بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 از مجموع 3

موضوع: برای اولین باراست که میتواند ببیند

Hybrid View

  1. #1
    petra_na آواتار ها
    • 523

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    راه های ارتباطی

    Heart برای اولین باراست که میتواند ببیند

    مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ساله اش در قطار نشستهبود. در حالی کهمسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع بهحرکت کرد ..
    به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ساله که کنار پنجرهنشسته بود پر از شور و هیجان شد . دستشرا از پنجره بیرون بردو در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس میکرد فریاد زد : پدر نگاه کن درختهاحرکت میکنن. مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسینکرد . کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می شنیدند و ازحرکات پسر جوان که مانند یک کودک۵ساله رفتار میکرد، متعجب شدهبودند
    ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاهکن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت میکنند . زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاهمیکردند . باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید . او با لذت آن را لمس کردو چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن باران میبارد، آب روی من چکید .
    زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمیکنید ؟
    مرد مسن گفت: ماهمین الان از بیمارستان بر میگردیم.
    امروز پسر من برای اولین بار در زندگی میتواند ببیند

  2. #2
    saeidking آواتار ها
    • 1,727
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    محل تحصیل
    وجدان
    شغل , تخصص
    کارشناس امور کشاورزی
    رشته تحصیلی
    مهندسی آب و خاک
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط petra_na نمایش پست ها
    مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ساله اش در قطار نشستهبود. در حالی کهمسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع بهحرکت کرد ..
    به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ساله که کنار پنجرهنشسته بود پر از شور و هیجان شد . دستشرا از پنجره بیرون بردو در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس میکرد فریاد زد : پدر نگاه کن درختهاحرکت میکنن. مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسینکرد . کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می شنیدند و ازحرکات پسر جوان که مانند یک کودک۵ساله رفتار میکرد، متعجب شدهبودند
    ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاهکن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت میکنند . زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاهمیکردند . باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید . او با لذت آن را لمس کردو چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن باران میبارد، آب روی من چکید .
    زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمیکنید ؟
    مرد مسن گفت: ماهمین الان از بیمارستان بر میگردیم.
    امروز پسر من برای اولین بار در زندگی میتواند ببیند

    قبلا خونده بودم,اما هر بار که میخونم برام تازه هست,از اون داستان هایی هست که باید چند بار خوند تا فهمید.ممنون
    اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست او جانشين همه نداشتنهاست.(شریعتی)

    http://up.pnu-club.com/images/70ud7bp0svld9vwyherq.jpg

  3. #3
    petra_na آواتار ها
    • 523

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    خوشحالم که با وجود اینکه قبلا خونده بودید بازم براتون قشنگ بوده

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •