قرن بیست و یكم كه می‌توان از آن به عنوان عصر مدیریت نام برد، مدیریت‌های بی‌شماری نظیر مدیریت اطلاعات، مدیریت آموزش، مدیریت یادگیری، مدیریت استراتژی، مدیریت حرفه‌ای، مدیریت دانش و مدیریت... را در منظر ابنای بشر قرار داده، بگونه‌ای كه همگان از خرد و كلان در جستجو و تكاپوی دانش و سازماندهی آن‌ها در ارتباط با حرفه‌های خویش بی‌تابی نموده، متناسب با تغییرات از طریق اكتسابی خودشان را با ابزار دانش و فناوری جدید كه لازمهٔ مدیریت دانش در زمینه‌های علمی و تخصصی می‌باشد مجهّز نموده با تولید دانش جدید در محیطی آزاد و جوّی مشاركت جویانه از مرزهای اندیشهٔ فردی عبور نموده، در جامعه‌ای آزاد‌اندیش وارد شده، از پالایش نظرها و نقدهای تئوریك گذشته و با اصلاحات كارشناسی متخصّصان بستر اداره دانش و فرهنگ سازماندهی و هدایت آن را آماده می‌نمایند.
همانگونه كه كتابخانه بدون سازمان، جز انبار كتاب، چیز دیگری به ذهن متبادر نمی‌نماید، دانش‌های پراكنده و اطلاعات نامنظم و ناقص در مخزن فكر آدمیان نه تنها به شناخت مسائل زندگی و پیدایش راه حل‌ها كمكی نخواهد كرد، بلكه اذهان را آشفته و مغشوش می‌سازد. مصداق ضرب المثل معروف فارسی: «به عمل كاربرآید به سخندانی نیست»، اهمیّت مدیریت دانش را مشخص می‌نماید. در عصر شتابان تكنولوژی اطلاعات و ارتباطات (i.c.t)، برخورداری از دانش‌ها، اطلاعات، تاكتیك‌ها و استراتژی‌ها به تنهائی كافی نیست، بلكه توانمندی سازماندهی، بكارگیری و استفادهٔ بموقع و بجا از آن‌ها یا به عبارت علمی‌تر مدیریت دانش با توجه به شرائط و مكانی جامعه حلّال مشكلات جامعه قرن بیست و یكم محسوب می‌شود، مدیریت دانش در جوّی آزاداندیش كه بتواند دانش تئوری را بدون هیچ مانع و رداع فكری تولید نموده، به اندیشه‌های آزاد از لحاظ داخلی و بیرونی انتظام بخشیده، آن را با اعمال مهارت‌های مدیریت نظیر طراحی و سازماندهی، ادراكی، انسانی و فنّی در عمل پیاده نماید. پژوهشگران در این مقاله ضمن مرور مبتكران مدیریت دانش به منظور شناخت و بررسی ویژگی‌های فرآیند آن در قرن بیست و یكم، به تعریف جامعی از مدیریت دانش مبادرت نموده، معمّای دانش، چرخه حیات دانش و نظریات مربوط به آن را مورد بررسی قرار داده، در پایان مقاله ضمن نتیجه‌گیری نظریه تلفیق دو مفهوم مدیریت دانش یعنی علوم اجتماعی و علوم را در راستای بسترسازی مدیریت دانش این فرآیند اثربخش قرن بیست‌و یكم در جامعه آزاد ارائه داده‌اند.
●مبتكران مدیریت دانش در عصر انفجار اطلاعات
شورای ائتلاف بین‌المللی مدیریت دانش در سال ۱۹۹۸ با ابتكار و طرّاحی اندیشمند معاصر مك الوری در شیكاكو با همكار صاحب‌نظر دیگرش به نام جو تشكیل گردید، در این اجلاس ابتدا روی اندازه‌ها و معیارها و بعد روی تئوری دانش پایه و نظام‌های مدیریت دانش عملی در مفهومی وسیع‌تر كه ارتباط ایده‌های جدید نظام با مدیریت دانش قبلی حفظ شود به مباحثه و تبادل‌نظر پرداختند. آقای جو در زمینهٔ معرفت‌شناسی مدیریت دانش و نظام‌های طبیعی پیچیده آن فعالیت نموده از همكاری مارك در حوزه‌های الگوبرداری و نظام‌های تطبیقی نیز برخوردار شدند. كار آقای جو در پائیز ۱۹۹۸ در زمینه‌های فوق به تنظیم دو مقاله در موضوع اهمیّت الگوسازی در مدیریت دانش و نظام همیارانه مدیریت دانش منتهی گردید كه به نوبهٔ خودشان بسیار مهیّج و اثربخش بوده‌اند.
به دنبال آن شورای ائتلاف جهانی مدیریت دانش در ژانویه ۱۹۹۹ در ماری لند همایشی را برگزار نموده با اختصاص دادن یكی از مقاله‌ها به نظام مدیریت دانش پایه، ابتدا استانداردهایی را تدوین كرده و با تنظیم مقالهٔ‌ دیگری در این مورد مؤلفه‌هایی را در مورد مدیریت دانش جدید یادآور شدند. قبل از مطالعات جو آقای مارك در زمینه‌ی كاربردهای پیچیده مدیریت دانش در نظام‌های مدیریتی انگلستان بررسی نموده، در آوریل ۱۹۹۸ اولین كنفرانس علمی را در مدیریت دانش جدید همراه با پیچیدگی و اهمیّت فناوری اطلاعات منعقد نموده، علاوه بر مدیریت دانش موضوع مدیریت شرایط، و موقعیت در سازمان‌هایی كه دانش تولید، منظم و منسجم می‌شوند، مورد بحث و كنكاش قرار داد. علاقهٔ مارك به توسعه روش پیچیده و در عین حال جالب مدیریت دانش اساس نظریات و اقدامات آقای جو واقع شد.
مطالعات تدریجی و پژوهش‌های پی‌گیر اندیشمندان مزبور در مدیریت دانش سبب طرح فرمول آغازین چرخهٔ زندگی دانش گردید كه به سهم خود در شناخت مدیریت دانش، درك و توجیه آن در سال ۱۹۹۹ مؤثر بوده است.
درك چرخه‌ی زندگی دانش از بهار سال ۱۹۹۹ به رشد فرآیند مدیریت دانش و آزاداندیشی از طریق جنبش نرم‌افزاری در جهان مساعدت نموده است.
مارك كتاب مدیریت دانش جدید را در سال ۲۰۰۳ منتشر نمود. جو نیز با انتشار مؤلفه‌های مدیریت دانش اطلاعات مهمی را در اختیار علاقمندان قرار داده، منتظر مشاهده اقدامات پشت صحنه شدند تا بتوانند گامهایی را دنبال نمایند كه نه فقط اصول و مبانی مدیریت دانش را در بر گرفته بلكه چهارچوب‌های مفهومی چرخه زندگی‌ دانش و مدیریت دانش را شامل شود.
نتیجه این تحقیقات پنجره‌هائی از نوآوری علمی ، توسعه اجتماعی ، راهبردهای پایدار ، معیارهای دانش، متدولوژی مدیریت دانش، پیش‌نیازهای اطلاعاتی مهم و فرآورده‌های تكنولوژی اطلاعات و مدیریت دانش را بر روی انسان‌های قرن بیست و یكم گشوده است.
●ویژگی‌های مدیریت دانش
۱- مدیریت دانش با بكارگیری دانش روز به دانش و اطلاعات بشر اعتبار می‌بخشد.
۲- هوش‌ سازماندهی را تقویت می‌كند.
۳- سازمان را در جهت انطباق با محیط و شرایط موجود توانمند می‌سازد.
۴- زمینهٔ نوآوری پایدار و خلاّقیت ‌بخشی به سازمان را فراهم می‌نماید.
۵- سازمان را به شناخت مسائل روز و پاسخگوئی آن‌ها با راه‌حل‌های جدید قادر می‌سازد.
۶- با استفاده از روش‌های سیستمی به رفع اشتباهات و اصلاح انحرافات می‌پردازد.
۷- جوّ آزاداندیشی متناسب با سازماندهی و هدایت دانش جدید را خلق می‌نماید.
۸- جنبش نرم‌افزاری جهانی را گسترش می‌دهد.
۹- درك هدف‌های آرمانی و بلندمدت را در محیط آزادی افكار تسهیل می‌نماید.
۱۰- با ایجاد جوّ آزاداندیشی و شكل‌گیری مدیریت دانش از فساد و تباهی جلوگیری می‌كند.
۱۱- محیط رشد پردازش اطلاعات و دانش را سرعت می‌بخشد.
۱۲- مدیریت تغییرات علمی و اجتماعی را میسّر می‌سازد.
۱۳- سازمان‌های دولتی، تعاونی و خصوصی را با دانش جدید سازگارتر، پویاتر و متعامل‌تر بار می‌آورد.
●مدیریت دانش چیست؟
مدیریت دانش موضوع، مدل و فعالیت‌هایی است كه مشاركت در دانش،‌ نشر، بازیافت، آموزش و انجام دانش را در ارتباط با ساختن دانش و تولید دانش شكل داده و كامل می‌نماید.
از تعریف فوق چنین برمی‌آید كه مدیریت دانش از یك سوی، با انسجام دانش كه در واقع عرضهٔ دانش است ارتباط پیدا نموده زیرا فرض می‌كند كه مسئلهٔ مدیریت دانش باید دانش قبلی صحیح را به اهل دانش در زمان مناسب عرضه نماید تا دانشی را كه جنبهٔ ‌تقاضا دارد به عنوان مدیریت دانش جدید بسازد. دانشی كه باید تولید شود در جواب تقاضا برای آن است كه مدیران برای تولید دانش و ایجاد ساختارهایی كه در انجام تقاضا آن‌ها را موفق خواهد نمود، خود سازماندهی نمایند. در حالی كه تئوری و عمل مدیریت دانش در ابتدا آنان را با ملاحظات عرضهٔ دانش مواجه می‌سازد (مرحلهٔ ‌اول مدیریت دانش) هم اكنون با موضوع بخش تقاضای مدیریت دانش جدید (مرحلهٔ دوم مدیریت دانش) ارتباط برقرار می‌كند، می‌توان گفت گام اول مدیریت دانش چهارچوبی است كه دانش مدل‌ها، فعالیت‌ها و تكنیك‌ها را عرضه می‌دارد و در گام دوّم با پیوند عملی آن‌ها عرضه و تقاضا را بهم ارتباط می‌دهد، مدیریت دانش جدید در این مرحله نیازبه بستر سازی محیط آزاد، چهارچوب مشخص، استانداردهای معین، سرمایه عقلانی، انطباق نظام‌های پیچیده، دارد كه با استفاده از متدولوژی مناسب به نوآوری پایدار و رشد همه جانبه می‌انجامد. مدیریت دانش به عنوان فرآیند انگاره عالی جدید محسوب می‌شود كه تكامل مدیریت دانش را به عنوان یك رشتهٔ‌ علمی تشویق نموده و قلمرو موضوعات مهم را مشخص می‌نماید.
●معمّای دانش
ماهیت دانش یك مسئله پایدار در مدیریت دانش محسوب می‌شود - چنانچه ورناآلی در سال۲۰۰۲ می‌گوید «پیشرفتی در مدیریت دانش‌ حاصل نخواهد شد مگر كوشش در سطح كلان كه می‌تواند منتهی به درك مفاهیم كلیدی دانش شده از مسئله پیچیده دانش، تجزیه و تحلیل جامعی ارائه داده و مسائل متنازع را به صورت منسجم درك نموده و در تصمیم‌گیری‌ها از ویژگی‌های دانش استفاده كنند.
●منشاء چرخه حیات دانش
فرآیند دانش،‌ دانش تولید نموده مشوق مدیران به تصمیم‌گیری در جو آزاد سازمانی می‌گردد. چهارچوب چرخهٔ حیات دانش قدرت سازمان‌دهی به مدیران در سازمان‌ها عطا می‌كند تا دانش را به توانش در عمل تبدیل نماید. اما مرز دانش بدون فضای باز و آزادی اندیشه از نفرها تجاوز نمی‌كند تا چه رسد به عمل تبدیل شود. به عبارت ساده‌تر دانش در محدوده‌ای زندانی شده، به حالت ركود و ایستا در می‌آید و مدیریت آن نیز در خلاء شكل نمی‌گیرد.
چرخهٔ حیات دانش یك چهارچوب ادراكی است كه دقت مدیران دانش را در چرخهٔ زندگی دانش توسعه داده، همراه با درك حیات دانش، چرخهٔ یادگیری سازمانی را درك و تجربه می‌نمایند، و به مفهوم و نقش پردازش دانش و دانش مدیریت پی‌می‌برند،‌ چرخهٔ زندگی دانش از چرخهٔ یادگیری دانش ناشی شده و به آن بازخورد می‌دهد، چرخه‌های یادگیری سازمان و حیات دانش هردو پایه پردازش دانش بوده و زمینه آن‌ها در روانشناسی انسانی خواه فردی و خواه جمعی فراهم شده است. این آلترناتیو از مبانی دانش مدیریت به عنوان فرآیند و رشتهٔ مشخص محسوب می‌شود. چرخهٔ یادگیری سازمانی سه مرحله را از هم متمایز نموده، عمل، كشف و انتخاب را همراه با مفهوم، تفسیر فعالیت‌ها، نظارت و ارزشیابی به وسیله مدیران را در‌پی دارد.●مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش
مرزهای مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش را می‌توان از هم متمایز نمود، اطلاعات بیشتر جنبهٔ عمومی داشته و آگاهی پیدا كردن دربارهٔ نشانی چیزی یا آدرس فردی یا جائی می‌باشد، و حال آنكه دانش عبارت است از درك و سازماندهی موضوع دانستنی‌ها كه ممكن است در اثر بررسی و تجربه تحصیل شود. قلمرو دانش وسیع و نامحدود بوده، رشته‌های علمی مختلف را در بر می‌گیرد. از این رو دانش عمومی، تخصصی و حرفه‌ای را شامل می‌شود، اما اطلاعات نسبتاً محدود است، اطلاعات جنبهٔ عمومی دارد اما دانش جنبهٔ علمی دارد، اطلاعات در سطح كاربردی و موقت باقی می‌ماند اما دانش جنبه جاودانی دارد.
●درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را
مدیریت دانش اساس عمل به رشتهٔ علمی را در هر زمینه‌ای فراهم می‌نماید. مدیریت دانش جدید دیدگاه روشنی را در هر رشته ارائه می‌دهد كه آن را از مدیریت اطلاعات جدا می‌سازد، چهارچوب مدیریت دانش فعالیت‌هایی را طراحی می‌كند كه راهنمای مدیران در عمل می‌باشد. مدیریت دانش مدیران را آماده‌ی اجرای فرآیند مدیریت نظیر برنامه‌ریزی، سازماندهی و نظارت و هدایت در مدیریت می‌نماید.
●نظریه‌های مدیریّت دانش
نظریه‌های مدیریت دانش همانند تغییرات جدید بوده كه در تمام پدیده‌ها اعم از علمی و اجتماعی ظاهر شده و می‌توان آن‌ها را در سه مقوله بررسی نمود.
۱- نظریه‌ای كه دانش را رشته‌ای به حساب می‌آورد كه همراه با تكنولوژی اطلاعات به سوی هدفی در حركت بوده از طریق شبكه‌های اطلاع‌رسانی با سهیم شدن انسان در دانش، تمرین و آموخته می‌شود. با توجه به این دیدگاه عوامل انسانی، یادگیری سازمانی و تولید دانش به عنوان تفسیرهای دانش صریح و ضمنی در مرحلهٔ‌ بعدی قرار می‌گیرد. گام سوم در این نظریه تنظیم مدیریت محتوی از طریق ساختار طبقه‌بندی و به كار گیری آن در جهت فناوری اطلاعات می‌باشد. این نظریه توسط مارك كوئینگ در سال ۲۰۰۲ اظهار شد.
۲- نظریه دیوید اسنودن كه همان نظریهٔ تغییر می‌باشد كه بیشتر بر روی توزیع اطلاعات برای تصمیم‌گیرندگان در زمان معین تصمیم‌گیری می‌باشد. این نظریه‌پرداز از آن به عنوان زمینه و حكایت یاد كرده و مدیریت محتوا در مركز مدیریت دانش قرار می‌گیرد. بر اساس این نظریه درك سازمان، از طریق مطلوبیت پدیده‌های نظام تطبیقی كه به وسیلهٔ اعمال آزاد انسانی محدود می‌شوند به آن‌ها نظم خواهند داد. استفاده از بینش‌ها و فعالیت‌های مدیریت علمی، زمینه‌های مناسب را محدود نموده در حالی كه بینش‌ها و یادگیری‌ها از نظریه‌های نظم غائی و پیچیده زمینه‌های ایجاد این بینش‌های جدید را فراهم خواهد آورد.
۳ - نظریهٔ سوم، جنبهٔ عرضهٔ مدیریت دانش می‌باشد كه مك الوری در سال ۱۹۹۹ آن را در شورای ائتلاف جهانی مطرح نموده، انتظام و انسجام دانش را در نظر گرفته ایجاد دانش را از طریق توزیع دانش، مشاركت در آن، و فعالیت‌های همكارانه ممكن دانست و آن را به دو قسمت تقسیم نمود.
الف - دستیابی، رمزگذاری و مشاركت ارزشمندانه در دانش
ب - یافتن اطلاعات صحیح، برای مردمی كه درست و در زمان مناسب آن‌ها را به كار بندند.
●استراتژی بهینه
دانش متغیر بنیادی است كه جامعه كار بر را از جامعه سرمایه‌بر متمایز نموده، به سمت جامعه دانش بر كه با اعمال مدیریت دانش سازمان‌ها را توانمند می‌سازد تا كالاها و خدمات روز به مشتریان تحویل داده، به كیفیت فراگیر در نهادهای گوناگون توجه نمایند، سوق می‌دهد، در چنین جامعه‌ای از نظام‌های تخصّصی و كارشناسی به نحو مطلوب استفاده نموده،‌ یادگیری‌های سازمانی را با تمركز استراتژی بهینه در هماهنگ‌سازی هدف‌های آرمانی، خط مشی‌ها و اقدامات متوالی توسعه داده، بستر تقویت دانش صریح و ضمنی را در سازمان‌ها فراهم ساخته، دانش‌های فردی، تجربی و عقلانی كه جنبهٔ ضمنی دارد با دانش صریح كه عینی و فنی می‌باشد در محیط آزاد سازمان هماهنگ می‌نماید. به عبارت ساده‌تر سازمان در جهت تبدیل دانش ضمنی كاركنان به دانش رسمی، انتقال به اعضای سازمان و پراكنش آن نیاز به جوّ آزاد اندیشی، آزادبیانی و خودفعّالی دارد كه مدیران را آماده روش‌شناسی، ابزار شناسی و عملكرد مدیریت دانش می‌نماید. محیطی كه فرهنگ مشاركت را در تولید، انتشار، آموزش و یادگیری دانش رشد داده، با ایجاد انگیزه‌های لازم،‌ دانش‌ها، مهارت‌ها و تجربه‌های شخصی كاركنان را با دانش رسمی هماهنگ ساخته با رعایت اصول اخلاقی كه ناشی از تعهد افراد است، توانائی و ظرفیت‌های مدیران را در اعمال مدیریت دانش با فعالیت‌های زیر به كمال برسانند.
۱- ویژگی‌های مشترك سازمان و اعضای آن را یادداشت نمایند.
۲- با انتخاب استراتژی بهینه میان دانش ضمنی و صریح در سازمان هماهنگی ایجاد كنند.
۳- به ثبت،‌ انتشار و اعمال مدیریت دانش در جوّ حمایتی سازمانی و مردمی بپردازند.
۴- اعضای سازمان را ترغیب به استفاده از كل دانش در حل مشكلات سازمانی در هر زمان و مكان نمایند.
۵- با مشاركت در تجربه‌های یكدیگر، تشكیل همایش‌ها، كارگاهها و اجلاس‌های همكاری، مدیریت دانش را درونی نموده و بستر فرهنگی آن را فراهم نمایند.
مدیریت دانش سازمانی در عصر اطلاعات یك استراتژی همكاری میان گروهی در سازمان است كه علاوه بر تشكیل سرمایهٔ فكری سازمان شاخص ارزشیابی در جهت اندازه‌گیری سازمان به شمار می‌رود. این استراتژی بهینه نقش اساسی در توفیق سازمان در راستای ارائه ایده‌های سازمانی به اجرای نوآوری‌های راهبردی، اعمال نظریه‌های اقتصادی و الگوی رفتار سازمانی را دارد. امروزه جهان با تغییراتی در مدیریت دانش، اقتصاد دانش، سیاست دانش روبروست كه نیاز به سازماندهی،‌ پردازش و بازیابی یعنی مدیریت دانش در جو آزاد، فضای باز و محیط پویا و انسانی دارد.
هدف یادگیری سازمانی كه با فرآیند آموزش‌های رسمی و ضمنی انجام می‌گیرد در مدیریت دانش حائز اهمیّت خاص می‌باشد. آموزشی كه با برنامه‌ریزی آموزشی متناسب با احتیاجات اعضای سازمانی، محتوای آموزشی هماهنگ با برنامه آموزشی و در محیطی پویا و با تعامل سازمان و استفاده از الگوهای مشاركتی انجام گیرد توصیه می‌شود دانش در یادگیری دیگر كالا و خدمتی نیست كه افراد بدست می‌آورند بلكه دانش دستاوردی است كه بر اثر فعالیت و كوشش حاصل می‌شود.
دانستن تنها كافی نیست بلكه دانستن با انجام دادن و فعالیت همراه است. دانش با تعامل زنده و پویا بدست می‌آید، دانش با فعالیت مستمر ارتباط میان افراد و شرایط یادگیری همراه است، دانش با درك درونی و محیط بیرونی حاصل می‌شود. به كارگیری دانش و رشد آن در فرآیند اجتماعی و تعامل هماهنگ را مدیریت دانش می‌نامند.
دانشی كه تنها به فرد آگاهی می‌دهد موجب اقدام جمعی نمی‌شود. بستر اقدامات جمعی زمانی مهیا می‌شود كه دانش فردی آزادانه به دیگران انتقال داده شده با ارتباطات زبانی، نمادی و الگوهای مدیریت دانش به درك همگانی تبدیل شود.
دانشی كه اعضای سازمان را در بر گرفته و زمینه‌های یادگیری سازمانی و رشد توسعه سازمان را به همراه داشته، به عنوان یك استراتژی بهینه و مزیت رقابتی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
در غیر این‌صورت دانش از مرزهای فردی فراتر نرفته به جای رشد در جا می‌زند، سازمان را به سازمانی بسته و ایستا نظیر سازمان‌های بوروكراسی و كلاسیك كه با محیط داخل و خارج خود ارتباطی ندارند تبدیل نموده در واقع به سیر واپس‌گرا و قهگرایی می‌پردازد. در چنین جامعه‌ای افكار از حالت نظری خارج نشده و با عمل فاصله زیادی می‌گیرد. صداقت و ثبات كه از ویژگی‌های مدیریت مشاركتی و مردم‌سالاری است از بین رفته خشونت، تزویر، بی‌اعتمادی، دروغ و سلطه در جامعه حاكم می‌گردد.
●●نتیجه
از نتیجه پژوهش چنین برمی‌آید كه قلمرو اجرائی برای كارگزاران در مدیریت دانش وسیع‌ بوده، امّا چرخهٔ زندگی دانش نقش ارزشمندی را در مدیریت دانش ایفاء می‌كند، تأثیر آن در عمل بیشتر از جنبه‌های نظری و مباحثه‌ای آن جلب توجه می‌نماید. با وجود گستردگی و اهمیّت كاربرد آن كه در كانون مدیریت دانش قرار گرفته مطلوبیت آن از لحاظ عملی مشهود است. به علاوه به ایجاد تغییر در مدیریت دانش كمك نموده، آن را به عنوان یك حوزه دانش خاص و رشته نافذ در عمل نشان می‌دهد.
اهمیّت نقشی كه چهارچوب ادراكی یا مدل پردازش دانش در عمل ایفاء می‌كند بر مدیران پوشیده نیست زیرا چهارچوب ادراكی مدیریت دانش كه از دو مفهوم مدیریت (علوم اجتماعی) و دانش (علوم) و مدل توصیفی این كه دانش در نظام‌های اجتماعی بشری چگونه تولید شده و انسجام می‌یابد، تركیب شده از آنجا می‌توان عمل را با عنایت به تئوری تحت فرمول و قاعده‌ای تنظیم نمود.
اجرای تمرین‌های لازم نیازمند به مداخله‌گری افراد، روش‌های كاربردی و نظریهٔ‌پردازش دانش می‌باشد. مهارت‌های تولید دانش و ارتباط دادن عمل به تئوری فضای آزاد موقعیت مطلوبی را می‌طلبد تا نظریه پردازان در جوّ آزاد فعالیت نموده، انتخاب كنند و آزمایش نمایند.
در واقع می‌توان گفت چرخهٔ زندگی دانش رسالت بزرگ مدیریت دانش شناخته شده و فرآیندی است كه پردازش دانش را توسعه می‌دهد.
نویسندگان :محمدرضا كرمی پور و رسول داودی