-
وسواس چيست و چگونه آنرا درمان كنيم؟
باز هم دارد دست هايش را مي شويد. اين بار پنجم است...
مادرش توي آشپزخانه نشسته است و با خودش مي گويد معلوم نيست عاقبت دست هاي اين بچه چه بشود.
دو هفته قبل دكتر پوست گفته بود اگر همين طوري ادامه بدهد دست هايش زخم مي شود و بعد از آن هم احتمال ابتلا به عفونت دارد.
به خوبي يادش هست كه اين ماجرا دقيقا" از وقتي شروع شد كه پسرش منظره تصادف دوستش با يك موتوري را ديده بود.
شير آب همچنان باز است و او دارد براي بار»نمي داند چندم« باز هم دست هايش را مي شويد و…
وسواس يك ايده، فكر، تصور، احساس يا حركت مكرر يا مضر كه با نوعي احساس اجبار و ناچاري ذهني و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بيمار متوجه بيگانه بودن حادثه نسبتبه شخصيت خود بوده از غير عادي و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.روانشناسان وسواس را نوعي بيماري از سري نوروزهاي شديد ميدانند كه تعادل رواني و رفتاري را از بيمار سلب و او را در سازگاري با محيط دچار اشكال ميسازد و اين عدم تعادل و اختلال داراي صورتي آشكار است.
روانكاوان نيز وسواس را نوعي غريزه واخورده و ناخودآگاه معرفي ميكنند و آن را حالتي ميدانند كه در آن، فكر، ميل، يا عقيدهاي خاص، كه اغلب وهمآميز و اشتباه است آدمي را در بند خود ميگيرد، آنچنان كه حتي اختيار و اراده را از او سلب كرده و بيمار را واميدارد كه حتي رفتاري را برخلاف ميل و خواستهاش انجام دهد و بيمار هرچند به بيهودگي كار يا افكار خودآگاه است اما نميتواند از قيد آن رهايي يابد.
وسواس به صورتهاي مختلف بروز ميكند و در بيمار مبتلاي به آن اين موارد ملاحظه ميشود :
اجتناب؛ تكرار و مداومت؛ترديد؛شك در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطي؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت.
به طور كلي وسواس شامل فكر، احساس، انديشه يا تصوير ذهني مزاحم است و اجبار شامل، رفتاري آگاهانه و عودكننده است كه به آن O.C.Dيا obsessive compulsive disorderيا اختلال وسواسي اجباري مي گويند.
علائم ديگر:
در مواردي وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدي، آتش زدن جايي، درآوردن جامه خود، بيقراري، بهانهگيري، بيخوابي، بدخوابي، بياشتهايي،… متجلي ميشود آنچنانكه به اطرافيانش اين احساس دست ميدهد كه نكند ديوانه شده باشد.
انواع وسواس:وسواسهايي كه تمام فكر و انديشه افراد را تحت تاثير قرار داده و احاطه شان ميكند معمولا بصورتهاي زير است:
وسواس فكري:
اين وسواس بصورتهاي مختلف خود را نشان ميدهد كه برخي از نمونه هاي آن بشرح زير است:
انديشه درباره بدن :
بدين گونه كه بخشي مهم از اشتغالات ذهني و فكري بيمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشك مراجعه ميكند و در صدد بدست آوردن دارويي جديد براي سلامت بدن است.
رفتار حال يا گذشته :
مثلا در اين رابطه ميانديشد كه چرا در گذشته چنين و چنان كرده؟ آيا حق داشته است فلان كار را انجام دهد يا نه؟ و يا آيا امروز كه مرتكب فلان عملي ميشود آيا درست ميانديشد يا نه؟ تصميمات او رواستيا ناروا ؟
در رابطه با اعتقادات: زماني فكر وسواسي زمينه را براي تضادها و مغايرتهاي اعتقادي فراهم ميسازد. مسايلي در زمينه حيات و ممات، خير و شر، وجود خدا و پذيرش يا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول ميدارد.
انديشه افراطي:
زماني وسواس در مورد امري بصورت افراط در قبول يا رد آن استبا اينكه بيمار خلاف آن را در نظر دارد ولي بصورتي است كه گويي انديشه مزاحمي بر او مسلط است كه او را ناگزير به دفاع از يك انديشه غلط ميسازد، از آن دفاع و يا آن را طرد ميكند بدون اينكه آن مساله كوچكترين ارتباطي با زندگي او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارويي عقيدهاي افراطي پيدا ميكند بگونهاي كه طول عمر، بقاي زندگي و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو ميداند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتيجهاي دست نيابد.
وسواس عملي:
وسواس عملي به شكل هاي گوناگون خود را بروز ميدهد كه ما به نمونه ها و مواردي از آن اشاره ميكنيم :
شستشوي مكرر: مردم بر حسب عادت تنها همين امر را وسواس ميدانند و اين بيماري در نزد زنان رايجتر است.
رفتار منحرفانه :
جلوه آن در مواردي بصورت دزدي است و اين امر حتي در افرادي ديده ميشود كه هيچگونه نياز مادي ندارند.
دقت وسواسي:
نمونه اش را در منظم كردن دگمه لباس و… ميبينيم و وضعيت فرد بگونه اي است كه گويي از اين امر احساس آرامش ميكند.
شمردن :
شمردن و شمارش ها در مواردي ميتواند از همين قبيل بحساب آيد مثل شمردن نرده ها با اصرار بر اين كه اشتباهي در اين امر صورت نگيرد.
راه رفتن :
گاهي وسواسها بصورت راه رفتن اجباري است. شخص از اين سو به آن سو راه ميرود و اصرار دارد كه تعداد قدمها معين و طبق ضابطه باشد. مثلا فاصله بين دو نقطه از ده قدم تجاوز نكند و هم از آن كمتر نباشد.
وسواس ترس :
صورتهاي ترس وسواسي عبارت است از: ترس از آلودگي - ترس از مرگ - ترس از دفع - ترس از محيط محدود - ترس از امري خلاف اخلاق - ترس از تحقق آرزو.
وسواس الزام :
در اين نوع وسواس نميتواند خود را از انجام عمل و يا فكري بيرون آورد و در صورت رهايي از آن فكر و خودداري از آن عمل موجبات تنش در او پديد خواهد آمد.
وسواس در چه كساني بروز مي كند؟
الف) در رابطه با سن
تجارب حيات عادي افراد نشان ميدهد كه وسواس همگام با بلوغ و در غليان شهوت در افراد پايه گرفته و تدريجا رشد ميكند. اگر در آن ايام شرايط براي درمان مساعد باشد بهبودهاي نسبي و دورهاي پديد ميآيد وگرنه بيماري سير مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جايي كه خود بيمار به ستوه ميآيد.
ب) در رابطه باهوش :
بررسيهاي علمي نشان دادهاند كه وضع هوشي آنها در سطحي متوسط و حتي بالاتر از حد متوسط است. وسواسيهايي كه داراي هوش اندك و يا با درجه ضعيف باشند بسيار كمند بر اين اساس رفتار آنها نبايد حمل بر كم هوشي شان شود.
ج) در رابطه با اعتقاد
د) در رابطه با شخصيت و محيط :
تجارب نشان دادهاند آنهايي كه در زندگي شخصي حساسترند امكان ابتلايشان به بيماري وسواس بيشتر است و غلبه وسواس بر آنها زيادتر است. در بين فرزنداني كه والدينشان معمولا محكومشان ميكنند اين بيماري بيشتر ديده ميشود.
پارهاي از تحقيقات نشان دادهاند كه شخصيت والدين و حتي صفات ژنتيكي، روابط همگن خويي و محيطي در اين امور مؤثرند بهمين نظر وسواس در بين دوقلوهاي يكسان بيشتر ديده ميشود تا در ديگران، اگر چه ريشههاي اساسي و كلي اين امر كاملا مشهود نيست.
مساله شخصيت را اگر با دامنهاي وسيعتر مورد توجه قرار دهيم خواهيم ديد كه اين امر حتي در برگيرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بيماري هيستري است كه اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده ديده ميشود، در جوامع بظاهر متمدن و پيشرفته و حتي در بين افراد هوشمند هم بميزاني قابل توجه ديده ميشود.
ريشه هاي خانوادگي وسواس
در مورد ريشه و سبب اين بيماري مطالب بسياري ذكر شده كه اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصيت زير ساز يا الحاقي، وضع هوشي، عوامل اجتماعي، عوامل خانوادگي، عوامل اتفاقي، رقابتها، منعها و… كه ما ذيلا به مواردي از آن اشاره ميكنيم.
الف) وراثت:
تحقيقات برخي از صاحبنظران نشان داده است كه حدود چهل درصد وسواسيها، اين بيماري را از والدين خود به ارث بردهاند، اگرچه گروهي ديگر از محققان جنبه ارثي بودن آن را محتمل دانسته و قايل شدهاند، انتقال زمينههاي عصبي ميتواند ريشه و عاملي در اين راه باشد.
ب) تربيت :
در اين مورد مباحثي قابل ذكرند كه اهم آنها عبارتند از:
1- دوران كودكي :
اعتقاد گروهي از محققان اين است كه پنجاه درصد وسواسهاي افراد در سنين جواني و پس از آن از دوران كودكي پايهگذاري شده و تاريخچه زندگي آنها حاكي از دوران كودكي ويژهاي است كه در آن كشمكشها و مقاومتها و سرسختيهاي فوق العاده وجود داشته و كودك در برابر خواستههاي بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.
2- شيوه تربيت :
در پيدايش گسترش وسواس براي شيوه تربيت والدين نقش فوق العادهاي را بايد قايل شد. بررسيها نشان ميدهد مادران حساس و كمال جو بصورتي ناخودآگاه زمينه را براي وسواسي شدن فرزندان فراهم ميكنند و مخصوصا والديني كه رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقيق ميخواهند و انعطاف پذيري كمتري دارند در اين رابطه مقصرند. تربيتخشك و مقرراتي در پيدايش و گسترش اين بيماري زياد مؤثر است. نحوه از شير گرفتن كودك بصورت ناگهاني، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و كنترل كودك در رفتار مربوط به نظم و تربيت و دقت او هم در اين امر مؤثر است.
3- تحقير كودك :
عدهاي از بيماران وسواسي كساني هستند كه دائما اين عبارت به گوششان خورده است كه: آدم بي عرضهاي هستي، لياقت نداري، در خور آدم نيستي، بدرد زندگي نميخوري… و از بابت عدم لياقتخود توسط والدين، مربيان، خواهران، و برادران ارشد ركوفتشنيده و تنبيه شدهاند. اين گونه برخوردها بعدا زمينه را براي ناراحتي عصبي و يا وسواس آنها فراهم كرده است.
4- ناامنيها:
پارهاي از تحقيقات نشان دادهاند برخي از آنها كه دوران حيات كودكي آشفتهاي داشته و با ترس و نا امني همساز بودهاند بعدها به چنين بيماري دچار شدهاند. آنها در مرحله كودكي وحشت از آن داشتهاند كه نكند كار و رفتارشان مورد تاييد والدين و مربيان قرار نگيرد. اينان در دوران كودكي براي راضي كردن مربيان خود ميكوشيدند و سعي داشتهاند كه دقتي افراطي درباره كارهاي خود روا دارند و در همه مسائل، با باريكبيني و موشكافي وارد شوند.
5- منعها:گاهي وسواس فردي بزرگسال نشات گرفته از منعهاي شديد دوران كودكي و حتي نوجواني و جواني است. مته بر خشخاش گذاردن والدين و مربيان، ايرادگيريهاي بسيار، توقعات فوق العاده از زير دستان، اگر چه ممكن است كار را برطبق مذاق خواستاران پديد آورد معلوم نيست عاقبتخوش و ميموني داشته باشد.
6- خانواده افراد وسواسي: بررسيها نشان داده اند:
- اغلب وسواسيها والدين لجوج داشتهاند كه در وظيفه خواهي از فرزندان سماجتبسيار نشان ميدادهاند.
- ايرادگير و عيبجو بودهاند اگر مختصر لغزشي از فرزندان خود ميديدند، آن را به رخ فرزندان ميكشيدند.
- خسيس و ممسك بودهاند به طوري كه كودك براي دستيابي به هدفي ناگزير به شيوهاي اصرارآميز بوده است و بالاخره افرادي كم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بودهاند و كودك سعي ميكرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور كند تا سرزنش نشود. (6)
آمار
خيلي از افراد فكر مي كنند اختلال وسواس اجباري در خانم ها بيشتر است.
برخلاف تصورر عموم احتمال ابتلاي مرد و زن به OCD(اختلال وسواس اجباري) يكسان است، اما در گروه سني نوجواني، ميزان ابتلاي پسران از دختران بيشتر است كه منشاء ژنتيك دارد.
از سوي ديگر ميزان ابتلاي افراد مجرد به اين اختلال، بيشتر از متاهل هاست.
به طور كلي ميزان شيوع اختلال وسواس اجباري(OCD)، 2تا 3 درصد است.
منابع
• سايت گواشير به قلم دکتر علي زاده
• انجمن درمانگران ايران به قلم دکتر آخوندزاده
• ايسنا
• خانواده سبز
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن