امام سجاد(ع) و نوید از مهدی موعود


برگرفته از آثار آیة الله سید محمد کاظم قزوینی


از نوید دهندگان به وجود گرانمایه حضرت مهدى علیه السلام چهارمین امام نور، حضرت سیدالساجدین علیه السلام است .
بسیار و شایسته تعمق و آگاهى است که آن حضرت در شرایط و روزگار مرگبار و ظالمانه به این اصل عقیدتى اشاره فرمود که قلم از بیان آن ناتواناست .
آن حضرت هم زمان با حادثه خونبار کربلا مى زیست و روز عاشورا پدر گرانمایه ، بستگان و شاخ و برگها و میوه هاى آن درخت پاک و تناور را در یک روز در راه خدا و اهداف بلند الهى ، از دست داد و امواج غمها و مصائب بزرگ و فاجعه بار، یکى از پى دیگرى در ظرف چند ساعت _ بر او باریدن کرد و سه بار حکم اعدام آن پیشواى فرزانه از سوى استبداد و ارتجاع اموى صادر شد:
بار اول :
در کربلا، پس از شهادت پدرش حسین علیه السلام (143)
بار دوم :
در کوفه ، در مجلس شوم ((عبیدالله ))(144)
بار سوم :
در کاخ بیداد دمشق (145) به دستور سردمدار خون آشام اموى ، ((یزید)).
و آنجا کار شقاوت به جایى رسید که به دستور یزید، قبرى در محوطه بزرگ کاخ حفر کردند تا پس از اجراى حکم ظالمانه اعدام ، پیکر مطهرش را در آنجا، به خاک سپارند... اما خداى بزرگ آن وجود گرانمایه را از شرارت آن پلیدان حفظ کرد و نقشه هاى تبهکارانه آنان را نقش بر آب نمود و او را از مرگ نجات داد.
روز جمعه اى از آن روزهاى درد آور که حضرت سجاد علیه السلام در شام بود، سردمدار پلید اموى ، یزید، بعنوان امام جمعه به مسجد آمد و چون خود فاقد دین و فرهنگ و ناتوان از اندرز و ارشاد امتش بود به سخنورى مزدور، دستور داد تا خطبه هاى نماز جمعه را بجاى او ایراد کند اما محور بحث و چهار چوب خطبه ها را براى او مقرر کرد.
به او دستور داد به عنوان خطبه هاى نماز جمعه ، اموى زادگان پلید و در صدر آنان معاویه و یزید را مورد ستایش ‍ قرار دهد و برایشان بارانى از فضیلتهاى دروغین و ساختگى بباراند و متقابلا خاندان پیامبر(ص ) را با انواع دروغ سازیها و تهمتها با بیشرمانه ترین شیوه ها به بدى یاد کند. و دریغ و درد که آن سخنور فرومایه و مزدور خواسته و نقش یزید را به اجرا نهاد و حضرت سجاد علیه السلام نیز به اجبار در مسجد حاضر بود و آن یاوه ها و دروغها را مى شنید.
درست در این شرایط دردناک بود که آن حضرت شجاعانه بپا خاست و جو سکوت و اختناق یزیدى را در هم شکست و به گونه اى که طنین نداى تکان دهنده و شهامتمندانه اش گوش ها را پر و انبوه نمازگزاران مسجد اموى را بسوى خود متوجه سازد، چون شیرى خشمگین بر سر آن سخنور مزدور خروشید که :
((و یلک ایها الخاطب ! اشتریت مرضاة المخلوق بسخط الخالق ؟...))
یعنى : هان اى خطیب ! واى بر تو... واى ...
خشنودى و رضایت خاطر مخلوقى حقیر و ناچیز را به خشم و ناخشنودى آفریدگار بزرگ هستى خریدى ؟...! شعله هاى سوزان آتش پرشراره دوزخ ، جایگاه توست .
و آنگاه که همه چشمها به او دوخته شد و نفسها براى شنیدن سخنان او در گلوها بند آمد از یزید اجازه خواست تا بر فراز منبر رود و آن مردک پلید و فرومایه ، پس از بهانه تراشیهاى بسیار، بخاطر اصرار مردم اجازه داد.
حضرت زین العابدین علیه السلام بر فراز منبر رفت و پس از مقدمه اى فشرده در اندرز و ارشاد مردم ، همه را به خود متوجه ساخت و دلها، قلبها، افکار و عواطف مجلس را تسخیر کرد و آنگاه با فرزانگى و شهامت بسیار فرمود:
((ایهاالناس ! اعطینا ستا و فضلنا بسبع ، اعطینا العلم و الحلم و السماحة و الفصاحة و اشجاعة و المحبطة فى قلوب المؤ منین و فضلنا بان منا النبى المختار و منا الصدیق و منا الطیار و منا اسدالله واسد رسوله و منا سبطى هذه الامة و منا مهدى هذه الامة ... )) (146)
یعین : هان اى مردم ! خدا به ما شش ویژگى ارزانى داشته و با شش امتیاز ما را بر همگان فضیلت و برترى بخشیده است :
خدا، به ما نعمت گرانبهاى دانش ، بردبارى ، سخاوت ، فصاحت ، و شجاعت ، عنایت فرمود و بذر مهر و محبت را بر دلها و قلبهاى با ایمان افشانده است .
و نیز ما را با شش ویژگى به دیگر انسانها برترى و فضیلت بخشیده است ، آن شش امتیاز این است که :
پیامبر برگزیده خدا از ماست و صدیق امت امیرمؤ منان ، جعفر طیار، حمزه شیر خدا و پیامبر، دو نواده گرانمایه پیامبر حسن و حسین علیه السلام و دیگرى ((مهدى )) آل محمد(ص ) از ما خاندان وحى و رسالت است .
2_ و نیز از آن حضرت است که فرمود:
((القائم منا تخفى ولادته على الناس حتى یقولوا: لم یولد بعد لیخرج حین یخرج و لیس لاحد فى عنقه بیعة )) (147)
یعنى : ((قائم )) از ماست . ولات او بر مردم مخفى مى ماند به گونه اى که مردم مى گویند: او هنوز بدنیا نیامده است تا بدانگونه ظهور کند و به همانگونه ظهور بیعت هیچ کسى را بر عهده نداشته باشد
3_ ابوخالد کابلى که از یاران امام سجاد است آورده است که در مورد وجود گرانمایه حضرت مهدى از آن جناب پرسیدم که :
فقلت : (( یابن رسول الله ان ذلک لکائن ؟
فقال : اى وربى ! ان ذلک لمکتوب عندنا فى الصحیفة التى فیها ذکر المحن التى تجرى علینا بعد رسول الله (ص )
قال ابو خالد: فقلت : یابن رسول الله ثم یکون ماذا؟
قال علیه السلام : ثم تمتد الغیبة بولى الله عزوجل الثانى عشر من اوصیاء رسول الله (ص ) و الائمة بعده .
یا با خالد ان اهل زمان غیبته القائلین بامامته و المنتظرین ظهوره افضل من اهل کل زمان ، لان الله تبارک و تعالى اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة و جعلهم فى ذلک الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدى رسول الله (ص ) بالسیف ، اولئک المخلصون حقا و شیعتنا صدقا و الدعاة الى الله عزوجل سرا وجهرا.)) (148)
یعنى : پرسید: ((آیا براستى چنین خواهد بود؟))
فرمود: ((آرى ! به پروردگارم سوگند! این مطلب در صحیفه اى که نزد ما خاندان پیامبر است و در آن همه رنجهایى که پس از پیامبر بر ما مى رود نوشته شده است ، این مطلب نیز به روشنى آمده است ))
گفتم : ((سرورم ! پس از اینکه آن وجود گرانمایه به قدرت الهى دیده به جهان گشود چه خواهد بود؟))
فرمود: ((آنگاه غیبت دوازدهمین جانشین پیامبر پس از یازده امام ، ادامه خواهد یافت .))
و افزود: ((ابا خالد! مردم عصر غیبت آن حضرت که به امامت او معتقد و ظهورش را انتظار مى کشند از مردم همه قرون و اعصار بهترند چرا که خداوند به آنان خرد و شناخت و بینشى داده است که عصر غیبت براى آنان بسان عصر ظهور است . خداوند به آنان پاداش جهادگرانى را مى دهد که پیشاروى پیامبر با شمشیر جهاد کردند، آنان براستى خالصند و شیعیان حقیقى و راستین ما و فراخوان بسوى خدا در آشکار و نهان .))
4_ و نیز ((سعید بن جبیر)) از آن حضرت آورده است که مى فرماید:
((فى القائم مناسنن من الانبیاء: سنة من انبینا آدم علیه السلام و سنة من نوح و سنة من ابراهیم و سنة من عیسى و سنة من ایوب من محمد(ص ).
فاما من آدم و نوح : فطول العمر. و اما من ابراهیم : فخفاء الولادة و اعتزال الناس .(149)
و اما من ابراهیم : فخفاء الولادة و اعتزال الناس .(150)
و اما من موسى : فالخوف و التقیة .(151)
و اما من عیسى : فاختلاف الناس فیه .(152)
و اما من ایوب : فالفرج بعد البلوى .
و اما من محمد(ص ) فالخروج بالسیف ))
یعنى : در ((قائم )) ما سنتهایى از پیامبران بزرگ الهى است . سنت و نشانى از پدرمان آدم ، سنت و نشانى از نوح ، سنت و نشانى از ابراهیم ، سنت و نشانى از موسى ، سنت و نشانى از عیسى ، سنت و نشانى از ایوب و سنت و نشانى از محمد(ص ) است .
اما نشان او از آدم و نوح عمر اوست .
و نشان از ابراهیم ، ولادت نهانى و دورى گزیدن از مردم است .
و نشان از موسى ، خوف و تقیه از ستمکاران عنان گسیخته .
و نشان از عیسى ، اختلاف مردم در مورد اوست .
و نشان از ایوب ، گشایش و نجات پس از بلا و گرفتارى است .
و نشان از محمد(ص ) قیام با شمشیر عدالت است .
در مورد حضرت مهدى (ص ) از چهارمین امام نور به همین چند روایت بسنده مى شود بدان امید که در آینده نیز از آن حضرت روایاتى در این مورد بیاوریم .


پانویس:
143- اثـبـات الهـداة ، ج 3، ص 465، ح 120 بـه نقل از اکمال الدین .
144- اثـبـات الهـداة ، ج 3، ص 465، ح 121 بـه نقل از اکمال الدین .
145- اثـبـات الهـداة ، ج 3، ص 465 ـ 466، ح 122 بـه نقل از اکمال الدین .
146- اثـبـات الهـداة ، ج 3، ص 505، ح 309 بـه نقل از شیخ طوسى ، کتاب الغیبة .
147- اثـبـات الهـداة ، ج 3، ص 466، ح 124 بـه نقل از اکمال الدین .
148- اثـبـات الهـداة ، ج 3، ص 467، ح 128 بـه نقل از اکمال الدین .
149- اثـبـات الهـداة ، ج 3، ص 491، ح 235 بـه نقل از اکمال الدین .
150- اثـبـات الهـداة ، ج 3، ص 496، ح 259 بـه نقل از شیخ صدوق ، الخصال .
151- نـور (24) آیـه 55؛ (خـدا بـه کـسـانـى کـه ایـمـان آورد و عمل صالح انجام دهد وعده کرده است که آنان را در زمین خلافت دهد).
152- اثـبـات الهـداة ، ج 3، ص 525، ح 422 بـه نقل از فضل بن حسن طبرسى ، مجمع البیان


منبع:/monjimoud.persianblog.ir/post/18 منجی موعود