آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چرا بعضی از شرکت های بزرگ و موفق در مدت زمان کوتاهی با از دست دادن سهم بزرگی از بازار خود به موقعیتی معمولی و حتی تاسف بار تنزل یافته اند و چرا برخی از شرکت های کوچک و گمنام به یکباره به جایگاه های ممتازی در صحفه رقابت بین الملل رسیده اند؟ آیا در این مورد فکر کرده اید که چرا برخی از موسسات، نوسان های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی را به راحتی تحمل نموده و بر آنها غلبه می کنند و در مقابل برخی از سازمان ها طعم تلخ شکست را چشیده و از ادامه راه باز می مانند؟ به عقیده بسیاری از متخصصان علم مدیریت پاسخ بسیاری از این گونه سوالات را باید رد مفاهیمی به نام "استراتژی" و "مدیریت استراتژیک" جستجو کرد. در این مقاله سعی شده است نگاهی گذرا بر مدیریت استراتژیک و ضرورت و موانع بکارگیری آن در سازمان ها داشته باشیم.
1) تعریف استراتژی و مدیریت استراتژیک
تاکنون تعاریف مختلف و گاه ناسازگاری از استراتژی و مدیریت استراتژی ارایه شده است. به تعبیر یکی از متخصصان مدیریت این عبارات مانند "هنر" است که وقتی آنها را می بینیم تشخیص دادن آنها آسان است اما وقتی در پی تعریف کردن و توضیح دادن آن هستیم خیلی مشکل به نظر می رسد. با این حال در اینجا سعی شده است با تعاریفی که جوهره کلیه مفاهیم را دارا باشد ارایه دهیم.
2) استراتژی
الگویی بنیادی از اهداف فعلی و برنامه ریزی شده، بهره برداری و تخصیص منابع و تعاملات یک سازمان با بازارها، رقبا و دیگر عوامل محیطی است.
● طبق این تعریف یک استراتژی باید سه چیز را مشخص کند:
الف) چه اهدافی باید محقق گردد
ب) روی کدام صنایع، بازارها و محصول ها باید تمرکز کرد.
ج) چگونه برای بهره برداری از فرصت های محیطی و مواجهه با تهدید های محیطی به منظور کسب یک مزیت رقابتی منابع تخصیص یابد و چه فعالیت هایی انجام گیرد.
3) مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک فعالیت های مربوط به بررسی، ارزشیابی و انتخاب استراتژی ها، اتخاذ هر گونه تدابیر درون و بیرون سازمانی برای اجرای این استراتژی در نهایت کنترل فعالیت های انجام شده را در بر می گیرد.
31) ضرورت استفاده از مدیریت استراتژیک
با نگاهی دقیق به مفهوم مدیریت استراتژیک می توان به ضرورت استفاده از آن پی برد. با توجه به تغییرات محیطی که در حال حاضر شتاب زیادی به خود گرفته است و پیچیده شدن تصمیمات سازمانی، لزوم بکارگیری برنامه ای جامع برای مواجهه با اینگونه مسایل بیشتر از گذشته ملموس می شود. این برنامه چیزی جز برنامه استراتژیک نیست. مدیریت استراتژیک با تکیه بر ذهنیتی پویا، آینده نگر، جامع نگر و اقتضایی راه حل بسیاری از مسایل سازمان های امروزی است. پایه های مدیریت استراتژیک بر اساس میزان درکی است که مدیرات از شکرت های رقیب، بازارها، قیمت ها، عرضه کنندگان مواد اولیه، توزیع کنندگان، دولت ها، بستانکاران، سهامداران و مشتریانی که در سراسر دنیا وجود دارند قرار دارد و این عوامل تعیین کنندگان موفقیت تجاری در دنیای امروز است. پس یکی از مهمترین ابزارهایی که سازمان ها برای حصول موفقیت در آینده می توانند از آن بهره گیرند "مدیریت استراتژیک" خواهد بود.
32) برنامه ریزی استراتژیک
مدت زیادی است که به عنوان یک ضرورت برای بهره برداری از منابع بالقوه سیستم ها و فناوری های اطلاعاتی شناخته شده است و بررسی یافته های پژوهشی در این خصوص نشان می دهد که موانع عمده ای بر سر راه چنین برنامه ریزی های استراتژیک وجود دارد.
امروزه فناوری اطلاعات و اطلاعات یکی از ویژگی های مهم عصر اطلاعات به شمار می رود که امکان اشکال جدید سازمانی، سیستم های کنترلی جدید، باز مهندسی فرآینده های سازمانی و مانند اینها را فراهم ساخته است.
در حال حاضر کشورهای جهان از لحاظ به کارگیری سطح فناوری در مراحل مختلف قرار دارند و متناسب با آن از ساخت اجتماعی متفاوتی نیز برخوردار هستند. بنابراین ضروری است با برنامه ریزی توسعه ای مناسب از قابلیت های سیستم ها و فناوری های اطلاعاتی در نوسازی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی کشور خود بکوشیم.
4) مزایای مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را می دهد که به شیوه ای خلاق و نورآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعای عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث می شود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیت هایش به گونه ای در آید که اعمال نفوذ نماید (نه اینکه تنها در برابر کنش ها، واکنش نشان دهد) و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد.
از نظر تاریخی، منفعت اصلی مدیریت استراتژیک این بوده است که به سازمان کمک می کند از مجرای استفاده نمودن از روش منظم تر، معقول تر و منطقی تر راه ها یا گزینه های استراتژیک را انتخاب نماید و بدین گونه استراتژی های بهتری را تدوین نماید. تردیدی نیست که این یکی از منافع اصلی مدیریت استراتژیک است ولی نتیجه تحقیقات کنونی نشان می دهد که این فرایند می تواند در مدیریت استراتژیک نقش مهم تری ایفا کنند. مدیران و کارکنان از طریق درگیر شدن در این فرایند خود را متعهد به حمایت از سازمان نمی نمایند. یکی دیگر از مهمترین منافع مدیریت استراتژیک این است که موجب تفاهم و تعهد هر چه بیشتر مدیران و کارکنان می شود. یکی از منافع بزرگ مدیریت استراتژیک این است که موجب فرصتی می شود تا به کارکنان تفویض اختیار شود. تفویض اختیار عملی است که به وسیله آن کارکنان تشویق و ترغیب می شوند در فرآینده های تصمیم گیری مشارکت کنند، خلاقیت، نوآوری و خیال پردازی را تمرین نمایند و بدین گونه اثر بخشی آنها افزایش خواهد یافت.
5) فرآیند مدیریت استراتژیک
فرآیند مدیریت استراتژیک را می توان به چهار مرحله تقسیم کرد:
الف) تحلیل وضعیت
ب) تدوین استراتژی
ج) اجرای استراتژی
د) ارزیابی استراتژی
5-1) تحلیل وضعیت
▪ اهداف بلند مدت، ماموریت سازمان( علت وجودی و اینکه چه هستیم)، چشم انداز سازمان (چه می خواهیم باشیم)
▪ تجزیه تحلیل محیط داخلی و قابلیت های سازمان
▪ تجزیه و تحلیل محیط خارجی
5-2) تدوین استراتژی
در تدوین استراتژی باید ابتدا مجموعه استراتژی های قابل استفاده را لیست کرده و سپس با استفاده از مدل های مختلفی که در بحث های مدیریت استراتژیک آمده است و با توجه به نتایج بدست آمده در تحلیل وضعیت که در مرحل اول آمده است استراتژی برتر را انتخاب می کنیم.
5-3) اجرای استراتژی
برای اجرای استراتژی های باید از ابزار زیر بهره گرفت:
▪ ساختار سازمانی متناسب با استراتژی ها
▪ هماهنگ سازی مهارت ها، منابع و توانمندهای سازمان در سطح اجرایی
▪ ایجاد فرهنگ سازمانی متناسب با استراتژی جدید سازمان
اجرای موفقیت آمیز استراتژی به همکاری مدیران همه بخش ها و واحدهای وظیفه ای سازمان نیاز دارد.
5-4) ارزیابی استراتژی
برای تعیین حدود دستیابی به هدف ها، استراتژی اجرا شده، باید مورد کنترل و نظارت قرار گیرد. ارزیابی استراتژی شامل سه فعالیت اصلی می شود:
▪ بررسی مبانی اصلی استراتژی های شرکت
▪ مقایسه نتیجه های مورد انتظار با نتیجه های واقعی
▪ انجام دادن اقدامات اصلاحی به منظور اطمینان یافتن از این که عملکردها با برنامه های پیش بینی شده مطابقت دارند.
6) موانع و مشکلات طراحی برنامه های استراتژیک
در این زمینه اولین مشکلات عبارتست از موانع ایجاد و توسعه روند مدیریت استراتژیک در سازمان ها که این فرآیند را از بنیان و پا بست با مشکل مواجه می سازند. دلایل گوناگونی وجود دارند که برخی از سازمان ها تمایل چندانی به ایجاد و توسعه رونده های مدیریت استراتژیک از خود نشان ندهند که مهمترین آنها عبارتند از:
▪ عدم آگاهی مدیریت سطح بالا نسبت به وضعیت واقعی سازمان
▪ خودفریبی سطح بالا به طور جمعی درباره موقعیت سازمان
▪ توجه مدیران به حفظ وضع موجود
▪ درهم آمیختگی دشواری های مشترک مدیریت سطح بالا و دشواری عملکرد روزانه
▪ کامیابی ها گذشته سازمان
▪ اشتباه تلقی کردن هر گونه تغییر در رابطه با هر چه در گذشته در سازمان انجام گرفته است
▪ نارسایی درکاربرد وظایف فوری
دکتر حسین قربانیان