جرح در لغت به معنای مخدوش كردن است. [1] ولی در موضوع ما به معنای خدشه وارد كردن به شاهد میباشد كه در مقابل تعدیل بكار میرود. [2]
جرح در اصطلاح: عبارتست از ادعای فقدان یكی از شرایطی كه قانون برای شاهد مقرر كرده است و از ناحیه طرفین دعوا صورت میگیرد.
شرایط شاهد
بنا بر ماده 155 قانون آیین دادرسی مدنی شرایط شاهد عبارتند از:
بلوغ، عقل، ایمان، طهارت مولد، عدالت، نبود انتفاع شخصی، نبود دشمنی دنیوی بین شاهد و طرفین دعوا و عدم اشتغال به تكدی كری و ولگردی. [3]
پس به ذكر نقص شاهد كه موجب بیاعتباری گواهی و شهادت او میشود، جرح گفته میشود[4]
تفاوت جرح و تعدیل
اگر ادعای مذكور فقط درباره فقدان عدالت شاهد باشد به آن تعدیل شاهد گفته میشود. اما در عرف قضایی در همه موارد، جرح و تعدیل شهود بكار میرود، چنانچه در قانون نیز جرح با تعدیل كاربرد یكسان یافتهاند. [5]
جرح شاهد از حقوق كسی است كه شاهد به ضرر او شهادت میدهد. در اینجا سؤالی كه به ذهن خطور میكند اینست كه؛ آیا شرایط مربوط به شاهد از قوانین آمره است یا خیر؟ اگر شاهدی فاقد یكی از آن شرایط بود خود دادگاه او را كنار میگذارد یا حتماً باید طرف مقابل او را جرح كند تا كنار گذاشته شود؟
قواعد مربوطه شرایط شاهد از قوانین آمره میباشد و خود دادگاه باید به آن توجه نماید. اگر توجه نكرد یا از فقدان شرایط در شاهدی بیاطلاع بود و تصور میكرد شاهد شرط عدالت، ایمان ... را دارد، و به همین لحاظ شهادت وی را استماع نمود؛ طرف مقابل باید توجه دادگاه را به فقدان شرایط شاهد جلب نماید. در آن صورت دادگاه مكلف است كه به ایراد توجه كند و اگر براساس چنین شهادتی حكمی صادر كند آن حكم در مراجع بالاتر قابل فسخ یا نقص میباشد. [6]
تعدیل
گواهی بر عدالت كسی دادن را گویند. گواه مذكور را شاهد تعدیل و یا شاهد تزكیه میگویند. [7] با ارتكاب كبیره یا اصرار بر صغیره مرتكب مجروح میگردد و جرح كننده باید كبائر را بشناسد و معنی اصرار بر صغیره را بداند، تا بتواند شهادت بر جرح بینۀ دعوی بدهد. همچنین باید شرایط تحقق گناه كبیره را بداند برای او معلوم شود كه مجروح، فعل منهی را با اجتماع شروط آن مرتكب شده است. هرزه گویی و عادت به طعن مردم، جرح مؤثر در دادرسی نیست. در تعدیل بینه باید معنی عدالت را دانسته باشد، آنگاه با معاشرت مستمر خود با بینه دعوی، عدالت آنان را احراز كند، خواه احراز با واسطه باشد یا بی واسطه. [8]
جرح شاهد باید قبل از ادای شهادت به عمل آید. مگر اینكه موجبات جرح بعدا و در جریان سیدگی آشکار شود. ممكن است هنگامی كه یك طرف اسامی شهود را میدهد طرف مقابل به تمام یا بعضی از آن افراد ایراد كند. مثلاً یكی را برادرزاده معرفی كنند.
اگر مدعی ایرادات شهود را قبول كند و افراد دیگری را به عنوان شاهد معرفی نماید، نیازی به رسیدگی به ایراد نیست.
ولی هرگاه معرفی كننده شهود ایراد طرف را نابجا و غیر وارد دانست و شهود هم حضور یافتند، دادگاه باید به جهات ردّ رسیدگی نماید و برای اثبات وارد بودن یا عدم ورود ایراد میتوان، از شهادت استفاده نمود. مثلاً دو نفر شاهد عادل، شهادت دهند كه شهود معرفی شده عادل هستند، و بر این امر عالماند و احراز كردهاند. در اینصورت دادگاه طبق شهادت آنها حكم به تعدیل شهود معرفی شده میكند. [9]
مزّكی و معدّل
در دوران قرون وسطای ایران، مزكیان و معدلان كسانی بودند كه میتوانستند اعتماد قاضی را به عدالت و تزكیه شاهد محكمه جلب كنند. به طریقی كه وقتی در عدالت شاهد تشكیك میشد، معدّل در این زمینه را بررسی و درباره عدالت یا عدم عدالت شاهد به قاضی مشورت میداد. و زمانی كه صلاحیت شاهد مورد اعتراض طرف دعوی قرار میگرفت كسی كه میتوانست در باره صلاحیت او نظر بدهد مزكی نامیده میشد. مزکی در واقع شاهد را تزكیه و ایمان و طهارت مولّد وی را احراز میكرد. در اسلام؛ در مواردی كه قاضی به شهادت شاهد به عنوان دلیل شرعی استناد میكند، لازم است عدالت، ایمان و طهارت مولد شاهد را احراز كند، و این وظیفۀ قاضی است.[10]
راههای احراز عدالت شاهد
1- علم قاضی
قاضی شخصاً از حُسن ظاهر مثل مواظبت او در فعل واجبات و ترك محرمات و شركت در جماعات و غیره احراز عدالت را میكند.
2- شاهد
دو نفر شاهد معلوم الحال، نزد قاضی شهادت به عدالت او بدهند؛ و از این طریق برای قاضی احراز عدالت شود.
3- شیاع
شهرت و میثاقی كه موجب اطمینان و مفید عدالت شاهد باشد.[11]
عدم پذیرش جرح
در دو مورد ایراد جرح بر شهود قبول نمیشود.
1. عاقله
در صورتیكه عاقله بر جرح شهود جنایت شهادت بدهند، این شهادت مورد قبول نیست. دلیل آن وجود تهمت است كه؛ میخواهند از خود دفع ضرر كنند.
2. وکیل و وصی
شهادت وكیل یا وصی به جرح شهود بر علیه موكل و وصی كه باز بخاطر وجود تهمت دفع ضرر از خود قبول نمیشود.[12]
رسیدگی به صلاحیت شاهد
رسیدگی به جرح و تعدیل از جانب دادگاه صورت میگیرد. طبعاً هرگاه به نظر دادگاه جرح وارد بود، از این شاهد شهادت نمیگیرد. اما هرگاه دادگاه شهود را واجد شرایط قانونی دانست، شهادت آنان را میپذیرد. چنانچه دادگاه از وضعیت شهود اطلاع نداشت؛ برای اینكه با رسیدگی وضعیت شهود را مشخص نماید حداكثر تا ده روز دادرسی را متوقف میكند. پس از آن تصمیم میگیرد كه شهادت را استماع كند، یا آنها را به عنوان شاهد نپذیرد. در صورت ردّ شاهد از طرف دادگاه یا ایراد جرح توسط مدعی علیه، مدعی میتواند برای اثبات صلاحیت شاهد اقامه دلیل نماید در اینصورت دادگاه مكلف است به درخواست وی رسیدگی كند.[13]
نویسنده : محسن نجف پور
[1] ملعوف، لوئیس، المنجد فی لغة، ص 89
[2] . زراعت، عباس و علی مهاجری؛ آیین دادرسی كیفری/ تهران، انتشارات فکر سازان، 1383، چاپ دوم، ج1، ص 156.
[3] . مدنی، سید جلال الدین؛ آیین دادرسی كیفری 1و2/ تهران، انتشارات پایدار، 1380، چاپ دوم، ص 368
[4] . جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛مبسوط در ترمینولوژی حقوق/ تهران، گنج دانش، ج 2، ص 1281.
[5] . ایمانی، عباس؛ فرهنگ اصطلاحات حقوق كیفری/ تهران،نشر آریا، 1382، ص 150.
[6] . مدنی، سید جلال الدین؛ ادله اثبات دعوی/ تهران، انتشارات پایدار، 1379، چاپ پنجم، ص 212.
[7] . جعفري لنگرودی، محمد جعفر ، مبسوط در ترمينولوژي حقوق/ همان، ج 2، ص 1281.
[8] . جعفري لنگرودی، محمد جعفر ، مبسوط در ترمينولوژي حقوق/ همان، ج 2، ص 1535.
[9] . مدني، سيد جلال الدين؛ آيين دادرسي كيفري، 1و2/ همان، ص 368.
[10] . ايماني، عباس؛ فرهنگ اصطلاحات حقوق كيفري/ همان، ص 316.
[11] . مدني، سيد جلال الدين؛ ادله اشبات دعوي/ همان، ص 195.
[12] . نجفی، محمد حسین؛ جواهر الكلام/ بیروت ، ج 41، ص 69.
[13] . سيد جلال الدين مدني، آيين دادرسي كيفري، 1و2/ همان، ص 369.