گفتگوی دکتر مهران صالحيان با دکتر مريم رسوليان درباره ی زمان مراجعه به روان‌پزشک؟
فقط 5 درصد مراجعان ما روان‌پريش هستند


تغيير فرهنگي يا نياز اجباري؟ معلوم نيست کدام يک از اين دو، ما را بيشتر از گذشته به سوي کلينيک‌هاي مشاوره و روان‌پزشکي هدايت مي‌کند...

اما يک چيز کاملا معلوم است؛ جامعه پيچيده، خشن و نامهربان امروز، نياز به مشاوره‌هاي روان‌پزشکي را بيشتر کرده است؛ نيازي که براي برآورده کردن درست آن بايد با فرهنگ مشاوره، بيش از پيش آشنا شويم. گفتگوي ما با دکتر مريم رسوليان، روان‌پزشک و عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشکي ايران در همين رابطه است.



«توانگار حالت خوش نيست، يه سري به روان‌پزشک بزن!» حتما شما هم عبارت‌هايي مشابه اين را در سطح جامعه ما زياد شنيده‌ايد. واقعا آيا همه کساني که به شما مراجعه مي‌کنند، حالشان خوش نيست؟‍!

اگر بخواهم دقيق به اين سوال پاسخ دهم، بايد بگويم که منظور از «واقعا حالشان خوش نيست» چيست؟ مسلما اگر کسي به روان‌پزشک يا هر پزشک ديگري مراجعه کند، حالش خوش نيست يا مشکلي دارد اما اينکه اگر کسي رفتار نادرستي انجام داد، به او بگويند به روان‌پزشک مراجعه کن يا با بيان جملاتي، کار او را به معناي جنون يا ديوانگي‌اش بدانند، مسلما نادرست است. معمولا افراد، وقتي با رفتار يا قضاوتي مخالف نظر خود روبه‌رو مي‌شوند، از کوره در مي‌روند و از اين حرف‌ها مي‌زنند. اين‌گونه عبارت‌ها روشي براي نشان دادن خشم يا ناسزاگويي است و تحليل آن در اينجا مناسبتي ندارد. اصولا طرح اين نوع سوالات در ذهن مردم جامعه به دليل برچسب (استيگما)ي خاصي است که به بيماران روان‌پزشکي ‌زده مي‌شود. اصولا کسي نمي‌پرسد مردم چه وقت به متخصص داخلي يا قلب مراجعه مي‌کنند؛ چون حساسيتي بر اين مراجعات وجود ندارد. اما واقعيت اين است که افراد به دلايل بسيار متفاوتي به روان‌پزشک مراجعه دارند.

اگر بخواهيم دسته‌بندي ساده‌اي در اين زمينه داشته باشيم، بايد بگوييم که در يک جامعه سالم، چه ‌جور آدم‌هايي به روان‌پزشک مراجعه مي‌کنند؟

من ترجيح مي‌دهم سوال را اين گونه طرح کنم که اصولا مردم به چه دلايلي به روان‌پزشک مراجعه مي‌کنند؛ نه اينکه «چه‌جور آدم‌هايي» به روان‌پزشک مراجعه مي‌کنند؟! هر فردي ممکن است به روان‌پزشک مراجعه کند اما دليل مراجعه افراد، بسيار متفاوت است. در يک طبقه‌بندي کلي مردم به دلايل زير به روان‌پزشک مراجعه مي‌کنند:

• گروه اول، مشکل را در درون خود مي‌بينند؛ مانند فرد مضطربي که هر اتفاقي او را نگران مي‌کند و او واکنش‌هاي شديد نشان مي‌دهد يا اينکه همواره در مورد وقايع معمول زندگي خود دچار دل‌نگراني شده و اين دل‌نگراني سبب ناراحتي خود و بستگانش مي‌شود يا افراد مبتلا به وسواس که قادر به کنترل افکار مزاحم خود در زمينه‌هاي مختلف نيستند و به ناچار وقت زيادي را صرف شست‌وشو يا کنترل کردن يا نظافت مي‌کنند و اين امر باعث عذاب خود و نزديکان‌شان مي‌شود. افراد مبتلا به افسردگي هم که شاد نبوده و انگيزه انجام کارها را از دست داده‌اند، به دليل ناخرسندي از علايم‌شان به روان‌پزشک مراجعه مي‌کنند.

• گروه دوم، افرادي هستند که در روابط بين‌فردي دچار مشکل و نارضايتي مي‌شوند. اين افراد بيش از آنکه به مشکل خود توجه کنند در سازگاري با رفتارهاي ديگران (که مطابق ميلشان نباشد) دچار تنش و نارضايتي مي‌شوند و علت مراجعه خود را نياز به افزايش تحمل براي سازگاري با محيط و افراد مهم زندگي خود مي‌دانند اما نگرش‌ها و رفتارهاي غيرانطباقي خود را قبول ندارند.

• گروه سوم، افرادي هستند که اصولا علايم و مشکلات رفتاري خود را قبول نداشته و باوري به تاثير مراجعه به روان‌پزشک هم ندارند. اين افراد بيشتر در گروه اختلالات شخصيت شديد يا بيماران روان‌پريش قرار مي‌گيرند. بين مراجعان روان‌پزشکي سرپايي کمتر از 10 درصد را اين گروه تشکيل مي‌دهد. اين افراد به اصرار اطرافيان و گاهي با حکم پزشکي قانوني و به اجبار مراجعه مي‌کنند.

• گروه چهارم، افرادي هستند که براي گرفتن تصميم خاصي يا مديريت مسايل معمول زندگي خود جهت مشاوره مراجعه مي‌کنند. از طرفي زندگي پيچيده امروزي و امکانات و انتخابات متعددي که انسان‌ها دارند و از طرف ديگر ميل به بهتر شدن و کمال‌طلبي انسان زمينه‌اي مي‌شود تا افراد براي انتخاب برتر با فردي که در اين زمينه تخصص دارد مشاوره کنند. مشاوره در زمينه چگونگي رفتار با فرزند نوجوان، ازدواج خود فرد يا فرزند و... انواع دلايلي است که مردم به ما مراجعه مي‌کنند. مشاوره در زمينه انتخاب رشته تحصيلي، خريد خانه يا ماشين با افراد متخصص در اين زمينه‌ها در جامعه رواج زيادي دارد که نشان‌دهنده رشد فکري و بررسي افراد براي تصميمات مهم زندگي‌شان است. در اين مشاوره‌ها، در واقع، نقشي که در گذشته ريش‌سفيدان فاميل اجرا مي‌کردند، به عهده يک فرد متخصص گذاشته مي‌شود.

حالا وضعيت جامعه ما از نظر مراجعه به روان‌پزشک چطور است؟

در جامعه ما همه دلايلي که ذکر کردم، علت مراجعه افراد به روان‌پزشک هستند. در 10 سال اخير به دلايل متعددي از جمله کاهش ارتباطات خانوادگي، تغيير و شکاف بزرگ بين‌نسلي، افزايش آگاهي مردم در زمينه مشکلات روان‌پزشکي و مشاوره‌اي (نقش برنامه‌هاي رسانه‌ها در اين زمينه، پررنگ است) و پيچيدگي‌هاي جامعه امروزي، نياز مراجعه به روان‌پزشک بيشتر احساس مي‌شود و مردم بدون ترس از قضاوت ديگران بسيار آسان‌تر به روان‌پزشک مراجعه مي‌کنند.

آيا تا به حال، شده است کسي به شما مراجعه کند و بگويد مي‌خواهم شغلم را عوض کنم و براي همين، آمده‌ام مشاوره روان‌پزشکي؟

خب، وقتي کسي تصميم به تغيير شغل بگيرد، اگر در اين تصميم دچار ترديد شود يا دليل اين تصميم مشکلات بين فردي و ارتباطي باشد، احتمال مراجعه‌اش به روان‌پزشک يا مشاور بيشتر مي‌شود. مراجعه به دليل تغيير شغل، تعيين رشته تحصيلي، تصميم براي ادامه تحصيل يا کار و ازدواج و... همه اينها از مواردي هستند که مي‌تواند علت مراجعه باشد.

آيا آمار دقيقي در کشور ما وجود دارد که نشان بدهد افراد به تفکيک به چه دليلي به روان‌پزشک مراجعه مي‌کنند؟

من اطلاعي در اين زمينه ندارم اما در مورد مراجعه به خودم به‌عنوان يک روان‌پزشک بايد بگويم که اختلالات روان‌پزشکي (مخصوصا افسردگي، اضطراب و وسواس) شايع‌ترين علت‌ها هستند و در درجه دوم، مشاوره‌ها هستند و در درجه بعدي، مبتلايان به بيماري‌هاي شديد روان‌پزشکي (روان‌پريشي) که در مجموع حدود 5 درصد مراجعان سرپايي را تشکيل مي‌دهد؛‌ يعني95 درصد مراجعان به روان‌پزشکان،‌افراد غيرروان‌پريش هستند.

منبع:
هفته نامه سلامت