مردى به حضور وجود مقدس رسول خداصلى الله علیه و آله شرفیاب شد و از کار اهل جهنم پرسید.
پیغمبر فرمود: دروغ گفتن.
اگر اهل جهنم راست گو و با حقیقت ‏بودند به آتش جهنم نمى‏سوختند. دروغ گو پرده خود را مى‏درد و از حق دور مى‏شود و به گناهان بسیار، آلوده مى‏گردد و کسى که‏ چنین شد، آتش خشم خداى در انتظار او خواهد بود.

تا دیده‏ات ز پرتو اخلاص روشن است انـوار حق ز چشم تـو پـنــهان نمى‏شود کشـت دروغ، بــار حقیــقت نمـى‏دهد این خشک رود چشمه حیوان نمى‏شود

نخستین مرحله دروغ‏گویى

امام صادق مى‏فرماید:
کفى بالمرء کذبا ان یحدث بکل ما سمع 1 ؛ براى دروغ گو شدن این بس که انسان هر چه مى‏شنود نقل کند.
خبرهایى که در زندگانى روزانه به گوش مى‏خورد، نمى‏توان گفت که همه راست ‏است. کسى که هر چه مى‏شنود نقل کند، سخنش نزد خردمندان ارزش ندارد.
علماى حدیث، دانشمندانى را که بر ضعفا اعتماد کرده یا از آنان نقل حدیث‏مى‏کنند، چندان محترم نمى‏شمارند.
احمد بن محمد بن عیسى که از علماى زمان حضرت رضا و حضرت‏ جواد و حضرت هادى‏ علیهم السلام بوده است، برقى را به دلیل روایت از ضعفا از شهر قم‏ بیرون کرد.

عذاب دروغ‏گو

از رسول خداصلى الله علیه و آله نقل شده که فرموده: دیشب مردى را در خواب دیدم که نزد من‏آمد و گفت: برخیز. من برخاستم و دو نفر را دیدم که یکى ایستاده و میله‏اى آهنین در گوشه دهان آن‏ که نشسته است فرو مى‏کند و آن قدر فشار مى‏دهد تا به میان دو شانه‏اش ‏برسد و سپس بیرون آورده و در گوشه دیگر دهانش فرو مى‏کند و این گوشه را نیز مانند آن گوشه پاره مى‏کند. از کسى که مرا حرکت داده بود، پرسیدم: چرا این را عذاب‏ مى‏کنند؟ گفت: این مرد، دروغ گوست و تا روز قیامت، در قبر، این گونه شکنجه‏اش ‏مى ‏کنند. 2

کمتر از حیوان

دروغ گو انسان نیست، بلکه کم‏تر از حیوان است. انسان نیست چون فضیلت ‏انسان بر موجودات دیگر، سخن است، سخنى که اخبار از حقیقت‏ باشد وگرنه ‏یاوه‏سرایى را سخن نمى‏توان نامید و دروغ گو را از سخن بهره‏اى نیست، چون اخباراز حقیقت در گفتارش پیدا نمى‏شود پس سخن دروغ گو با بانگ جانوران یکسان‏است و جز خسته کردن گوش اثرى ندارد.
کم‏تر از حیوان است، چون در بانگ حیوان، خیانت راه ندارد، ولى سخن‏دروغ گو، خیانت مى‏باشد بنابر این ارزش جانوران از دروغ گویى که خود را انسان‏ مى ‏پندارد، بیش است.
خبرهایى که در زندگانى روزانه به گوش مى‏خورد، نمى‏توان گفت که همه راست‏است. کسى که هر چه مى‏شنود نقل کند، سخنش نزد خردمندان ارزش ندارد.


سوگند دروغ


بسیار سوگند خوردن، کار خوبى نیست و سبک شمردن نام مقدسى است که بدان‏سوگند، خورده مى‏شود. اگر سوگند، دروغ باشد، زشت‏تر از زشت‏خواهد بود، زیرا پلیدى دروغ را دارا مى‏باشد، به اضافه سبک قرار دادن مقام مقدس، که زشت‏ترین ‏بى ادبى است.
رسول خدا فرمود: کسى که کالاى خود را به وسیله سوگند دروغ بفروشد، در زمره کسانى خواهد بود که خداى تعالى در روز قیامت‏ با او سخن نگوید و بر وى نظررحمت نیندازد و عملش را قبول نکند.
کسى که کارش به دروغ، سوگند خوردن باشد، از بدبخت‏ترین مردم در دنیا وآخرت خواهد بود.

سرانجام سوگند دروغ

دروغ گویى به منصور دوانیقى دیکتاتور عباسى گزارش داد که امام جعفرصادق ‏علیه السلام در فکر قیام بر ضد دولت مى‏باشد و غلامش معلى را به سوى شیعیان ‏فرستاده تا مال و اسلحه جمع کند. منصور خشمگین شده و به امیر مدینه نوشت که امام را به بغداد بفرستد.
امام رهسپار عراق شد. هنگامى که نزد منصور رسید، پادشاه عباسى در آغاز به‏حضرتش احترام نمود، ولى پس از اندى، عتاب آغاز کرد و سخنانى بر خلاف ادب از او سر زد، سپس گفت:
شنیده‏ام که معلى براى تو مال و اسلحه جمع مى‏کند. امام تکذیب کرده و فرمود: این سخن، افترا و دروغ است.
منصور که حال را چنین دید،گزارش دهنده را بخواست. آن مرد از حضور امام‏شرم نکرد و گفت: هر چه گفته‏ام واقعیت دارد. امام فرمود: سوگند بخور! آن مرد که‏آماده سوگند شد، صیغه قسم را چنین اجرا کرد: «والله الذی لا اله الا هو الطالب‏الغالب الحی القیوم.»
امام فرمود: صبر کن! هر طور که من گفتم، سوگند بخور! سپس فرمود: بگو! ازحول و قوه خدا بیرون باشم و در حول و قوه خودم داخل باشم، اگر آن‏چه گفته‏ام‏ دروغ باشد. دروغ گو صیغه قسم را همان طور اجرا کرد و همان دم افتاد و بمرد. 3

منبع : آیة الله سید رضا صدر ، به اهتمام سید باقر خسرو شاهى
محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان

1) سفینة البحار، ج 7، ص 456.
2) المحجة البیضاء، ج 5، ص 241.
3) عوالم العلوم، ج 20، ص 424 - 426.