بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 3 از 3 اولیناولین 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 23 از مجموع 23

موضوع: هوشنگ ابتهاج(ه.الف.سایه)

  1. #21
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    عمری به سر دویدم در جست وجوی یار
    جز دسترس به وصل ویم آرزو نبود
    دادم در این هوس دل دیوانه را به باد
    این جست و جو نبود
    هر سو شتافتم پی آن یار ناشناس
    گاهی ز شوق خنده زدم گه گریستم
    بی آنکه خود بدانم ازین گونه بی قرار
    مشتاق کیستم
    رویی شکست چون گل رویا و دیده گفت
    این است آن پری که ز من می نهفت رو
    خوش یافتم که خوش تر ازین چهره ای نتافت
    در خواب آرزو
    هر سو مرا کشید پی خویش دربدر
    این خوشپسند دیده زیباپرست من
    شد رهنمای این دل مشتاق بی قرار
    بگرفت دست من
    و آن آرزوی گم شده بی نام و بی نشان
    در دورگاه دیده من جلوه می نمود
    در وادی خیال مرا مست می دواند
    وز خویش می ربود
    از دور می فریفت دل تشنه مرا
    چون بحر موج می زد و لرزان چو آب بود
    وانگه که پیش رفتم با شور و التهاب
    دیدم سراب بود
    بیچاره من که از پس این جست و جو هنوز
    می نالد از من این دل شیدا که یار کو ؟
    کو آن که جاودانه مرا می دهد فریب ؟
    بنما کجاست او

  2. #22
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ز چشمی که چون چشمه آرزو
    پر آشوب و افسونگر و دل رباست
    به سوی من آید نگاهی ز دور
    نگاهی که با جان من آشناست
    تو گویی که بر پشت برق نگاه
    نشانیده امواج شوق و امید
    که باز این دل مرده جانی گرفت
    سراسیمه گردید و در خون تپید
    نگاهی سبک بال تر از نسیم
    روان بخش و جان پرور و دل فروز
    برآرد ز خاکستر عشق من
    شراری که گرم است و روشن هنوز
    یکی نغمه جوشد هماغوش ناز
    در آن پرفسون چشم راز آشیان
    تو گویی نهفته ست در آن دو چشم
    نواهای خاموش سرگشتگان
    ز چشمی که نتوانم آن را شناخت
    به سویم فرستاده آید نگاه
    تو گویی که آن نغمه موسیقی ست
    که خاموش مانده ست از دیرگاه
    از آن دور این یار بیگانه کیست ؟
    که دزدیده در روی من بنگرد
    چو مهتاب پاییز غمگین و سرد
    که بر روی زرد چمن بنگرد
    به سوی من آید نگاهی ز دور
    ز چشمی که چون چشمه آرزوست
    قدم می نهم پیش اندیشناک
    خدایا چه می بینم ؟ این چشم اوست

  3. #23
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    امشب همه غمهای عالم را خبر کن!
    بنشین و با من گریه سر کن ، گریه سر کن!
    ای میهن ، ای انبوه اندوهان دیرین!
    ای چون دل من ، ای خموش گریه آگین!
    در پرده های اشک پنهان ،کرده بالین!
    ای میهن ،ای داد!
    از آشیانت بوی خون می آورد باد!
    بربال سرخ کشکرت پیغام شومی است!
    آنجا چه آمد بر سر آن سرو آزاد؟
    ای میهن ، ای غم!
    چنگ هزار آوای بارانهای ماتم!
    در سایه افکند کدامین ناربن ریخت
    خون از گلوی مرغ عاشق ؟
    مرغی که می خواند
    مرغی که می خواست
    پرواز باشد …
    ای میهن ،ای پیر
    بالنده ی افتاده ، آزاد زمینگیر!
    خون می چکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها .
    ای میهن!( در ) اینجا سینه ی من چون تو زخمی است .
    (در) اینجا ،دمادم دارکوبی بر درخت پیر می کوبد ،
    دمادم

    شعر از ه.ا سایه

    منبع:
    http://faryad.epage.ir

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




صفحه 3 از 3 اولیناولین 123

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •