شما به عنوان صاحب یک کسب و کار- چه نوپا و چه قدیمی- قصد دارید که کالا یا خدمات جدیدی را معرفی کنید. تمام کارهایی که میتوانستهاید و آنها را موثر میدانستهاید، انجام داده و طرح بازاریابی این کالای جدید را تدوین کردهاید. کمی نگرانید و در واقع همه امید به موفقیت فروش این کالا و یا خدمات جدید را بر این طرح بازاریابی متمرکز کردهاید. شما هم مثل هر صاحب کسب و کار و بازاریابی، خواهان بهترین نتایج هستید و حاضرید هر کاری انجام دهید تا بهترین طرح بازاریابی را بنویسید و به کار گیرید. راه حلهای چندی هستند که میتوانید برای کنترل این نوشته و اطمینان از مفید بودن آن، مورد استفاده قرار دهید. ۱۰ پرسش کلیدی هستند که پاسخهایشان در تعیین میزان کارایی و رفع مشکلات وکاستیهای این طرح، کمکتان خواهند کرد.
۱) پرسش نخست درباره تیتر و عنوان آگهی شماست که با توجه به ملاحظات موجود در طرح بازاریابی، آن را طراحی کردهاید.
آیا این جمله یا عبارت به قدر کافی جالب توجه و جذاب هست؟ آیا میتواند کنجکاوی بیننده را برانگیزد؟ آیا به آن فایده یا امتیاز کالا یا فرایند فروش شما اشاره دارد؟ به طوری که بیننده دریابد که با چه طور کالا و کسب و کاری روبه روست؟ این اصل مهم را به یاد داشته باشید که تیتر و عنوان آگهی شما، تبلیغی برای آگهی شماست. نوشتن این جملات یا کلمات و عبارات کلیدی و تاثیرگذار به هیچ وجه آسان نیست.
شاید لازم باشد که دهها تیتر و عنوان گوناگون را بنویسید، هر کدام را تغییر داده، اصلاح کنید و از میان آنها چند تا را برگزینید و سرانجام با دقت فراوان یکی را انتخاب کنید.
اولین جمله بعد از تیتر هم بسیار مهم است. این عبارت یا جمله زیر تیتر است که میتواند همان عبارتی باشد که بعد از گزینه انتخابی شما قرار دارد. دقت کنید که انجام این مراحل پیش از نوشتن بدنه اصلی آگهی ضروری است و نباید از آنها بی دقت گذشت.
۲) مسأله دیگر شکل ظاهری و محل قرار گرفتن این عبارت در صفحه است.
جدا از مفهوم و کلمات یک عنوان که باید با دقت و تعمق انتخاب شوند، نحوه مناسب جای دادن این عبارت در صفحه هم ملاحظه دیگری است که میتواند بر جذابیت و جلب توجه آن تاثیر بگذارد. زمانی که عبارت تیتر درست و با فاصلهای دقیق در وسط صفحه قرار بگیرد، اندازه و شکل حروف مناسب با متن باشد و یا در گیومه قرار گیرد، تاثیر آن به مراتب بیشتر خواهد شد.
تیترهای طولانی خواننده را خسته میکنند و اگر خیلی بالای صفحه قرار گیرند هم تاثیر مثبتی را انتقال نخواهند داد. البته راهی برای استفاده بهتر از همین تیترهای طولانی هم وجود دارد. میتوانید آن را در قالب چند تیتر کوتاه مجزا بنویسید.
۳) پس از تیتر و زیرتیتر نوبت به جمله اول میرسد. این شاید مهم ترین عنصر مورد توجه پس از تیتر باشد.
اگر این جمله جالب توجه وکنجکاوی برانگیز باشد، خواننده را به مطالعه ادامه متن ترغیب میکند. در اصل این مطلب برای تک تک جملات صدق میکند.
دقت کنید که این متن برای فروش کالای شما تدوین شده و هر جمله آن باید بتواند جملات و عبارات بعدی را به مشتری احتمالی آن کالا «بفروشد». شما با نوشتن این آگهی قصد دارید، کالایتان را به گونه ای معرفی کنید که ویژگیها، مشخصات و فواید آن، بیش از قیمتش جلوه کرده، مشتری احتمالی را به سمت خرید و پرداخت پول هدایت کند.
به همین جهت هر قدر که قیمت کالا یا خدمات کسب و کاری گرانتر باشد، بازاریاب و صاحب آن باید آگهی جذابتری نوشته و بیشتر زحمت بکشد.
۴) سؤال بعدی درباره این است که آیا آگهی شما میتواند به خواننده یا همان مشتری احتمالی بگوید که پس از خرید این کالا یا استفاده از این خدمات چه «احساسی» خواهد داشت؟ میتواند این آینده را برایش به تصویر بکشد؟ آیا قادر است به او بگوید پس از این که کالای شما نیازهایش را برآورده کرد یا مشکلاتش را حل کرد، چه حس خوب و آسودگی خاطری خواهد داشت؟ این توصیف «احساس» یک سوی این تصویرسازی است و سوی دیگر آن شرح و توضیح «منطقی» ویژگیها و خصوصیات کارساز این کالاست. اگر به یکی از این دو بیش از حد پرداخته شود یا مشتری حس میکند که با یک داستان کودکانه روبه روست یا خسته میشود و از لغات فنی و علمی زیاده از حد، احساس سردرگمی میکند.
«تعادل»، نکته ظریفی در این میان است که باید خوب به آن دقت کنید. ۵) این پرسش درباره احساسی است که متن آگهی شما به مشتری احتمالی منتقل میکند.
آیا باعث میشود که او انرژی مثبت گرفته و از این که با چنین کالا و خدماتی آشنا شده، خوشحال و هیجان زده شود؟ این آگهی میتواند به او برساند که چقدر خوش شانس بوده که میتواند این محصول خوب و مناسب نیازش را بخرد؟
۶) اختصار بهترین ترفند است، جملات کوتاه، پاراگرافهای کوچک و حروف با اندازه متوسط، چشم مشتری بالقوه شما را خسته نمی کند.
کلمات باید دقیق انتخاب شوند تا همانهایی باشند که ساده و رایج هستند و از همه مهم تر مطابق نیاز مشتری، کلمات کلیدی و مورد توجه خاص مشتریان بالقوه را درشت کنید یا زیرشان خط بکشید.
۷) تا میتوانید لغت «شما» را به کار ببرید. بدانید که خواننده هر نامهای یا هر آگهی مشتاق است که بداند برای او چه نوشتهاند.
مراقب باشید که کلمه «ما» در این آگهیها زیانبار است. شما باید به نیازها، خواستهها و احساسات مخاطبتان بپردازید، نه این که افتخارات شرکت و خودتان را معرفی کنید. خواننده یک آگهی به طور ناخودآگاه کلمه «شما» را به «من» و «برای من» ترجمه میکند.
۸) پس از این که متن را نوشتید، آن را بخوانید و ببینید که آیا شما به عنوان یک مشتری احتمالی، حس میکنید که این متن را برای شخص «شما» نوشتهاند؟ یا این که یک جمعیت بزرگ مخاطبان آن هستند؟ هر خواننده یا مشتری احـــتمالی، یک نفر است و دوست دارد که فقط با او صحبت کنید.
۹) آیا این متن میتواند تخیل و ذهن مشتری بالقوه را فعال کند؟ آیا او میتواند در لابه لای این واژهها و جملات تصویر «خودش» را ببیند که در حال خرید این کالاست؟ میتواند تجسم کند که از این کالا استفاده میکند و از خریدش لذت برده، راضی و خرسند است؟ زمانی که کلمات تصویری را پیش چشمان کسی نقاشی میکنند، ذهن به سختی میتواند بین آن تصویر و واقعیت تفاوت قایل شود. زمانی که کسی درباره چیزی احساسی پیدا میکند، به آن احتیاج دارد.
زمانی که شخصی نیازی دارد، به دنبال راهی میگردد تا احتیاجش را برآورده کند. وقتی به فکر افتاد که برای نیل به خواستهاش و برآوردن نیازش راهی پیدا کند، به میدان عمل وارد شده و دست به کار میشود.
تشبیهات، استعارهها، مثالها، فعلها و صفتهای به کار رفته و مفاهیم کلیدی پررنگ در متن آگهی و چگونگی آنها میتوانند به ثمربخشی بیشتر آن کمک کنند.
۱۰) برای سخنانتان مدرک و گواه ارائه کنید. آیا این آگهی فقط به حرفهای خودتان اختصاص دارد یا این که کس دیگری غیر از شما هم ثمربخشی وکارآمدی و منافع کالا یا خدمات شما را تایید کرده است؟ گفتههای مشتریان کنونی و سخنان کارشناسان و از همه مهمتر گارانتی، بهترین و مطمئنترین شواهد هستند.