خنده» در اكثر جوامع بشري، مخصوصاً در نزد ايرانيان امري پسنديده و نيكوست.و ضرب‌المثل‌هايي مانند «خنده بر هر درد بي‌درمان دواست» و «بخند تا دنيا به رويت بخندد» را مي‌توان عمق توجه ايرانيان نكته سنج به اين موهبت الهي دانست. خنده در اصل زبان مشترك تمامي اقوام بشر است كه احتياجي به هيچ‌گونه تعريف و تفسيري ندارد و فقط از حالت چهره و نوع خنده تمامي حالات دروني قابل فهم و درك است.

گرچه خنده به‌طور طبيعي و فطري نشانه شادي و حالت خوشايندي است كه به انسان دست مي‌دهد ولي در طول قرون و اعصار با توجه به تمدن و فرهنگ هر سرزمين ممكن است در برخي موارد خنده نشانه شادي و شعف نباشد.
زبان فارسي كه مي‌توان آن را براي بيان احساسات شاعرانه و عواطف و حالات دروني در حد كمال دانست و در ميان انواع زبان‌هاي زنده دنيا جايگاه منحصر‌به‌فردي دارد در اين مورد نيز دست پري دارد. آنجا كه مي‌گويد: «خنده تلخ من از گريه غم‌انگيزتر است/ كارم از گريه گذشته است بدان مي‌خندم» ولي مبحث ما در اينجا فقط جنبه مثبت و فرح‌بخش خنده است و استثنائات را در اينجا لحاظ نمي‌كنيم.
طبق آخرين توصيه‌هاي پزشكي اگر ما بتوانيم در هر روز چند دقيقه از عمق وجودمان بخنديم با اين كار ساده بسياري از امراض را از خود دور كرده‌ايم. دين اسلام نيز به عنوان يك دين متعالي و آخرين و كامل‌ترين دين آسماني خنديدن را امري مباح مي‌داند تا آنجا كه پيامبر گرامي اسلام كه خود وي از خوشروترين و خنده‌روترين افراد زمان خود بود مي‌فرمايد: «خير و خوبي را نزد افراد خوشرو جست‌وجو كنيد.»
بدون ترديد يكي از الزامات خوشرو بودن، خنده‌رو بودن است و افراد عبوس و بداخلاق نمي‌توانند افراد خوشرويي باشند. متأسفانه علي‌رغم همه محسناتي كه خنده و خنده‌رو بودن دارد در حال حاضر جامعه ما با فقر خنده و شادي مواجه است.
ما براي مراسم عزاداري برنامه و مراسم منظمي داريم به طوري كه در بعضي از موارد به استقبال عزاداري مي‌رويم و آن را در عالي‌ترين نوع خود انجام مي‌دهيم در حالي كه براي جشن و سرور مراسم خاصي به صورت جامع و تعريف شده نداريم. حتي ممكن است اگر فقط به شنيدن صداي بعضي از مراسم شادي اكتفا كنيم و از تجهيزات بصري استفاده نكنيم، تشخيص اين كه مراسم عزاداري يا جشن است در لحظه اول دشوار باشد و بايد اندكي تامل كنيم و با دقت به الفاظ توجه كنيم تا تفاوت مراسم جشن و عزاداري را تشخيص دهيم.
حتي گاهي ديده شده است كه در بعضي از روزهاي تولد ائمه كه براي شيعيان از ايام جشن و شادي است، مداحي كه براي اين كار دعوت شده است طبق عادت با روضه‌خواني حاضرين را به گريه واداشته است.
به عنوان مثال بنده در مراسمي كه در يكي از نهادها بعد از مراسم نماز جماعت ظهر به مناسبت تولد حضرت ابوالفضل(ع) برگزار شده بود شركت داشتم. مداحي براي اين كار دعوت شده بود ايشان با شروع مداحي در يك روز جشن و شادي با خواندن روضه‌هايي كه در ايام محرم براي حضرت‌ابوالفضل(ع) خوانده مي‌شود، كاري كرد كه صداي گريه حاضرين در فضا پيچيد.
طبق احاديث معتبر نقل است كه ائمه معصومين فرموده‌اند شيعيان در ايام شادي و سرور ما بايد شاد باشند و شادي كنند و هميشه افسرده بودن و لباس مشكي پوشيدن به هيچ وجه در اسلام توصيه نشده است. حتي پوشيدن لباس مشكي به جز ايام عزاداري مكروه است.
توصيه‌هاي موكد داريم كه مسلمانان هنگامي كه به نماز مي‌ايستند بهترين لباس‌هاي خود را بپوشند و خود را خوشبو كنند كه همه اين‌ها نشان مي‌دهد اسلام مي‌خواهد مسلمانان شاد باشند و از زندگي لذت ببرند كه متأسفانه عده‌اي مسلمان بودن و مومن بودن را در اين مي‌دانند كه قيافه‌اي عبوس و لباسي تيره بر تن داشته باشند و هميشه ايام را در عزاداري سپري كنند كه چنين منطقي با هيچ يك از معيارهاي مذهبي نيز سازگار نيست.
در حالي كه اسلام به عنوان آخرين دستورالعمل زندگي انسان‌ها كه از منبع وحي نازل شده است و جزيي‌ترين مسايل را براي رفاه و خوشبختي انسان در نظر گرفته است، هرگز اين گونه توصيه نمي‌كند. كشورهاي غربي حتي از خنده براي مقاصد سياسي خود نيز استفاده مي‌كنند.
در ماه گذشته در پي كودتايي بدون خونريزي كه در كشور تايلند انجام گرفت و نخست‌وزير وقت از قدرت ساقط شد، فرمانده كودتاچيان به تمامي سربازان و فرماندهان آنها دستور داده بود كه در خيابان‌ها در برخورد با مردم به آنها لبخند بزنند كه همين كار سربازان تاكنون تأثير فراواني داشته است به طوري كه جو عمومي جامعه كه در مواقع كودتا حالتي خشن و نظامي به خود مي‌گيرد تا حدود زيادي تلطيف شده است و هضم شرايط جديد را نيز براي افكار عمومي آسان‌تر مي‌كند.
اگر ما بتوانيم فرهنگ خنده و شادي را در جامعه گسترش دهيم و اجازه دهيم مردم مخصوصاً جوانان كه سرشار از شادي و انرژي هستند احساسات و انرژي خود را به صورت كنترل شده بيرون بريزند مشكلي پيش نخواهد آمد و جامعه سير طبيعي خود را طي مي‌كند.
در صورتي كه جامعه با فقر شادي و خنده مواجه باشد، در مواقعي مانند پيروزي تيم فوتبال ايران در بازي‌هاي بين‌المللي و يا مراسم «چهارشنبه سوري» كه اخيراً به «چهارشنبه سوزي» تبديل شده است، مي‌تواند بهانه‌اي باشد براي جواناني كه مي‌خواهند عقده‌هاي فرو خورده خود را بيرون بريزند.
در اين‌گونه موارد به علت اين كه انرژي‌هايي كه بايد در طول ماه‌ها به صورت مستمر تخليه مي‌شد به يك باره تخليه مي‌شود، دچار مشكل مي‌شويم و ممكن است وضع عمومي شهر دچار نابساماني شود و زندگي عادي مردم را مختل سازد. همان‌طور كه قبلاً چنين مواردي را شاهد بوده‌ايم و در آينده نيز پيش‌بيني اين‌گونه اتفاقات دور از انتظار نخواهد بود.
در بيشتر كشورها بر خلاف اين كه هيچ‌گونه مراسم عزاداري در طول سال ندارند، ولي آن‌گونه كه ما فكر مي‌كنيم نه تنها هميشه در جشن و سرور نيستند، بلكه روابط بسيار سردي با همديگر دارند و حتي افراد يك خانواده ممكن است در طول سال به جز چند نوبت همديگر را نبينند.
ولي با همه اينها خود را اين‌گونه معرفي نمي‌كنند و بسياري از مردم جهان كه فقط توصيفي از زندگي در غرب را شنيده‌اند، آنجا را مدينه فاضله‌اي مي‌دانند كه به محض اين كه انسان پاي خود را به آنجا بگذارد به خوشبختي واقعي رسيده است، در حالي كه اگر اصل ماجرا را از زبان كساني كه مدتي را در كشورهاي غربي گذرانده‌اند جويا شويم، آنها حرف‌هاي ديگري دارند كه شايد با آنچه كه ما انتظارش را داريم تفاوت زيادي داشته باشد.
به عنوان مثال روابط گرم و صميمي و ديد و بازديدهاي خانوادگي براي كساني كه مدتي را در خارج از ايران زندگي كرده‌اند به قدري برجسته مي‌شود كه از آن با حسرت ياد مي‌كنند و آن را موهبت بزرگي مي‌دانند.
متأسفانه ما كمتر به سرمايه‌هاي غني فرهنگي خود اهميت مي‌دهيم و فقط زماني كه از ايران دور مي‌شويم تازه مي‌فهميم در ايران چه نعمتي وجود دارد كه كمتر قدر آن را مي‌دانيم. به قول سعدي «قدر عافيت كسي داند كه به مصيبتي گرفتار آيد».
گرچه جمله «چند مي‌گيري مرا بخنداني» شايد در وهله اول كمي دور از ذهن باشد، ولي از بديهي‌ترين موضوعاتي است كه در زندگي با آن سروكار داريم اما به آن دقت نكرده‌ايم. هنرمنداني مانند «چارلي چاپلين» و زوج موفق «لرل- هاردي» تمامي موفقيت و شهرت جهاني خود را در خنداندن مردم به دست آورده‌اند.
كمديني مانند «مستر بين» كه در چند سال اخير ما شاهد ظهور نمونه ايراني آن نيز بوده‌ايم، موفقيت خود را مديون خنداندن مردم است و استقبالي كه از برنامه‌هايي كه توسط اين اشخاص برپا مي‌شود به عمل مي‌آيد نشان از اين دارد كه مردم براي كسي كه آنها را بخنداند ارزش زيادي قائل هستند.
عبيد زاكاني نيز از جمله شخصيت‌هاي ادبي ماست كه در زمينه خنداندن مردم عمر خود را صرف كرده است و حتي تا دم مرگ و بعد از مرگ خود نيز از خنداندن مردم دست برنداشت. نقل است كه وقتي عبيد زاكاني در بستر احتضار بود بستگان نزديك خود را فراخواند و گفت وصيت مهمي دارم كه شما بايد گوش كنيد.
بعد از مرگ من فلان صندوقچه را كه در فلان مكان مخفي كرده‌ام ماحصل يك عمر پس‌انداز من است و شما بايد آن را به‌طور مساوي بين خود تقسيم كنيد. فرزندان عبيد نيز خوشحال از اين كه بالاخره بعد از مرگ پدر ارثيه‌اي نصيب آنها مي‌شود با شور و شوق صندوقچه را پيدا كرده و آن را گشودند.
با كمال تعجب ديدند دست نوشته‌اي به اين مضمون درون آن وجود دارد: «من دانم و تو هم داني/ كه در اين دنيا هيچ چيز ندارد عبيد زاكاني». هنوز بعد از گذشت ده‌ها سال از عصر سينماي صامت (بدون صدا) شخصيت‌هاي كمدي آن زمان مانند چارلي چاپلين جذابيت خود را از دست نداده‌اند در حالي كه كمتر محصول هنري مي‌تواند در طول زماني به اين طولاني جذابيت خود را براي مخاطبانش حفظ كند و همه اينها حكايت از آن دارد كه مردم دوست دارند بخندند و كسي آنها را بخنداند و براي آن مبالغ زيادي نيز هزينه مي‌كنند. يعني مردم پول خود را مي‌دهند و از وقت خود مي‌گذارند كه بخندند.
اين امر مخصوصاً در زندگي ماشيني امروز كه روز به روز ماشيني‌تر مي‌شود و مردم از هم دورتر مي‌شوند داراي اهميت بيشتري است. اگر تا چند سال پيش شاهنامه خواني شب‌هاي زمستان مردم را پر مي‌كرد، امروز فقط فيلم‌ها و سريال‌هاي تلويزيوني اين كار را انجام مي‌دهد و تا چند سال ديگر شايد مردم حوصله تماشاي تلويزيون را نيز نداشته باشند و حتي فيلم‌هاي سينمايي كه تا چند سال پيش مردم براي تماشاي آنها از سروكله هم بالا مي‌رفتند نيز خريداري نداشته باشد، كما اين كه اين امر در مورد هاليوود كه بزرگترين موسسه سينمايي جهان است در حال اتفاق افتادن است و علي‌رغم هزينه‌هاي نجومي كه هاليوود براي فيلم‌هاي خود صرف مي كند از استقبال لازم برخوردار نيستند و در بعضي موارد حتي بهاي حاصل از فروش بليت كفاف هزينه‌هاي فيلم را هم نمي‌دهد.
خوشبختانه اگر اراده‌اي براي خنداندن مردم و گسترش فرهنگ شادي در كشور ما وجود داشته باشد خنداندن و شاد كردن مردم خونگرم ما كار چندان مشكلي نيست و با هزينه‌اي به مراتب كمتر از كشورهاي غربي مي‌توان اين كار را انجام داد كه البته اين را نيز مديون خونگرم بودن مردم خوب اين سرزمين و سرمايه‌هاي غني فرهنگي خود هستيم كه بايستي قدر آنها را بدانيم و بي‌جهت بذر ماتم و عزا را در ميان مردم خود نكاريم و خنده را از آنها دريغ نكنيم. اگر فرهنگ ما مي‌گويد: «خنده بر هر درد بي‌درمان دواست» بياييم به اين پيام زيبا لبيك بگوييم و خنده را از خود، خانواده خود، دوستان خود و همشهريان خود دريغ نكنيم و بخنديم تا دنيا به روي ما بخندد.