عامل محدود كننده تصوير را كه در بيان تصوير موثر است « كادر » مي نامند .
1- كادرهاي مستطيل افقي : اين كادر با عناصري كه در امتداد خط افق گسترده شده اند ، متناسب است
2- كادر مستطيل عمودي : اين كادر با موضوعاتي كه شكل كلي آنها ، عمودي است همخواني بيشتري دارد و موضوعات در اين كادر ، پويا تر و پر جنب و جوش تر به نظر مي رسند .
3-كادر مربع : ساكن ، آرام و بي تحرك است و به دليل تساوي اضلاع ، ديد بيننده به چهار ضلع وزاويه آن جلب مي شود .
بنابر اين انتخاب كادر بايد با حالت جا افتاده و طبيعي موضوع متناسب باشد .
- زاويه ديد
زاويه ديد از نكات مهم در تعيين كادر و عكاسي مي باشد . زاويه ديد طبيعي در حالتي است كه دوربين در امتداد محور چشم عكاس يا موضوع و عمود بر خط افق باشد كه در اين حالت « زاويه ديد از روبه رو » ناميده مي شود و بيشتر در مورد چهره و موارد طبيعي به كار مي رود . اگر دوربين هنگام عكاسي پايين تر از خط چشم يا موضوع قرار گيرد .« زوايه ديد از پايين » ناميده مي شود . در اين حالت در ابعاد موضوع اغراق شده و عظمت و پايداري بيشتري به آن ميدهد . اگر زاويه ديد خيلي پايين باشد موضوع مضحك و غول پيكر به نظر مي رسد.
اگر دوربين بالاتر از سطح ديد يا موضوع قرار گيرد . تصوير كوچكتر و حقير به نظر مي رسد . در اين حالت « زاويه ديد از بالا » ناميده ميشود . زاويه ديد بسيار بالا يا عمود بر صحنه . موضوع را از حالت اصلي در مي آورد و به صورت اشكال هندسي نشان مي دهد.
- تقسيمات درون كادرها
كادرهايي كه داراي تناسبات هندسي موزون هستند « كادر طلايي » ناميده مي شوند.
به عنوان مثال ، كادر دوربينهاي 135 گخ 36*26 ميليمتر است ، جزو كادرهاي طلايي محسوب مي شوند . براي ساختن كادر طلايي ، اگر قطر مربعي را ، طول مستطيلي در نظر گرفته و عرض مستطيل را اندازه يك ضلع آن مربع بگيريم . مستطيلي طلايي به دست مي آيد.
براي به دست آوردن « مستطيل طلايي » اگر طول و عرض كادر را به سه قسمت مساوي تقسيم كنيم . خطوط ترسيم شده را « خطوط طلايي » و نقاط برخورد اين خطها را « نقاط طلايي » مي نامند . چشم انسان در اولين بر خورد با كادر طلايي ابتدا به خطها و نقاط طلايي توجه ميكند و بعد به نقاط ديگر مي پردازد . بنابراين بهتر است عوامل مهم سوژه روي خطها و نقطه هاي طلايي قرار بگيرند.
- تاثير فضاي حاكم بر تصوير بر كادر تصوير
در هر عكس بعضي از عناصر ، اهميت بيشتري دارند و بعضي كمتر بنابراين قسمت بيشتر كادر بايد متعلق به عناصر مهم باشد. مثلا در عكسي سوژه آن بنايي تاريخي است ، نشان دادن آسمان لزومي ندارد . مگر آنكه در آسمان تكه اي ابر زيبا يا عنصري ديگر وجود داشته باشد كه قابل توجه باشد.
خط افق در تصوير : وجود خط افق در تصويري از منظره ، باعث ايجاد عمق و جذابيت صحنه مي شود . محل قرار گرفتن خط افق در كادر ، بر اساس فضاي حاكم در تصوير تعيين مي شود اگر خط افق در بالاي كادر باشد ، توجه بيننده به پايين كادر جلب شده ، احساس سنگيني در تصوير به وجود مي آيد . اگر خط افق در پايين كادر باشد ، سبكي و راحتي در تصوير القا مي شود . خط افق در صورتي در وسط كادر قرار مي گيرد كه آسمان و زمين به يك نسبت ، ارزش مطرح شدن داشته باشند كه در اين حالت ، سكون و آرامش را تداعي مي كند.
برش در تصوير : براي ايجاد يك كادر مناسب ، عناصر تصوير بايد در محلهاي مناسبي قطع شوند كه لطمه اي به بيان و زيبايي تصوير نزند . مثلا براي عكس برداري از انسان وحيوان ، بهتر است برش در مقاطع مفاصل انجام نگيرد و در محل بين مفاصل صورت گيرد .
عمق و بعد در تصوير : براي جذابيت بيشتر تصوير لازم است حجم و بعد صحنه در آن القا شود. براي اين منظور مي توان از تاريكي و روشني ، خطوط و اندازه اجسام استفاده كرد.
عناصر مختلف در تصوير به صورت اشكال هندسي و خطوط ديده مي شوند . اگر زاويه ديد به موازات اكثر خطوط باشد و در واقع خطوط تصوير ، كادر را با زاويه 90 درجه قطع كنند القاي بعد كمتري دارند . خطوط پراكنده در نقطه اي از تصوير يكديگر را قطع مي كنند وخطوط منحني و مايل بيشترين بعد و فاصله را القا مي نمايند. مانند جاده اي كه در تصوير ، مايل ديده مي شوند . مقايسه اندازه اجسام مختلف بعد و فاصله را تجسم مي كند . تصويري كه عناصر نزديك را بزرگتر و عناصر دور را كوچكتر نشان مي دهد فاصله و بعد را القا مي كند . وضوح عناصر نزديك و محو بودن زمينه نيز تا حدودي گوياي بعد و فاصله است.