مغز انسان مرکز فرماندهى بدن است و آسيب ديدن آن به مفهوم آسيب ديدن همهى بدن است. از اين رو، از مغز به خوبى محافظت مىشود. استخوانهاى محکم جمجمه، مغز را در بر گرفتهاند و چون سپرى آهنين از آن محافظت مىکنند. اما جاى گرفتن مغز در محفظهاى استخوانى مىتواند چالشهايى را در پى داشته باشد، زيرا سپردن مغز نرم به دست استخوان سخت درست نيست. از اين رو، استخوان و مغز به طور مستقيم با هم تماس ندارند. سه پرده از جنس بافت پيوندى مغز را در بر گرفتهاند و فضاى بين دو پرده را مايعى به نام مايع مغزى نخاعى پر مىکند. مايع مغزى نخاعى و پرده هاى مغز حکم ضربهگير را دارند و از تماس مستقيم مغز و جمجمه در اثر ضربه جلوگيرى مىکنند.
با اين همه، گاهى ضربهها به اندازهاى محکم هستند که باعث آسيب به مغزى مىشوند. در اين حالت، ممکن است بينايى و گفتار شخص آسيب ببيند. گاهى ضربه چنان شديد است که باعث ترک خوردن جمجمه مىشود. امروز با کمک دستگاه هاى کامپيوترى از مغز تصويربردارى مىشود تا پزشک از وجود آسيبهاى احتمالى در مغز آگاه شود. اما در روزگاران گذشته تشخيص ضربههاى مغزى به سادگى امکانپذير نبود.
لانفرانک ايتاليايى پزشک و جراح ماهرى بود که به بررسى آسيبهاى مغزى علاقه زيادى داشت و نخستين کسى بود که ضربهى مغزى را به طور علمى توصيف کرد. همچنين، روش جالبى را براى تشخيص شکستگى جمجمه پيشنهاد کرد. بر اساس پيشنهاد او جراح يا پزشک بايد ضربهى ملايمى به جمجمه بيمار وارد کند. اگر صداى برخاسته از جمجمه واضح بود (شبيه صداى زنگولهاى که هيچ گونه ترکى ندارد) جمجمه شکستگى ندارد. او روش بهترى نيز ابداع کرد. او نخ آغشته به مومى را به دندان بيمار مىبست، آن را محکم مىکشيد و همانند سيم تار آن را با انگشت تکان مىداد. بسته به اين که جمجمه شکستگى داشت يا نه، نخ طنين متفاوتى پيدا مىکرد. او از اين راه مىتوانست به آسيب جمجمه پى ببرد.
جزیره دانش