این تحقیق شامل چهار فصل می باشد:

فصل اول: در خصوص تعاریف فرهنگ و لزوم برقرار آن میباشد
فصل دوم: به بیان شاخصه های فرهنگ و نقش آن در ارتباطات میان فرهنگی
فصل سوم: در خصوص نقاط اشتراک و افتراق فرهنگی
فصل چهارم: که در آن منابع تحقیق ذکر شده است

همانطور که می دانیم تعاریف فرهنگ بسیار گسترده است و معروفترین و شاید جامعترین تعریف فرهنگ که توسط ادوارد تایلر بیان شده این است که فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که در برگیرنده دانستنیها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات وهرگونه توانایی دیگری است که بوسیله انسان بعنوان عضو جامعه کسب شده است.
در جامعه شناسی و انسان شناسی از فرهنگ تعاریف متعددی عنوان گردیده است.
ما بعنوان یک ایرانی برای خود در خصوص فرهنگ دارای شیوه ها و آداب و رسومی هستیم و می توان گفت فرهنگ یک جامعه مجموعه ای از همین باورها، آداب و رسوم، قوانین، ارزشها است.

هر عمل دیگرى که انجام مى‏دهیم، چون ایرانى هستیم، به شیوه ایرانى و با توجه به فرهنگ خودمان عمل مى‏کنیم ؛ هر چند از آن بى‏خبر باشیم
رالف لینتون فرهنگ را ترکیبی از رفتار مکتب می‌داند که بوسیله اعضاء جامعه معینی از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و میان افراد مشترک است.
به نظر ادوارد ساپیر فرهنگ بعبارت از نظامی از رفتارها که جامعه بر افراد تحمیل می‌کند و در عین حال نظامی ارتباطی است که جامعه بین افراد بر قرار می‌کند.
با توجه به تعاریف فوق بطور کلی می‌توان فرهنگ را میراث اجتماعی انسان دانست که او را از سایر حیوانات متمایز می‌سازد.
عوامل اصلی شکل گرفتن فرهنگ ایران را می توان در 1- امپراتوری پارس ها (هخامنشیان)، 2- دوران ساسانیان، 3- سلطه اعراب، 4- حملات مغول 5- دوران صفوی
افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، آذربایجان و حتی ارمنستان و گرجستان و همچنین کردهای عراق و ترکیه و پاکستان همگی کم یا زیاد گوشه‌ای از فرهنگ ایران را به ارث برده‌اند.

عناصر فرهنگ ایرانی که فراتر از مرزهای جمهوری اسلامی ایران
1- زبان پارسی که مهم‌ترین شاخصه فرهنگ ایرانی است.
2- اعیاد ملی از جمله نوروز و شب یلدا.
3- شخصیتهای اسطوره‌ای از جمله رستم.
4- اساطیر تمثیلی همچون دیو، سیمرغ و...
5- علم و هنر.
6- معماری ایرانی.
7- دین اسلام و بخصوص مذهب تشیع.


ارتباطات میان فرهنگی
ارتباطات بین فرهنگی به این موضوع توجه دارد که چگونه مردم با زمینه های فرهنگی متفاوت برای ارتباط تلاش می کنند.


فرهنگی شدن
فرهنگی شدن در حقیقت هماهنگی و انطباق فرد با کلیه شرایط و خصوصیات فرهنگی است و معمولاً به دو صورت ممکن است واقع شود.
اول بصورت طبیعی و تدریجی که همان رشد افراد در داخل شرایط فرهنگی خاص است.
دوم بصورت تلاقی دو فرهنگ که بطرق مختلف ممکن است صورت گیرد
همانند آداب و رسومی که در جوامع مختلف با هم تفاوت دارد.


فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی
اگر فرهنگ را به معنی کوشش‌های انسان برای ارضاء نیازهای خود و غلبه بر طبیعت بدانیم آنگاه می‌توانیم آن را به دو قسمت فرهنگ مادی و فرهنگ غیر مادی یا معنوی تقسیم کنیم. فرهنگ مادی، شامل اشیاء قابل لمس است مثل مسکن، وسایل زندگی، وسایل و ابزار و دوات هواپیما، اتومبیل، ماشین آلات، در عناصر فرهنگ آنچه را که مادی نیست فرهنگ معنوی گویند هنر، زبان، ادبیات، فلسفه، سیاست، افکار و عقاید، نحوه فکر و استدلال قوانین و علوم در این زمینه جای می‌گیرند.
فرهنگ مادی و غیر مادی بیک نسبت و آهنگ پیشرفت نمی‌کنند بلکه معمولاً فرهنگ مادی سریعتر دگرگون می‌گردد از این رو شکافی بین این دو پدیده می‌آید که آن را پس افتادگی یا تاخر فرهنگی می‌نامند. به بیان دقیقتر تأخر فرهنگی، پس افتادن یک عنصر فرهنگی از سایر عناصر است. فرهنگ معنوی بدنه اصلی یک فرهنگ ملی است. همین بدنه است که قدرت روحی و نیروی حیاتی یک ملت را مشخص می‌کند، همین بدنه است که باید به دل و جان در نگهداشت آن کوشید، زیرا فرهنگ معنوی نقطه تعالی و فرازگاه حیات ملی است.


فرهنگ عام
فرهنگ عام را می‌توان به نشانه میراث اجتماعی بشر تلقی نمود و بهمین دلیل مجموعه ویژگیهای اساسی فرهنگ انسانی که جامعه انسانی را با اجتماعات حیوانی از هم متمایز می‌نماید بعنوان عناصر فرهنگ عام محاسبه کنیم: تکلم و تفکر یا اندیشه ورزی، ابزار سازی و خصوصاً اجتماعی زیستن که با نهادهای اجتماعی، سازمانها و تشکیلات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی مشخص می‌گردد، از جمله عناصر اصلی سازنده فرهنگ بشری اند که در تمام جوامع اعم از جوامع تطور یافته و جوامع تطور نیافته وجود دارند


ویژگیهای فرهنگ انسانی مشترک بین کلیه جوامع
1- فرهنگ عامل توحید بخش ارزشهای اجتماعی است.
2- فرهنگ نظم بخش رفتار انسانها و کنترل کننده غرایز است.
3- فرهنگ متمایز کننده جوامع از یکدیگر است.
4- فرهنگ آموختنی است.

انتقال فرهنگ در مرحله اول بوسیله خانواده و شبکه خویشاوندی و سپس بواسطه منابع دیگر مثل سازمانها و محافل بیرون از خانواده، موسسات آموزشی، وسایل ارتباط جمعی و گروههای اجتماعی، از جامعه به فرد صورت می‌گیرد.
ابعاد مادی و معنوی فرهنگ پیوسته در حال تغییرات تدریجی است که در مجموع و در طی قرون و اعصار بصورت تحولاتی که دوره‌های مختلف تاریخی بشری را از هم متمایز متجلی می‌گردد.


فرهنگ خاص
فرهنگ خاص را می‌توان میراث اجتماعی جامعه مشخصی دانست که مربوط به محدوده جغرافیایی یا ایدئولوژیک معینی است بعنوان مثال فرهنگ ایرانی یا فرهنگ اسلامی را می‌توان نام برد. که اولی مربوط به محدوده جغرافیای خاص «فلات ایران است) و محدوده‌ای بمراتب فراتر از سرزمینی خاص دارد. بعبارت دیگر کلیه سرزمینهای اسلامی را شامل می‌گردد.


خرده فرهنگ
فرهنگهای قومی، قبیله‌ای، ناحیه‌ای، گروههای زبانی یا اقلیت های مذهبی و نیز فرهنگهای ویژه و فرعی گروههای شغلی، طبقات، قشرهای موجود در یک کشور را خرده فرهنگ تشکیل گردیده که البته هر کدام در عین داشتن ویژگیهای خاص خود با فرهنگ کلی جامعه مبانی مشترکی دارند. بعنوان مثال ویژگیهای مردم لرستان از لحاظ گویش، آداب و رسوم، شکل لباس پوشیدن، مهمان نوازی، ازدواج و مشخص و متمایز می‌کند این فرهنگ ویژه ر خرده فرهنگ لری می‌گوییم که در حالیکه جزئی از فرهنگ ایرانی تلقی می‌شود ولی ویژگیهای خاص خود را دارد.

خرده فرهنگها را در بین قشرها یا طبقات شهری نیز می‌توانیم مشاهده کنیم مثلاً در یک شهر واحد مثل تهران یا اصفهان یا مشهد قشرها و گروههای شغلی معینی وجود دارند که هر کدام در محدوده فرهنگی خاصی قرار دارند. اصطلاحات، استعارات، طرز سخن گفتن، لباس پوشیدن، برخوردهای اجتماعی، طرز تلقی آنها از واقعیات کاملاً با یکدیگر متفاوت بوده و راحتی می‌توان آنها را از هم تمیز داد بهمین دلیل جماعت بازاری، کسانی که در بوروکراسی دولتی بکار مشغولند، افسران ارتش، پزشکان، رانندگان تاکسی و... هریک دارای خرده فرهنگ ویژه دارای بوده و در برخوردهای اجتماعی تا حدود زیادی رفتار آنها انعکاسی از تعلق آنها به خرده فرهنگ خاصی است.
توجه به خرده فرهنگهای یک کشور اعم از فرهنگهای قبیله‌ای، مذهبی و طبقه‌ای در جامعه شناسی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و در حقیقت یکی از راههای شناخت فرهنگ یک کشور آشنایی دقیق با خرده فرهنگها یا فرهنگهای فرعی آن کشور است زیرا درست است که آگاهی از تاریخ یک قوم و حوادثی که در طول قرون و اعصار بر آن قوم گذشته است لازمه و شرط عمده‌ای برای شناخت فرهنگ آن جامعه است ولی تاریخ تنها کلیات و حوادث عمده را در ارتباط با شناخت فرهنگ بازگو می‌نماید در حالیکه تحقیق در خرده فرهنگهای یک ملت این امکان را بوجود می‌آورد که بتوانیم به عمق و کنه خلقیات و روحیات آن ملت پی برده، کارکردهای آداب و رسوم و سنت‌ها را درک نموده و عناصر فرهنگ جامعه را نه از بالا بلکه از پائین و، بصورت \\"میکرو\\" باز شناخته و تعریف کنیم.


فرهنگ پذیری
تطابق با همنوائی عمیق فرد با هنجارها و موازین فرهنگی یک جامعه را فرهنگ پذیری گویند. فرهنگ پذیری یا جریانی را که طی آن فرد فرهنگی می‌شود می‌توان به دو دسته تقسیم نمود. فرهنگ پذیری یک سویه و فرهنگ پذیری دو سویه.
فرهنگ پذیری یک سویه مربوط به کودکان می‌شود و به این دلیل یک سویه نام گرفته است که کودک در مقابل پذیرا شدن ارزش های جدید منفعل است یعنی آنکه جریان تاثیر ارزش ها یک طرفه و تنها از جانب جامعه بسوی کودک است و او مقاومتی در برابر این ارزش ها از خود بروز نداده و نمی‌تواند بر جامعه تاثیری متقابل داشته باشد. کودک بتدریج و ابتداء از طریق خانواده بعنوان میانجی با ارزشها و نهادها و واقعیت‌های اجتماعی آشنا می‌گردد.
فرهنگ پذیری دو سویه می تواند از چند طریق به وجود آید:

-مهاجرت های بین المللی
-افرادی که ترک دیار می‌کنند و برای همیشه از وطن خود دل کنده و راهی کشور یا قاره جدیدی می‌شوند، از سوئی سعی در فراموش کردن و جدا شدن از فرهنگ پیشین خود دارند و از سوئی دیگر در همنوائی یا تطابق خویش با هنجارها و موازین فرهنگ جدید کوشش می‌کند.


برخوردهای تاریخی اقوام
هنگامی که دو قوم بدلیل تهاجمات نظامی رودرروی یکدیگر قرار گرفته و یکی بر دیگری پیروز می‌شود، در حقیقت در چنین وضعیتی دو فرهنگ به مقابله با یکدیگر بر می‌خیزند اما این مقابله فرهنگی با مقابله نظامی تفاوت عمده‌ای دارد و آن این است که همیشه قومی که قوی تر است برتری فرهنگی و رسوم بلکه تاریخ غالباً گواهی می‌دهد که در بسیاری از موارد مهاجمین با توان نظامی زیاد بدلیل غنای فرهنگی قوم مغلوب بتدریج در فرهنگ مغلوب حل گشته و پس از سپری شدن چند قرن اثری از فرهنگشان بجای نمانده است.نمونه چنین برخوردی را در برخورد نظامی بین مغولان و ایرانیان در سده سیزدهم میلادی برابر با هفتم هجری می‌توان کاملاً مشاهده نمود.
برخورد های تاریخی اقوام – قوم مغول و تاثیرات فرهنگی آن – مقاومت فرهنگ خودی در برابر فرهنگ مغول – غنای فرهنگی = مسلمان شدن مغولها و تاثیر فرهنگ ایرانی بر آنان


نقاط اشتراک و افتراق فرهنگی
از منظر هنر به بررسی پرداختیم و سعی کردیم که مقوله فرهنگ و جوامع مختلف و تاثیرات آن را از این حیث نشان دهمی ( از مقوله هنر ) همانند نقوشی که در دیواره های شوش در هزاره چهارم و سفالینه ها مشاهده شده و تاثیرات این گونه هنرها بر هم. با توجه به ارتباط ایران با شرق و غرب این تاثیرات فرهنگی بسیار چشمگیر بوده.
با انقراض هخامنشیان (331 ـ 559 ق.) و استقرار پارتیان، هرچند شاهد تحمیل فرهنگ و هنر یونانی هستیم، ولی هنر ایرانی از بین نرفت. با ظهور اسلام در ایران، نه تنها هنر ایرانی، بسیاری از ویژگی‌های خود را حفظ نمود بلکه باعث شکوفایی و رنسانس هنر ایران در دوره‏های آل‏بویه و سامانیان شد. ما شاهد همین اتفاق در دوره مغول هم هستیم. بعد از حمله مغول، هنر ایران در برخورد با تمدن و هنر چین متحول گردید.
شکل حیوان افسانه‏ای شیر بالدار و سر انسان (sphinxe) که در نمای خارجی سردرهای تخت جمشید قرار دارد از هنر بابلیان اقتباس شده است. همین نقش حیوان افسانه‏ای، در تزئینات پارچه در دوره اسلامی هنر ایران، در زمان آل بویه (424ـ320 ق.) به صورت بسیار خلاصه و به گونه‏ای نقش برجسته، نیز ظاهر شده است.