ربط پیدا می‌‌کند. شما سعی می‌‌کنید با پرسیدن این سوال که "چطور جور در می‌‌آید؟" آمو خته های جدید را با نظریه‌ها و چهارچوب خودتان سازگارکنید. نقطه قوت شما این است که در تلاش برای حل یک مسئله، از ربط بین قسمت های مختلف برای داشتن یک رویکرد قدم به قدم استفاده می‌‌کنید. پراگماتیست شما همیشه دنبال ایده های جدید هستید تا آنها را به عمل درآورید.
معیار اصلی شما برای قضاوت در مورد یک نظریه، نتیجه عملی ناشی از آن است. نقطه قوت شما هم این است که می‌‌توانید با اعتماد به نفس ایده جدیدی را مطرح کنید و به مرحله عمل در آورید یادگیری ما را نمی توان با مقیاسی مانند عقربه سوخت ماشین اندازه گیری کرد که از خالی تا پر تغییر می‌‌کند. ما با مرور دوباره آنچه که قبلا آموخته ایم و بازاندیشی در افکار وطرحهایمان برای یادگیری در آینده ، یاد می‌‌گیریم. وهمیشه چیزهای بیشتری برای آموختن وجود دارد.
معروف ترین چرخه یادگیری "چرخه کولب" است که چهار مرحله را برای یادگیری شناسایی کرده است:تجربه عملتفکر مفهوم ساختناین مدل نشان می‌‌دهد که ما چگونه از طریق تجربه و از مقایسه تجربه خودمان با دیگران یاد می‌‌گیریم که چگونه تجربه هایمان را تحلیل کنیم و برای کارهای جدیدی برنامه ریزی کنیم. اگر تمام فازهای این چرخه را طی کنیم "یادگیری تجربی"، چنانکه به این اسم مشهور است، به تجربه اندک ما محدود نمی شود.
مهم ترین معایب که می شود بر شمرد پی بردن به مفهوم یادگیری است زیرا با توجه به آزاد بود ن اطلاعات و عقیده بر اینکه هر نوع فعالیت آموزشی یا تدریس منجر به یادگیری می شود. بنابراین بحث یادگیری مقدم بر مباحث آ موزشی تلقی می شود. ‌دکتر یونس‌ محمدی‌ در باره ی چالشها و چشم انداز توسعه چنین اظهار نظر کر د؛ ‌مطرح‌شدن‌ محورهایی‌ چون‌ ثبات‌ جامعه، امنیت‌ ملی، اقوام‌ ایرانی، نقش‌ رسانه‌های‌ ارتباط‌ جمعی، آسیب‌های‌ اجتماعی، از موضوعات‌ مرتبط‌ و مبرم‌ توسعه‌ ملی‌ و دانش‌ توسعه‌ چندرشته‌ای‌ و پیچیده‌ و جامع‌نگر است؛‌ در کشورما و در اکثر کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ سطح‌ این‌ تخصص‌ سطح‌ رضایت‌بخش‌ نیست.
▪ تهدیدها:
الف) یادگیری دانایی محور آینده گرا است ،اگر در دوران سنتی وظیفه آموزش وپرورش انتقال گذشته به آینده وهدف آن تربیت برای حفظ میراث گذشتگان است اما در گذر از موقعیت منشوری باید تمام سنتهای محدود کننده درهم ریخته شود زیرا در این نوع آموزش گذشته برای درک زمان حال یاد گرفته می شود زیرا توجه کلی یاد گیرنده معطوف به آینده و قدرت ریسک پذیری انسان از جهت مواجهه با پدیده های آینده می شود.
بنا براین باید قدرت انطباق انسان با تغییرات مداوم محیط تقویت شود و انسان را آموزش داد تا مدام بتواند آینده را پیش بینی کند و خودرا برای تغییرات آتی آماده سازد چرا که پیش بینی آینده نوعی اعتماد به نفس و حصار امنیتی را برای بشردر هنگام مواجه با تغییر وتحولات به ارمغان می آورد ، به قول سروانتس :« کسی که از قبل با خبر شود پیشاپیش مسلح می شود.» یا به قول هیون باون:« آگاهی قبلی باعث تغییر عظیمی درانجام کار می شود .»
در ایالات متحدآمریکا دو مرکز مهم تحقیقاتی برای پیش بینی آینده و برنامه ریزی آموزشی مشغول فعالیت هستند یکی در دانشگاه «سیراکوز» و دیگری در موسسه ی تحقیقاتی «استنفورد » و کار این مراکز پیش بینی حوادث وتغییراتی است که قرار است درآینده اتفاق بیفتد.
ب) آینده اندیشی و پیش بینی آینده نوعی مدیریت بر زمان است و پایه ی علمی دارد دانش آموزی که درحلقه ی آرمان های کم عمق و سطحی گرفتار است با ورود به بحث جدی در مورد آنچه که قرار است فردا اتفاق بیفتد زودتر غرق می شود تا دانش آموزی که اورا آموزش دادیم تا بتواند بر موج سوار شود و یاد بگیرد در حقیقت به سمت و سوی اجتماعیات راه پیدا کرده و به نوعی اسباب ارتقاء اراده و خود پنداری مثبت در خود ایجاد نماید.
ممکن است بحث آینده پویی و تشکیل شورای پیش بینی آینده در مدارس و حتی دانشگاههای ما در حال حاضر برای برخی از مردم و فرهنگیان و اساتید مضحک و خنده آور به نظر برسد اما بهتر است هر چه زودتر به واقعیت های محیط زیستمان باورکنیم و از تجربیات بشری خارج از هر گونه بحث ایدئولوژیکی به منظور پیشرفت سطح زندگی مردم استفاده نماییم.
شاید در ذهن معلمان و مدیران شوک ایجاد نماید اما با کمی تغییر در نوع و زاویه ی دید می توان باور نمود که پیش بینی آینده نه به میز و تخته احتیاج دارد و نه به میکروسکوب و رایانه بلکه پیش بینی آینده نوعی تکنولوژی فکر است البته که عمده ترین هدف آموزش و پرورش مدرن نیزپرورش فکردر آدمی است .الوین تافلر در شوک آینده می گوید: «شوراهای آینده پویی، راهی است برای خروج مدارس و دانشکده های ما از بن بستی که در آن گیرکرده اند دانشجویان امروز که در دام سیستمی آموزشی افتاده اند که هدفش آن است تا آن ها را به صورت افراد نابهنگام زنده در آورد، حق دارند در برابر این نظام قیام کنند ،کوشش های دانشجویان تندرو نیز که می خواهند براساس و با تقلید از مارکسیسم قرن نوزدهم و فرویدیسم اوایل قرن بیستم یک برنامه اجتماعی تنظیم کنند حاکی از آن است که اینان هم مثل بزرگسالانشان محکم به زنجیر های گذشته و حال وابسته شده اند، بوجود آوردن گروه های کاردرامر آموزش و پرورش که چشم به آینده داشته و خود آینده ساز باشند می تواند انقلاب جوانان را از ریشه دگرگون سازد .
اگر آموزش وپرورش می خواهد به انسان یاد دهد تا یادبگیرد که جهت وآهنگ تغییر وتحولات را پیش بینی کند یعنی نه تنها آینده را پیش بینی کند بلکه یادبگیرد که اگر قرار است تغییر وتحولی درآینده صورت بگیرد هدف، قصد وآهنگ این تغییر چه ؟و کجا خواهد بود؟
ج) آموزش دانایی محور یک آموزش مدام العمر است یعنی ازآن جایی که بشر می تواندتا آخرعمر درحال یادگیری باشد در نظام آموزشی سنتی بخاطر داشتن برنامه های کوتاه مدت در مقاطع متوسطه و آموزش عالی و همچنین نداشتن برنامه های کلان و مستمر برای یادگیری مادم العمر کارشناسان ؛ مدیران و معلمان و اساتید موردنیاز را بعنوان منابع انسانی نه دارند و نه تربیت کرده اند بنابراین برای افتادن به این نوع چالش نه منطقی به نظرنمی رسد و شرایط موجود اجازه می دهد که به اینده فکر کنند زیرا در شرایط موجود هزار مشکل شناخته شده و ناشناخته براش وجود دارد که مدیران از حل آن عاجز هستند .تهدید دیگر و جدی تر کودکان موجود هستند که نیاز به آموزش دارند و اگر آموزش و مهارت ها برای یادگیری مادم العمر برایشان برنامه ریزی شود جوانی آنان بهدر می رود و اگر برای جوانی آنان هم بتوانیم برنامه ریزی کنیم در پیری فرصت مناسب برای یادگرفتن مهارت های آن زمان رانخواهند داشت و چون فرصت ها ایجاد نکردیم ضرورتی نمی بینند که روزگار جوانی آنان هزینه فراگرفتن مهارت های پیری گردد.
برای برون رفت از این مسا له و حل آن دراین صورت است تحصیل نیمه وقت داشته باشند نیمی از روزگارخود را هزینه کنند تا مهارت هایی که درآموزشگاه ها یاد گرفته اند دراجتماع به کاربندند.
د) درآموزش و پرورش دانایی محور یادگیری صفر نیست هرکس می تواند به میزان توانایی خود یاد بگیرد یعنی کودک کالیوی که توانایی این را دارد تا یاد بگیرد در قوطی کنسروی باز نماید یا به چه شکلی منا سب غذا رادردهان بگذارد از این یادگیری محروم نمی شود.پس باید نظام ارزشیابی تحصیلی و یادگیری متحول شد . و به تعداد دانش اموزان باید باید ملاک های ارزشیابی تحصیلی داشت و مستمر این ارزشیابی صورت بگیرد . با این نگاه است که افراد به سادگی از محور یادگیری طرد نخواهند شد و همواره تلاش می شود تا آنان توانایی خود را کشف کنند و به فراخور نیاز شان برای یک زندگی آبرومند از یادگیری بهره مند شوند.
چ) با نگاه به اینکه دانش آموزان درسراسر جهان پراکنده اند و هر دانش آموزی مکمل دانش آموز دیگر است و تمام دانش آموزان بهم مرتبط و مکمل هستند آیا می شود آموزش و پرورشی که نمی تواند ظرفیت های آموزشی خود را درمدارس کامل کند می تواند احساس نیاز به یادگیری، لذت یادگیری و انگیزه یادگیری رادردانش آموزان بر انگیزاند؟ دیری نمی پاید که درمقابل بی اعتنایی والدین برای ثبت نام فرزندان خود در مدارس و عدم ثبت نام بچه ها درمدارس مجازی عملاً باید طرح را شکسته خورده دید مگر اینکه امیر کبیری بیاید و یا کسی همچون بیسمارک نخست وزیر آلمان پیدا شود که بگوید اگر در آموزش و پرورش تحول صورت نگیرد واصلاح و ساماندهی آموزش و پرورش دربرنامه ی کشور اولویت اول محسوب نشود وقوع تراژدی اسف باری حتمی خواهد بود. نکته دیگر فرایند آموزش و یادگیری است که در مدرسه دانایی محور عنصر اساسی آموزشی تنها معلم نیست بلکه اینترنت هم هست ودانش آموزان درخانه های خود میزبان معلمان الکترونیکی خود هستند و پدیده « مدرسة مجازی» پدیده ای نیست که با شوخی ازکنارآن گذشت خیلی ازکسانی که سرشان به تنشان می ارزد و دستی در رایانه و دنیای انفورماتیک دارند بچه های خود را درمدارس مجازی ثبت نام نمی کنند چون می دانند دغدغه ی نظام آموزشی گذران دوران تحصیلی و اتلاف وقت و هزینه و ارایه مدرک فاقد کارایی و بهره وری است در حالیکه مدرسه مجازی درحقیقیت نهادی با مدیریت زمان است چرا که دراین فضای الکترونیکی است که دانش آموز هروقت دوست داشته باشد می تواند درس بخواند و درمحضراستاد حاضرگردد، آیا ایجاد این فرصت های آموزشی از سوی دولت برای خانواده ها و معلمان و دانش آموزان امکان پذیر است؟ آیا تفاوت های فردی که در روانشناسی یک اصل پذیرفته شده است و طبق این اصل افراددارای توان، انگیزه و هیجانات گوناگون باید در نظامی آموزش ببیندکه فرصت انتخاب زمان و مکان یادگیری برای هریک از یادگیرند گان ( دانش آموز) با توجه به استعداد تحصیلی آنان فراهم شده است؟‌ دیگر این که هراستادی که به آن علاقه داشته باشد می تواند برای خود انتخاب نماید یعنی دانش آموز مختاراست استادی را انتخاب نماید که به روش تدریس ودانایی اوعلاقه مند باشد؛‌یا برعکس اگر استادی ازشاگردش خوشش نیامد یا بالعکس تا آخر سال تحصیلی یا حتی سالها ی دیگر این دو عنصر متأثر ازهم باید همدیگررا تحمل کنند.؟‌
ح) درمدرسه مجازی، دانش آموزان درهرنقطه ازجهان می توانند بیاموزند وهیچ محدودیت مکانی نخواهند داشت، دانش آموزان یادانشجویان درحین انجام کار درسفریا حضرمی توانند ضمن انجام فعالیتهای زیستی درمحضراستاد حاضروادامه تحصیل دهند و بعضی از صاحب نظران باور دارند که مهارت هایی مثل همزیستی، پیوند یابی و … که می تواند از آموزه های مفید مدرسه باشد دردوره ابتدایی قابل آموختن اند و دانش آموزان راهنمایی و دبیرستان هرگز نمی توانند درآموزشگاه های امروزی با این ساختارموجود طاقت بیاورند و ازطرفی ضروریات و نوع نگرش به زندگی مدرن نیز به آنها فرصت نمی دهد که اینگونه وقت خود را هزینه نمایند. به طور کلی میزان تحرک وپویایی و انتقال و جستجوی دانش آموزان برای زیستن آن قدر زیاد است که با مدارس سنتی و نشستن درپشت میزونیمکت های خلاقیت کش همخوانی ندارد
ط) به جای تاکید برآموزش خطابه ای باید با، تشکیل سینمارها و استفاده ازرایانه دانش آموزان درفعالیت های ابتکاری غوطه ورشوند. و محتوا محور نیست یعنی تهیه کتاب های درسی که دایره المعارفی از علوم بشری درآن جا گرفته است رویکرد آموزش و پرورش سنتی است. در آموزش وپرورش محتوا محور ازدانش آموزتلقی یک عقب مانده ذهنی متصور است و در این نگرش دانش آموز یک سیستمی غیر فعال است، و باید محتوا را بصورت ساندویچ به او خوراند در حالی که آموزش و پرورش دانایی محور نه معلم محوراست و نه دانش آموزو نه کتاب، بلکه فعالیت محوراست چه فعالیت عملی و ذهنی، و چه فعالیت هایی که منجر به خلاقیت و تولید دانش و دانایی شود.در آموزش دانایی محور نظام آموزشی و پرورشی نمی خواهد انسان فیلسوف،مهندس، دکتر، روحانی و... تربیت کنداصلا به خود این اجازه را نمی دهد که ماکت شخصیت بچه ها را قبلا طراحی کند او فقط می خواهد یک هدف را پی گیرد و آن پرورش سیستم یادگیرنده است به همین جهت تاکید او بر یادگیری محض و فرا گیری مهارت یادگیری است و دراین نوع آموزش و پرورش «بی سواد کسی نیست که نمی تواند بخواند و بنویسد بلکه بی سواد کسی است که نمی تواند یاد بگیرد» در این نظام، مهم این نیست که دانش‌آموز، چه یاد بگیرد مهم این است که چگونه یاد بگیرد وتلقی این نهاد ازدانش آموز، کسی است که فعال است و توانایی طرح وحل مسئله دارد، کنجکاو است و ازنظرداشتن اطلاعات مشکلی ندارد ورودی های این سیستم بسیارزیادترازآن است که ما فکر می کنیم ازنرم افزارهای آموزشی رایانه ای، سی دی ها، دیسکت ها، ماهواره، تلویزیون، رادیو و اینترنت گرفته تا سرفصل ها وموادآموزشی، والدین، دوستان، معلمان و …. به تعبیریکی ازصاحب نظران: «دانش آموز زورقی است که براقیانوسی ازاطلاعات شناوراست». کارمعلم تحریک حس کنجکاوی فراگیران ونظارت او برای استفاده ومصرف این اطلاعات توسط فراگیران به جهت تولید اطلاعات جدید است چرا که داشتن اطلاعات همان قدرمهم است که تولیدآن، مهم است و چون داشتن اطلاعات قدرت وتوانایی بخش نیست بلکه میزان توانایی بستگی به میزان مصرف اطلاعات و تولید اطلاعات جدیددارد.
ع) ‌فرار به جلو برای تثبیت آموزش و یادگیری در نظام های سنتی یک عرف پسندیده است و اگر تفکری یک علامت سوال در برابر این نوع آموزش و پرورش آن بگذارد خرق عادت تلقی تشخیص داده می شود و فرد سوال کننده نا بهنجار و سنت شکن معرفی می شود. علاوه بر این عدم توجه به پژوهش و تحقیقات آموزشی و یادگیری و کمبود فضا(محیط) آموزشی موردنیاز – تکیه بر آموزش محض و غیر کاربردی – عدم سرمایه گذاری در بخش منابع و فناوری – تکیه بر مدرسه سالاری و معلم پیشگی از جمله مواردی هستند که تهدید محسوب می شوند.
▪ نگرش ها: ‌انگیزش های یادگیری در فرا مدرسه مربوط به حال و آینده است و گذشته از درون زمان حال می خزد و درآینده تکرار و یا تثبیت می شود این فرصت می تواند بگونه ایی ایجاد شود که بتوان از آن جایی که ارزش ها برای اجتماع کاملاً استوار و ثابت هستند آموزش و پرورش بدون دخل و تصرف در ارزش ها آنها را پالایش نماید و به انتقال و جا انداختن یا القاء آنها اهمیت بدهد و برای آیندگان را به گونه ایی برنامه ریزی کند که بتوانند بگونه ایی پرورش یابند که آموزش ببیند ضمن حفظ ارزش ها به آنها اعتقاد داشته باشند به طوری که کلید ورود به نظام اجتماعی ایمان مطلق به گذشته و میراث گذشتگان باشد نه اینکه تکرا ر مو قعیت هایی که با شرایط زندگی در آینده مطابقت ندارد .
ایجاد فرصت برای تو سعه فرا مدرسه بمنظور حل کمبود فضای و محیط و مراکز آموزشی از مزایای فوق العاده مدارس مجازی است و در حقیقت مدرسه را از یک محیط بسته و چهار دیواری به محیطهای گسترده تری چون مراکز زیر می بریم:
ـ community
ـ Learning
ـ Center
ـ خانواده
ـ محله
ـ گروه های آموزشی
ـ کارگاه ها
ـ مراکز آموزشی خاص مانند فنی و حرفه ای ها
ـ مساجد
ـ مراکز فرهنگی
ـ کتابخانه ها
ـ سازمان های آموزشی مردمی
ـ پارکهای فناوری
ـ کافی نت ها
ـ مراکز پژوهشی و تحقیقاتی
ـ مراکز خدماتی و تولیدی
ـ ورزشگاهها
ـ حوزه های دینی و علمی
ـ موزه ها
ـ مناطق
ـ نواحی
ـ مجامع علمی و آموزشی بین المللی
ـ مراکز کار افرینی
ـ شرکت ها
ـ موسسات
ـ سازمانهای خدماتی
و دهها مراکز مرتبط با فناوری اطلاعات و ار تباطات و در کل هرجا که می شود که یاد داد و یاد گرفت CommunityجامعهLearning یادگیریCenter مرکز این مراکز باید دارای ویژگی های ذیل باشد:
- محل مناسب برای ارائه آموزش های مختلف مواد پایه، آموزش های تکمیلی، آموزش های پس از سواد و آموزش مهارت های زندگی باشد.
- آموزش های ارائه شده در جهت بهبود زندگی و شغل افراد باشد. -آموزشهای ارائه شده بر اساس نیاز و خواست افراد بوده و منجر به توانمندسازی آنان در زمینه های مختلف گردد.
- در برنامه ریزی و اداره امور مرکز افراد ذیصلاح مشارکت داشته باشند.
- از روش یاددهی –یادگیری مشارکتی استفاده شود.-تعهد و شناسایی رسمی این مراکز و ارایه برنامه آموزشی و یاد گیری بعنوان مسول امضاء کننده سند آموزش برای همه و مراکز نیز باید برای توسعه اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و اقتصادی برنامه ریزی شده آموزشی و پرورشی باشند. و توان ایجاد فرصت های برابر یادگیری برای بازماندگان تحصیلی از آموزش رسمی را دارا باشند و برای کاربردی کردن آموزش ها و متناسب سازی آنها با نیازهای واقعی مخاطبان را دارا باشند .
● خلاصه و نتیجه گیری:
جایگاه منابع انسانی در مدل توسعه دانایی محوردر سال ۱۹۹۰ بسیاری از‌اندیشمندان وکارشناسان مباحث توسعه، بر مدلی از توسعه انگشت گذاشتند که در پیاده‌سازی و اجرای آن حاکمیت مردم به عنوان بازیگران واقعی به رسمیت شناخته شود. درطی زمان و با‌ترکیب شدن و تاثیر گرفتن از جریانات فکری و تحولات جهانی آن سال‌ها، توسعه پایدار به عنوان مدل نوینی از توسعه مورد بررسی و چالش قرار گرفت. ورود به هزاره سوم با پیشرفت‌ها و فناوری‌های مختلف در تمامی‌ابعاد علمی‌ و فنی همراه بود و مردم‌این دوره برای عصری که در آن زندگی می‌کردند عنوان عصر اطلاعات را برگزیدند. تنوع و گسترش ابزار و زیر ساخت‌های تکنولوژیکی از یک سو و توسعه فوق العاده دانش و اطلاعات بشر از سوی دیگر و همچنین تاثیر متقابل و فزاینده‌این دو شاخص عمده عصر اطلاعات که از آن به عنوان فناوری‌های ارتباطی و اطلاعاتی یاد می‌شود باعث شد تا سیر توسعه تکنیک و دانش سریع‌تر از قبل شود. با‌این زمینه لازم بود که انسان به عنوان بازیگر اصلی این عرصه هویت و نقش تازه‌ای برای خود بیابد.لذا با‌این هدف و با توجه به تجربیات گذشته از مدل‌های مختلف توسعه و همچنین با بررسی نقش و جایگاه انسان در هریک از آنها، به تعریف جدیدی از توسعه بر اساس محوریت انسان دست یافت و آن را توسعه دانایی محور نام نهاد. انسان عصر اطلاعات برای پایه ریزی و ساخت جامعه اطلاعاتی نیاز به طراحی و استاندارد سازی اصول و چارچوب‌های توسعه با توجه به اولویت‌ها، ظرفیت‌ها و امکانات جدید داشت. بنابراین مبحث توسعه در قرن بیست و یکم نیز به عنوان یک عنصر محوری در برنامه‌های عمومی‌جوامع مختلف مورد توجه قرار گرفت. اما آنچه که توسعه دانایی محور را به عنوان یک الگوی جدید و جامعه دانایی محور را به عنوان منعطف‌ترین جامعه از سایر مدل‌ها و جوامع جدا می‌سازد توجه جدی‌این مدل به مبحث توسعه منابع انسانی به عنوان یک زیر ساخت اساسی است.‌این مدل توسعه با دیدگاه فوق العاده پر اهمیتی که برای آموزش قایل است جایگاه ویژه‌ای را برای خلاقیت، فرهنگ، مشارکت، تعلیم و‌ تربیت عمومی، آموزش‌های عالی، دسترسی عمومی‌به امکانات و دانش، تامین نیازهای اساسی و بنیادین انسان به عنوان اولویت و استاندارد در نظر گرفته است. بنا براین جامعه دانایی محور با توجه به نقش و اهمیت بالایی که برای انسان قایل است و استانداردهایی که پیش روی او گذاشته است سعی می‌کند نیازهای انسانی را از میان‌این استانداردها و اولویت‌ها پیدا کند و در رفع و بهبود آنها تلاش کند. آموزش در جامعه دانایی محور به عنوان یک رکن اساسی بهترین بستر برای توسعه اطلاعاتی است و ‌این توسعه اطلاعاتی دقیقا به خاطر اهمیت دادن به نقش والای تمامی انسان‌ها و به اصطلاح شهروندان جامعه دانایی محور است.از سوی دیگر، دستیابی به یک جامعه دانایی محور بدون توجه و پرداختن به موضوع‌ تربیت نیروهای انسانی متخصص در تمامی زمینه‌های مورد نیاز جامعه برای قرار گرفتن در جریان تولید، طبقه‌بندی و انتقال اطلاعات، امری غیر ممکن و محال جلوه می‌کند. بنابراین می‌طلبد که در تعیین اولویت‌های آموزشی برای جامعه دانایی محور نقش و جایگاه ویژه‌ای برای مساله توسعه منابع انسانی قایل شویم، زیرا انسان رکن به عنوان توسعه باید محور اساسی برنامه‌ها و روش‌های توسعه باشد و‌این امکان برایش فراهم شود تا در قالب جامعه دانایی محور قادر به پرورش خلاقیت‌ها و استعداد‌های خود باشد.