می گویند در دوران قبل که پاسگاه های ژاندارمری در مناطق مرزی و روستایی و دور از شهرها وجود داشته و اکثرا ماموران مستقر در آنها از نقاط دیگر برای خدمت منتقل می شدند باید مدت زیادی را دور از اقوام و بستگان سپری می کردند. کما اینکه سفر و رفت و آمد به سهولت فعلی نبوده. شاید بعضی مواقع حتی در طول سال هم امکانی برای مسافرت ماموران به شهر موطن خود پیش نمی آمد و به همین خاطر تعداد معدودی خانه سازمانی در اختیار فرمانده پاسگاه و برخی ماموران دیگر قرار می گرفت .
همسر یکی از فرماندهان پاسگاه که به تازگی هم ازدواج کرده و چندین ماه از زندگیشان دور از شهر و بستگان در منطقه خدمت همسرش می گذشت بدجوری دلتنگ خانواده پدری اش شده بود. چندین بار از شوهرش درخواست می کند که برای دیدن پدر و مادرش به شهرشان به اتفاق هم یا به تنهایی مسافرت کند ولی هر بار شوهرش به بهانه ای از زیر بار موضوع شانه خالی می کند. زن که در این مدت با چگونگی برخورد ماموران زیر دست شوهرش و بعضا مکاتبات آنها برای گرفتن مرخصی و غیره هم کم و بیش آشنا شده بود به فکر می افتد حاﻻ که همسرش برای خواسته وی اهمیتی قائل نمی شود، او هم به صورت مکتوب و به مانند ماموران برای رفتن و دیدن خانواده اش درخواست مرخصی بکند، پس دست به کار شده و در کاغذی درخواست کتبی به این شرح می نویسد :
" جناب ..... فرمانده محترم ..... اینجانب ..... همسر حضرتعالی که مدت چندین ماه است پس از ازدواج با شما دور از خانواده و بستگان خود هستم، حال که شما به دلیل مشغله بیش از حد کاری فرصت سفر و دیدار بستگان را ندارید بدین وسیله درخواست دارم که با مرخصی اینجانب به مدت ..... برای مسافرت و دیدن پدر و مادر و اقوام موافقت فرمائید. با احترام، همسر شما....."
و نامه را در پوشه مکاتبات همسرش می گذارد. چند روز بعد جواب نامه به این مضمون بدستش می رسد :
" سرکار خانم ..... عطف به درخواست مرخصی سرکار عالی جهت سفر برای دیدار اقوام با درخواست شما به شرط تامین جانشین موافقت می شود . فرمانده ....."