خلاصه افسانه غرانیق:
طبق این افسانه پیامبر علاقمند بود که با قریش کنار بیاید و با خود می گفت: ای کاش دستوری نازل می گردید که فاصله ما را از قریش کمتر می ساخت.روزی که در کنار کعبه بود آیات سوره نجم بر او نازل شد و هنگامی که به این دو آیه رسید افرایتم اللات و العزی و مناه الثالثه الاخری(مرا از لات و عزی و منات خبر دهید) ناگهان شیطان بر زبان او این دو جمله را جاری ساخت: تلک الغرانیق العلی منها الشفاعه ترتجی -اینها غرانیق(مرغان آبی زیبا )عالی مقامند.شفاعت آنها مورد رضایت است.و سپس بقیه آیات... هنگامی که به آیه سجده رسید خود پیامبر و تمام حضار اعم از مسلمان و مشرک در برابر بتها سجده کردند. غلغله شادی در مسجد بلند شد و مشرکان گفتند که محمد خدایان ما را به نیکی یاد کرده است.خبر صلح محمد با قریش به گوش مهاجران مسلمان حبشه رسید و صلح قریش با محمد وسیله شد که گروهی از آنها از اقامتگاه خود در حبشه برگشتند ولی بعد از بازگشت دیدند وضع دومرتبه دگرگون شده و فرشته وحی بر پیامبر نازل شده و او را بار دیگر به پیکار با مشرکان مامور ساخته و گفته است که این دو جمله را شیطان بر زبان تو جاری ساخته است و من هرگز چنین جمله هایی نگفته بودم!!!
این اهم و خلاصه افسانه غرانیق است که طبری در تاریخ خود در جلد 2/ صفحات 75-76 آورده است. و دست مایه نویسنده کتاب آیات شیطانی برای نوشتن داستان موهن خود شده است.همچنین گاه دست آویز بهانه گیران برای خرده گرفتن به نبوت آسمانی پیامبر مکرم اسلام می شود.
شواهد بی اساس بودن این افسانه
1-تصور کنید فرشته وحی بر محمد(ص) نازل و آیات قرآن را برای او می خواند. برفرض اینکه شیطان این توانایی را داشته باشد که با القاء آیات دروغ پیامبر را گمراه کند. در آن لحظه فرشته وحی چه می شود؟ آیا پیامبر متوجه این دوگانگی در منبع وحی نمی شود؟ آیا فرشته صبر می کند تا شیطان کار خود را انجام دهد و سپس ادامه وحی را نازل کند؟(توجه کنید!)چرا در همان لحظه پیامبر را متوجه اشتباهش نمی کند؟چرا بر طبق این داستان بعد از چند ساعت این اشتباه را تصحیح می کند؟!
2-چطور خداوند اجازه می دهد که شیطان پیامبرش را گمراه کند در حالی که در آیات همین سوره نجم خداوند می فرماید (پیامبر از روی هوس و بیهوده سخن نمی گوید این قرآن نیست مگر وحیی که به او نازل شده است.)
3- در آیات بعدی صریحا بت پرستی را می کوبد و آنرا پیروی پندار خام و هوای نفس می داند و با صراحت و شدت تمام عقاید بت پرستان را محکوم می کند و آنرا نشانه بی ایمانی و عدم علم و آگاهی آنها می شمرد. بر فرض اینکه نعوذ بالله این جملات بر زبان پیامبر(ص) جاری شده است . آیا مشرکان و سران آنها سفیه و بی شعور بوده اند که طبق این داستان شاخدار با وجودی که در آیات قبل و بعد از این جملات به سرزنش و بدگویی از خدایان آنها پرداخته شده با همین دو جمله فریب خورده و به شادمانی و پایکوبی بپردازند و بگویند محمد خدایان ما را به نیکی یاد کرده است؟
4-آیا خبر صلح با مشرکان به سرعت نور به حبشه رسیده است اما خبر تکذیب آن که طبق این داستان در کمتر از چند ساعت رخ داده است به آنها نرسیده است؟(لطفا توجه کنید)
ریشه این داستان از کجاست؟
سند این ماجرا بسیار سست است و در هیچکدام ازکتب معتبر شیعه و سنی نقل نشده است.
ریشه این افسانه در روایاتی است که از افرادی همچون کعب احبار نقل شده است. عده ای از یهودیان که پس از دشمنیها و کارشکنیهای فراوان بر ضد اسلام به ظاهر ایمان آوردند. با ساختن دروغها و پخش اخبار بی اساس از زبان انبیاء به تحریف حقایق می پرداختند.

در این نوشته از کتابهای تفسیر نمونه جلد ۲۲ تفسیر سوره نجم و فروغ ابدیت جلد۱ نوشته جعفر سبحانی استفاده شده است.
منبع : 114noor1blogfa. com