مراد از مدیریت علمی - عملی مدیریت مبتنی بر دانش است. كه درعمل تجربه شده است. ویژگی ممتاز این نوع مدیریت توانایی و احاطه بر رویكردهای علمی و كاركردهای عملی محیطهای اجرایی است. اما چگـــونه می توان مدیرانی با دانش تجربه شده در نظام مدیریت پرورش داد؟ بنانهادن ساختاری سنجیده در نظام پرورش مدیران و در سطح فراگیر همه مدیران حال و آینده، از اصول مبنایی برای پی ریزی موفقیت در مدیریت جامعه است و برای میسر شدن این هدف توجه به دو بُعد دانش و تجربه به عنوان بازوان فعال یك مدیر در اداره امور اهمیت زیادی دارد. برای پرورش مدیرانی دانا و كاركشته در هر جامعه الگو، برنامه، راهبرد و مكانیسم های مبتنی بر زیرساختهای نظامهای آموزشی و اجرایی وجود دارد كه با هماهنگی و فعالیت نهادهای آموزشی و اجرایی و نهادهای مكمل دیگر نظیر نهادهای اجتماعی این مكانیسم ها به شكل صحیحی به اجرا درمی آید و از دل این فرایند مدیــــران كارآمد و خبره خودنمایی می كنند.
ساختار و نحوه اجرای این فرایند در همه جا یكسان نیست و نظامهایی كه در نهادهای آموزشی و اجرایی هر جامعه ای وجود دارد تا حدودی دارای مشخصه های متفاوت هستند و بنابراین، نمی توان نسخه مشتركـــی برای همه جا تجویز كرد. اگر سمت و سوی بحثمان را متمركز به كشورمان كنیم به دلیل تفكیك و فاصله و از هم گسستگی كه در هماهنگی و برنامه ریزی بین نهادهای آموزشی و اجرایی و... وجود دارد، درنتیجه موقعیتهای مطلوب برای پرورش مدیران فراهم نمی شود.
● از مسایلی كه موجب تفكیك و اختلاف در برنامه ریزی و اجرای عملی بین این دو نهاد است اجمالاً به موارد زیر اشاره می شود:
۱ - آنچـــه در نهادهای آموزشی تعلیم داده می شود لزوماً در نهادهای اجرایی مورداستفاده قرار نمی گیرد كه این امر باعث كاهش انگیزه فراگیری در دانشجو می شود زیرا تعاملات غیركاركردی بین این دو نهاد در عرصه عمل به صورت بارزی مشهود است.
۲ - قراردادن دانشجو در دو مسیر یك طرفه كه یكی منتهی به فراگیری دانش و دیگری تجربه كردن این دانش است. این امر عاملی می شود تا دانشجو نتواند بیشتر آنچه را كه می آموزد درعمل بیازماید و به هنگام عمل نیز بسیاری از آنچه را كه آموخته به دلیل فاصله زمانی فراموش كرده باشد (البته این درحالتی است كه هر دانشی شانس تجربه شدن را دارد).
۳ - كم توجهی نهادهای آموزشی نسبت به مسائل عنداللزوم نهادهای اجرایی و همچنین بی مهــری نهادهای اجرایی به مباحثی كه دانش آموخته فراگرفته نیز باعث تضعیف نهادهای آموزشی و افت جایگاه عملی و فاصله بیشتر بین این نهادها می شود.
۴ - از مسائل دیگری كه جامعه ما بعضاً با آن دست به گریبان است و باعث تضعیف نقش نهادهای آموزشی می شود نوع گزینش مدیران در بعضی نهادهای اجرایی است كه بعضاً از بار عملی و تجربه موردنیاز برخوردار نیستند.
۵ - مهمترین مسئله استفاده نكردن مطلوب از مجموعه ای متخصص و برنامه ریز. از دیگرسو، اگر این نهادها با هم در تعامل مطلوبی باشند، با آگاهی بیشتر از نیازها در همسویی بیشتر قدم برخواهند داشت و توسعه و تعالی خواهندیافت لذا پله های دانش و تجربه در ساختار آموزشی و اجرایی باید بر روی یك نردبان باشند تا بعداز عبور از پله دانش آن را تجربه كرد و پس از تجربه، به پله بعدی دانش قدم گذاشت و با طی كردن این راه متوازن به نقطه ای رسید كه این دو خط موازی به هم می رسند
بنابراین، یافتن سازوكارهایی برای ایجاد تعاملهای كاركردی بین نهادهای اجرایی و آموزشی بخش مهمی از راه نرفته ای است كه با پرداختن به آن می توان مدیرانی مدبر و دانا پرورش داد تا اینان با جهد بسیار افراد دیگر جامعه، راه گم كرده را بازیابند.
به عنوان یك راه حل، می توان كمیته های مشتركی در سطوح برنامه ریزی از جانب نهادهای آموزشی و اجرایی برگزار كرد و در این كمیته ها ضمن هماهنگی در برنامه ریزی، به ارتباط نزدیك نایل شد و به هدفهای مشترك رسید.
مسلماً در ابتكار و شكل انتخاب اجرای راهكارهای كاركردی هیچ محدودیتی ما را تهدید نخواهدكرد؛ چرا كه در یك مسیر صحیح همه می توانند با عملكردهای همسو به سمت جلو گام بردارند.
ولی جوكار افشار