ستاره شدن سخت است اما نه به سختي درخشيدن و جاودان ماندن در يادها.
دنياي امروز پر از مردماني است كه بر حسب كار، حرفه و هنر خود ستاره هستند اما بسياري از اين ستارگان ديري نميپايد كه افول ميكنند و تمام ميشوند و ديگر هيچ. گويي كه هرگز درخشان نبودهاند اما در اين ميان هستند كساني كه همواره ميمانند حتي اگر روزگاري چند، گذشته باشد و در جايگاه پيشين خود نباشند. ورزش به طور اعم و فوتبال به طور اخص عرصهاي است براي ستارهسازي يا قهرمانپروري اما عده كمي از اين قهرمانان راه ماندگاري را مييابند.عدهاي قهرمانان پوشالي عرصه مستطيل سبز و قهرمانان يكهتاز ميدان شايعه وحاشيهسازي ميشوند كه خود را براي بودن در تيتر مطبوعات به آب و آتش ميزنند تا بودنشان را ثابت كنند اما نميدانند در دل مردم جا گرفتن مانند زيبارويي است كه وصالش به اين راحتيها ميسر نميشود. چند صباحي هم خوش بر صفحه اول و تيترهاي اصلي مينشينند به گمان اينكه معروف هستند و مشهور و محبوب، اما دريغ كه شهرت و محبوبيت هيچگاه مترادف يكديگر نيستند. آنها تا زماني كه بازي ميكنند و حاشيه ميسازند و آتش شايعات شكل گرفته پيرامون خود را شعلهور ميكنند
معروف هستند و به محض اينكه پايشان ديگر ياراي دويدن، بازي و هنرنمايي نداشت از صحنه كنار ميروند، البته در اين ميان هستند قهرماناني كه سر به تو دارند و اهل هيچ يك از انواعي كه برشمرديم نيستند و با اين همه با مردم زلفي هم گره نزدهاند و اما ميماند آن نوادري كه ذكرشان ابتداي مقال رفت. قهرماناني پهلوانمنش كه راه را از بيراه تميز دادهاند و در هشتي قلب مردم نشستهاند. آنهايي كه حتي پس از اتمام دوران قهرماني از قلب مردم جدا نشدهاند و يادشان به تاريخ و شايد هم فراموشي سپرده نشده.
گويا عدهاي هستند كه براي محبوبيت و شهرتشان تاريخ انقضايي لحاظ نشده و بحث امروز و گپ و گفتگوي اين شماره مجله اختصاص دارد به يكي از همينها كه خوب ميشناسيمش. صحبت از احمدرضا عابدزاده است. او كه عهد كرده بود از لبخندش پلي بزند به دل مردم و از بازيش حماسهاي بسازد براي هميشه ماندن در تاريخچه فوتبال اين مرز و بوم. او كه حتي در سختترين و نااميدانهترين لحظات بازيهاي حساس لبخندش را فراموش نميكرد به ما دلگرمي ميداد به اينكه در اوج نااميدي هم اميد هست.
حتي اگر بخواهيم هم فراموشمان نميشود لحظاتي را كه برايمان ساخت البته به همراه ساير بازيكنان ايران. مگر ميتوان از ياد برد دقايقي را كه براي گل نشدن توپهايي كه مهاجمان ژاپن بر دروازهاش ميريختند بارها و بارها بيهيچ شائبه بدنش را بر تيرهاي دروازه كوبيد. استراليا را چه؟ فراموش ميشود؟ به ياد داريم كه ويرا بعد از بازي با استراليا گفت: در بازي با استراليا لطف الهي در دستان چسبناك عابدزاده نمايان شد و به راستي چنين بود. چقدر شنيدم كه ميگفتند عابدزاده به تنهايي يك تيم است. درون دروازه بود و دلگرمي مدافعان، روحيهدهنده مهاجمان و همه مردمي كه چشمانشان به درخشش او دوخته شده بود و قهرمان مگر ميتوانست جز خواسته آنها كاري كند. او حتي در شرايط سخت هم بايد يك قهرمان ميماند؛ قهرماني كه مدام از هر سو تشويق ميشود چارهاي جز مبارزه ندارد حتي اگر ميدان سنگين باشد و حريف قدر. او قهرمان است قهرمان حتي در روزهاي ابري و غبارآلود هم قهرمان است و او هميشه چنان ميكرد كه انتظار ميرفت.دوران قهرمانياش تمام شد مثل همه ديگراني كه روزي ستاره ميدانها بودند و روزهايي ديگر به محاق ميرفتند. خبر خداحافظياش از ميادين فوتبال بازتاب خوبي نداشت ورزشگاه آزادي براي اينكه عقاب از رفتنش پشيمان شود و باز هم بر دروازه بال بگشايد بارها مملو از صداي جمعيتي بود كه ميگفتند عقاب آسيا نرو بمون پيش هوادارات، احمدرضا عابدزاده،اگرچه چند بار تاريخ خداحافظياش تغيير كرد اما سرانجام يك روز او خداحافظي كرد تا مردم باور كنند گاهي واقعيت با آنچه كه ما ميخواهيم تفاوت دارد و تلخياش را به ما ميچشاند.
او خداحافظي كرد از فوتبال، اما از دل مردم هرگز.
پس از او دروازهبانان ديگري براي ستاره شدن راه سختتري را بايد ميرفتند چون محك تجربهشان بس سنگين بود. مردم دروازهبانان را با او مقايسه ميكنند و با كوچكترين اشتباه يا لغزشي آه از نهادشان بر ميخيزد كه هيچ كس عابدزاده نميشود و البته هنوز هم هيچ كس عابدزاده نشده و اين هرگز بدين معنا نخواهد بود كه پس از او هيچ دروازهبان خوبي نيامده يا نخواهد آمد.او زماني هم كه در بستر بيماري افتاد بيمارياش را هيچ كس تاب تحمل نداشت مگر نه اينكه عادت كرده بوديم همواره و هميشه قهرمانمان را با لبخندي دلگرمكننده و با صلابت ببينيم و مردمي كه بسيار با افتخارآفرينياش و حماسهسازياش خنديده بودند. به يكباره همه براي او چشمشان به اشك نشست و آنقدر از ته دل و صادقانه از حضرت باري تعالي سلامتياش را خواستند كه او دوباره برخاست و اين براي او پاداش تمام زحماتي بود كه صادقانه كشيد، با تمام توانش به بهاي استخوانهايي كه در پايش خرد شده بود، پهلويي كه بارها بر تير دروازهها بوسه زده بود و دستاني كه همواره با به آغوش كشيدن توپها شادي را مهمان قلبها ميكرد و اما لبخندش كه هميشه پيامآور شادي و سرور بود.چندي است كه اين قهرمان باز هم با مردم است اما در ساحتي ديگر، نه در فوتبال بلكه در رستوراني در خيابان دكتر شريعتي كه خود با همان لبخند آشنا و مهربان پذيراي مردم است مردمي كه هنوز هم دوستش دارند و اكثر مواقع غذا را بهانه خوبي ميدانند براي اينكه در كنارش مرور كنند لحظاتي را كه او به آنها هديه كرد. شبي در فستفود عابدزاده با او به مصاحبه نشستيم، از فوتبال تا به اينجايي كه بود سخن گفتيم
پيشتر در زمان اردوي تيم در هتل يا سر تمرين با او گفتگو كرده بوديم. او همان بود با پختگي بيشتر كه البته ارمغان گذر زمان است و فراغت بيشتر براي پاسخگويي كه هديه دوري از اردوهاي پي در پي فوتبال است و لبخندش همان كه ميشناختيم. آنچه پيش رويتان قرار گرفته ماحصل گپ و گفت ما با احمدرضا عابدزاده 24 ساله پدر يك دختر وپسراست.
بحث را از شرايط كنوني آغاز ميكنيم اقدام شما به راهاندازي يك رستوران از فوتبال تا فستفود به غير از حرف اول هر دو كلمه (ف) اشتراك ديگري ندارند چرا سراغ اين كارآمديد؟
عابدزاده: بعد از اتمام فوتبال دنبال انجام يك كار ساده بودم و تصميم گرفتم كه سراغ اين كار بيايم. با چندين نفر هم در اين مورد صحبت و مشورت كردم كه كامل در جريان چند و چون كار قرار بگيرم. نوع غذا درست كردن و مسائل ديگري كه لازم است را در نظر گرفتم و اين كار را آغاز كردم.
خيلي از فوتباليستها در دوران قهرماني يا بعد از آن به كار ديگري نيز در كنار مشغوليت فوتبال پرداخته يا ميپردازند اما اكثر آنها بيشتر از اينكه در شغل جديد كار كنند از اسمشان استفاده ميكنند و
خودشان هرازگاهي حضور دارند اما شما خيلي در اينجا فعال هستيد و حساس به كار. چرا؟
عابدزاده: چون وقتي قرار بر اين است كه كاري انجام شود بايد كامل صورت پذيرد. بله هزار جور ميشود از اسم استفاده كرد اما من اين كار را انتخاب كردم و اينجا متعلق به خودم است بنابراين بايد به بهترين شكل كارها انجام شود به خاطر همين موضوع روي كارم بسيار حساسم. مردم به خاطر نام من به اين رستوران ميآيند، تصور كنيد كه غذاي بد به آنان بدهم، آن وقت چه ميشود.
شما در بازي هم خيلي جدي بوديد با تمام وجود فوتبال بازي ميكرديد و الان هم در اين كار جديت داريد اين طور جدي بودن در فوتبال امروز كه پول مدار شده چه جايگاهي دارد؟
عابدزاده: من اعتقاد دارم كه انسان هر كاري را انتخاب ميكند و انجام ميدهد بايد با تمام توانش براي كارش مايه بگذارد و با جديت به آن بپردازد حالا نوع كار فرقي نميكند چه فوتبال و چه غير از آن. من معتقدم كه اشكالي ندارد اينكه به يك بازيكن پول خوب بدهيم مهم اين است كه از او بخواهيم و او خودش هم تلاش كند در ازاي آن پول كار انجام دهد. اينكه 300 ميليون تومان با يك بازيكن قرارداد ببنديم بد نيست به شرطي كه آن بازيكن وقتي به خانه و ماشين دلخواهش رسيد كار كند و اگر نكرد سيستمي حاكم باشد كه از مبلغ قرارداد كم شود و در ازاي پاسخ نگرفتن مطلوب جريمه شود ديگر اين اتفاقات نخواهد افتاد. من اگر يكي از كساني كه اينجا مشغول كارند كارشان را خوب انجام ندهند جريمه ميكنم در فوتبال هم همينطوره من اگر مديرعامل باشگاهي بودم بهترين بازيكنان را دعوت ميكردم و با آنها قرارداد ميبستم و بهشون ميگفتم پول خوب بهتون ميدم اما اگر بداخلاق باشي و تو فوتبال رفتار مناسب نداشته باشي و اخطارهاي بيجا براي بدرفتاري بگيري درصدي از پولت كم ميشه، قرارداد رو اينطوري ميبستم و كاري ميكردم كه فوتباليست دركنار فوتبال خوب بازي كردن، اخلاق و رفتارش هم خوب باشد و كارش را كامل و به نحواحسن و با جديت انجام دهد. من در اين رستوران هم پول خوب به عنوان حقوق به بچهها ميدم اما در كنارش به بقيه مسائل هم توجه ميكنم. اگر كسي كارش را خوب انجام نده و من ببينم كه مثلا با دستكش كارش را انجام نميده يا پيشبند نبسته يا رفتارش مناسب نيست، مبلغي از حقوقش كم ميكنم.
: اين توقعات واقعا غير از اينكه دغدغه شماست در فوتبال ما وجود دارد يا خير؟
عابدزاده: زياد نه، فكر ميكنم كه از بين رفته. ديگر زياد به اين مسائل توجهي نميشود. چون بازيكنان به راحتي با يك قرارداد يك BMW ميگيرند و سريع به همهچيز ميرسند و ديگر كاري به اين كارها ندارند، متاسفانه باشگاهها هم كاري نميكنند.
شما كه مدرك مربيگري A آسيا داريد به خاطر همين مسائل موجود در فوتبال است كه بهطور جدي دنبال مربيگري نميرويد؟
عابدزاده: متاسفانه همين مسئله كار كردن را در فوتبال سخت ميكند. من هم ميخواهم و دوست دارم كه كاري براي فوتبال انجام دهم و به سهم خودم كمكي كنم اما به تنهايي كه نميتوان راه به جايي برد من دوست دارم كه با چند نفر هم صحبت كنم و چند تا همفكر و هم راه هم پيدا نمايم تا با كمك هم به اندازه خودمان كاري در فوتبال انجام دهيم و انشاءا... مفيد واقع شويم اما كي و كجا مشخص نيست.
برخي اعتقاد دارند هر چند سالي يك دروازهبان شاخص در فوتبال ما چهره ميشود و خوب كار ميكند و
بعد از آن دوباره فوتبال ما مشكل دروازهباني پيدا ميكند.
بعد از حجازي، شما شاخصترين چهره دروازهباني وديد كه از ايشان هم جلوتر رفتيد و بعد از شما هرازگاهي يك دروازهبان، خوب كار كرد اما اين خوب بودن استمرار نيافت. شما فكر ميكنيد ما عابدزادهاي
ديگر در فوتبال ايران خواهيم داشت؟
عابدزاده: من در مورد اين موضوع كه گفتيد هر چند سال يك دروازهبان خوب پيدا ميشود، نميتوانم نظر بدهم چون چيزي قابل پيشبيني نيست يعني نميتوان قاطع عنوان كرد كه چون چند سال بايد بگذرد كه يك دروازهبان خوب پيدا شود، پس ما تا چند سال ديگر دروازهبان خوب در تيم نخواهيم داشت. در مورد آقاي حجازي هم بايد بگويم كه كار ايشان بهتر از من بود، ايشان دروازهبان بزرگي بودند.
يك خصوصيت منحصربهفرد شما اين بود كه براي تيم صرفا يك دروازهبان نبوديد بلكه يك روحيهدهنده بسيار خوب و كمك عالي براي مدافعان بوديد و ضريب اطمينان مدافعان را بالا ميبرديد.
عابدزاده: در مورد روحيه دادن و اين مسائل بايد بگويم كه بعضي چيزها ذاتي است. اين به خوب ديدن و تمركز همچنين عادت به دقت در ديدن برميگردد. من وارد استاديوم كه ميشدم، همهچيز را كنترل ميكردم و زيرنظر داشتم، حتي حواسم به هواداراني كه در قسمتهاي مختلف ورزشگاه نشسته بودند، به موقعيتي كه مهاجمان در آن قرار داشتند، به مدافعان تيم خودمان، به مهاجمان حريف و به شرايطي كه پيش ميآمد و تيم نياز به روحيه داشت، هم بود.
شما در سيزده دربي حضور داشتيد. گاه با لباس استقلال و گاه با لباس پرسپوليس. چراهر تيمي كه شما در آن حاضر بوديد بازنده نشد؟
عابدزاده: خب قطعا دليل خاصي وجود ندارد. اتفاقي اينگونه شده. فقط همين قدر ميدانم هرجا كه بودم، نهايت تلاشم را براي اينكه تيم موفق شود و بازنده از ميدان خارج نشود، انجام ميدادم و خدا را شكر موفق هم ميشدم. سهم من همين تلاش بود.
دو رقيب سنتي پرسپوليس و استقلال سالهاست كه با هم كري دارند و هر از چندگاهي وقتي بازيكني از اين تيم به تيم مقابل منتقل ميشود و هواداران تيم قبلي آن بازيكن را مورد غضب قرار ميدهند
اما شما از استقلال به پرسپوليس رفتيد و در يك دربي همزمان از سوي هواداران دو تيم تشويق
شديد. چرا اين قانون در مورد شما اعمال نشد؟
عابدزاده: سعي ميكردم حتي اگر اعتراض و گلايهاي بود، پيشقدم شوم و از دل هواداران درآورم. سريع به سمت هواداران ميرفتم و با دست زدن و پايين آوردن سر، ارادتم را به آنها نشان ميدادم. همين مسئله باعث ميشد كه مورد مهر آنان قرار بگيرم. من مردم را واقعا دوست دارم، براي همه هواداران احترام قائلم و هميشه با احترام و تعظيم به سمت هواداران ميرفتم و باعث ميشدم كه كدورتي به دل نگيرند.
فوتبال سختي زيادي دارد؛ دوري از خانواده و هزاران مشكل ديگر. اصولا آدم وقتي تجربه سختي داشته باشد، دوست ندارد عزيزترين فرد زندگياش هم با همان سختي مواجه شود مگر اينكه در كنار آن
سختي، جاذبهاي وجود داشته باشد كه مشكلات را تحتالشعاع خود قرار دهد. فوتبال براي شما چنين
جاذبهاي داشت كه امير هم وارد آن شد و الان در منچسترانگليس دور از شما روزگار ميگذراند؟
عابدزاده: من همهچيز را براي امير توضيح دادم و ميدهم. همه مسائل را برايش شرح دادم اما در نهايت اوست كه بايد انتخاب كند و سره را از ناسره تشخيص دهد. من انتخاب را به خودش واگذار كردم، او بايد داراي تجربه ميشد. خودش بايد ميرفت و دنيا را با تمام امكانات و شرايط ويژهاش ميديد تا به اين نتيجه برسد كه هيچ جا ايران نميشود و من اين وضعيت را سپري كردم، سفرهاي زيادي رفتم، امكانات زياد كشورهاي ديگر را ديدم و به اين نتيجه رسيدم كه به اين كشور تعلق خاطر دارم و هيچ جا ايران نميشود و ميخواهم همين جا بمانم. امير را هم فرستادم تا برود و از امكانات خوب آنجا استفاده كند، دوري را تحمل كند، درس بخواند و فوتبال ياد بگيرد و با تجربهاي كه به دست ميآورد، براي زندگي آيندهاش تصميم بگيرد. من همهچيز را به او گفتم و در پايان او خود انتخابگر است.
امير عابدزاده، احمدرضاي ديگري خواهد شد؟
عابدزاده: نميتوان با قاطعيت گفت كه اينگونه ميشود. بستگي به خودش دارد، بايد بسيار تلاش كند تا موفق شود و من فقط ميتوانم به اندازه وسعم به او كمك كنم.
راجع به جاذبه فوتبال آنجا نگفتيد.جاذبهاش بيشتر از سختياش بود؟
عابدزاده: نه اصلا، اما امير خودش دوست داشت و من مخالفت نكردم. او بايد ميرفت چون فكر ميكرد اينطوري موفق ميشود. به او ياد دادم براي چيزي كه دوست دارد، بايد تلاش كند.
جايي نوشته بود كه شما بعداز گذراندن دوره بيماريتان،به يك مردمدار مطلق بدل شدهايد.اين را
قبول داريد؟
عابدزاده: من هميشه سعي كردهام مردمدار باشم، فقط در برهههاي مختلف شكل و شمايل آن تغيير كرده و مردم اين را متوجه ميشوند. مردم ميدانند و ميفهمند ارادت كسي را كه زمان بازي با تمام وجودش تلاش ميكند و از جان مايه ميگذارد و براي آنها بازي ميكند به خاطر آنها و تيمملي است. بعد از آن هم به فراخور سعي كردهام كه با مردم باشم و در كنار آنها. الان فرصت بيشتري دست ميدهد براي اينكه با آنها صحبت كنم. زماني كه بازي ميكردم، براي اينكه آنها را خوشحال كنم، تلاش ميكردم. وقتي هم كه بيمار شدم، آنها با همه وجود براي من دعا كردند و خدا هم به خاطر همين اخلاص و صميميت و از ته دل خواستن، جواب دعاي آنها را داد. زماني كه مردم به رستوران من مي آيند همچنان بامهرباني برخورد ميكنند
رفتار شما بهتر از قبل شده؟
عابدزاده: خب هر انساني با گذر زمان پختهتر و افتادهتر ميشود. اين طبيعي است كه انسانها باگذر زمان عوض شوند. سن كه بالاتر ميرود، حرف زدن، رفتار، فكر كردن و... تغيير ميكند.
از اين تجربهها چقدر با امير حرف ميزنيد كه ميخواهد جا پاي پدربگذارد؟
عابدزاده: او تا به اين سن برسد و اين تجربهها را بگذراند، سالهاي زيادي را بايد سپري كند اما من همه اينها را براي او شرح دادهام و همواره به او يادآوري ميكنم كه با مردم و براي مردم و در بين آنها باش، در حالي كه همواره به مردم احترام ميگذاري.
اسطوره دستنيافتني شما؟
عابدزاده: هارالدتوني شوماخر دروازهبان تيم ملي آلمان در دهه هشتاد ميلادي.
و در ايران؟
عابدزاده: پروين و مرحوم دهداري را خيلي دوست دارم؛ هم از نظر فني و هم اخلاقي.
و در پايان بحثي كه با رستورانتان شروع شد، با همين موضوع هم تمام كنيم.
شعبه ديگري نداريد يا قصد نداريد شعبه ديگري هم داشته باشيد؟
عابدزاده:قبلا در اصفهان شعبه ديگري بود كه بنا به دلايلي جمع شد اما چرا نمايندگي خواهيم داشت.
زماني كه احمدرضا عابدزاده در بستر بيماري بود، مادري مانند همه مادران ديگر نگران فرزندش بود. او جلوي در بيمارستان كسري با همه مردم براي به دست آوردن سلامتي دوباره جگرگوشهاش دعا ميكرد. مادري كه در صحبت با ما ميگفت از او راضي است و دعاي خيرش هميشه همراه احمدرضا خواهد بود.
حالا مادر احمدرضا عابدزاده به ديار باقي شتافته اما دعاي مادر هميشه با پسر خواهد بود؛ چه در زمان حيات و چه در زمان ممات. اين عكس يادگاري است از آن مادر فداكار در آن ايام. روحش شاد و يادش گرامي باد.