ادوارد مورداک یکی از عجیب‌ترین انسان‌هایی بود که در قرن نوزدهم زندگی می‌کرد. عجیب بودن مرداک به دلیل داشتن توانایی خاص یا انجام کارهای شگفت‌انگیز نبود بلکه این مرد انگلیسی دارای دو صورت بود!

ادوارد مورداک یکی از عجیب‌ترین انسان‌هایی بود که در قرن نوزدهم زندگی می‌کرد. عجیب بودن مرداک به دلیل داشتن توانایی خاص یا انجام کارهای شگفت‌انگیز نبود بلکه این مرد انگلیسی دارای دو صورت بود!
مورداک در یکی از خانواده‌های ثروتمند انگلیسی متولد شده بود اما با تمام ثروتی که خانواده‌اش داشت و در آینده به او به ارث می‌رسید وی هیچ‌گاه احساس خوشبختی نکرد زیرا یک صورت اضافی و بسیار زشت و تو رفته در پشت‌سر او وجود داشت.
البته صورت دوم مورداک نه می‌توانست صحبت کند و نه چیزی بخورد، اما در نهایت شگفتی می‌توانست بخندد یا گریه کند و مثل یک صورتک همیشه به پشت سر او چسیبده بود و او را همه جا همراهی می‌کرد.
ادوارد که جوانی ۲۰ ساله بود، به هیچ‌عنوان مانند هم‌سن‌وسال‌هایش نمی‌توانست خوش باشد و از زندگی‌اش لذت ببرد چرا که کمتر کسی حاضر به دوستی با مورداک بود و وی همیشه در تنهایی به سر می‌برد. کودکان با دیدن او پا به فرار می‌گذاشتند و از نگاه مردم کوچه و خیابان معلوم بود که هیچ‌کس تمایلی به صحبت با او ندارد. مورداک نه تنها روزها از دست سر خودش آرامش نداشت، بلکه شب‌ها هم نمی‌توانست سر راحت روی بالشت بگذارد. با رسیدن شب وقتی همه به خواب فرو می‌رفتند، همیشه از اتاق مورداک صدای نجواهی عجیبی به گوش می‌رسید، صداهایی که بیشتر شبیه زمزمه بود تا صحبت کردن. مورداک کاملاً در خواب بود و با نجواهایی که از پشت‌سرش می‌آمد از خواب می‌پرید، این صدای وحشتناک از دهان صورت دوم مورداک خارج می‌شد. هرشب، صورت دوم او شروع به گفتن جملات عجیب و غریب می‌کرد و مورداک به هیچ‌عنوان نمی‌توانست مانع این کار شود و هیچ کنترلی روی صورت خود نداشت.






مورداک ثروتمند بود و برای جدا کردن صورت دوم خود به هیچ‌عنوان مشکل مالی نداشت از این رو تصمیم گرفت شر صورت مزاحم را از سر خودش کم کند چرا که معتقد بود صورتش جملات شیطانی به زبان می‌آورد. او نزد چندین پزشک رفت و برای آنها توضیح داد که چگونه این صورت زندگی آرام را از او گرفته و التماس کرد هرطور شده این صورت شیطانی را از او جدا کنند اما هیچ پزشکی راضی به انجام این کار نشد. تحمل چنین زندگی‌ای برای مورداک بسیار سخت شده بود، او سعی می‌کرد با یاد گرفتن موسیقی فکرش را از صورت مزاحم منحرف کند اما مزاحمت‌های صورتش آن‌قدر زیاد شده بود که دیگر نمی‌توانست تحمل کند و برای همین در ۲۳ سالگی اقدام به خودکشی کرد.
درباره چگونگی خودکشی مورداک اطلاعات زیادی در دست نیست، بعضی‌ها می‌گویند که او با خوردن سم، خود را کشت و بعضی دیگر نیز می‌گویند که وی با شلیک گلوله به پیشانی‌اش جان خود را گرفت. اما شیوه خودکشی مرد بیچاره هرچه بود که او پیش از مرگ وصیتنامه‌ای نوشت و خواست که پیش از دفن کردنش حتماً صورت شیطانی او را کاملاً از بین ببرند تا مبادا در گور هم باعث آزاد و اذیت او شود. درباره جزئیات زندگی ادوارد مورداک اطلاعات بسیار اندکی در دست است و حتی زمان تولد و مرگ او دقیقاً مشخص نیست. مورد عجیب درباره او زمانی اتفاق افتاد که علم پزشکی پیشرفت چندانی نکرده بود و اطلاعات به جا مانده از او نتیجه داستان‌هایی است که سینه به سینه از مردم نقل شده است.
در بعضی از داستان‌ها آورده‌اند که صورت دوم ادوارد چهره یک دختر زیبا بود اما به عقیده پزشکان که احتمال می‌دهند صورت دوم ادوارد قل انگلی او بود چنین داستانی کاملاً اشتباه است زیر معمولاً قل‌های انگلی از یک جنسیت هستند.