بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 12

موضوع: نیما یوشیج

Hybrid View

  1. #1
    sunyboy آواتار ها
    • 33,773
    مدیـریت کــل باشگاه

    عنوان کاربری
    مدیــــریت کـــــل باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    محل تحصیل
    علوم - فناوری
    شغل , تخصص
    وب مستر - طراح وب
    رشته تحصیلی
    مهندسی نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض نیما یوشیج

    علی اسفندیاری نیما یوشیج

    نیما یوشیج بنیانگذار شعر نو فارسی در پاییز سال 1274 خورشیدی در یوش روستایی در ناحیه نور مازندران زاده شد
    در همین روستا به گفته خودش خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده به ضرب ترکه و بوته های گزنه آموخت بعد ها که به شهر آمد به مدرسه سن لویی فرستاده شد و به تشویق نظام وفا به سرودن شعر پرداخت آشنایی با زبان فرانسه و بهره مندی از ذهنی خلاق و جستجوگر در شعر راه تازه ای پیش پای وی گشود و نو گرایی و نو زایی در شعر پارسی سرانجام با کوششهای وی به برگ و بار نشست در سال 1300 منظومه ای به نام قصه رنگ پریده انتشار داد در همین سال نخستین سروده هایش را در روزنامه قرن بیستم به سر دبیری میرزاده عشقی و در پاییز سال 1301 شعر ای شب را در روزنامه هفتگی نو بهار منتشر کرد
    نیما از سال 1317 تا 1320 در شمار هیات تحریریه مجله موسیقی بود و اشعار خود را در آن انتشار می داد در همین سالها موج مخالفتهای هواداران شیوه دیرینه در شعر با وی بالا گرفت اما هر چه زمان می گذشت شیوه کار وی که بر پایه نیازهای زمانه رو به بلندگی و رویایی داشت اندک اندک راه خود را می گشود و پیش می رفت تا به امروز که هر برگزیده ای از سروده های شاعران معاصر به شایستگی با یاد و نام و سرود های وی آغاز می شود
    نیما در سال 1338 دیده از جهان فرو بست










    دفترهای شعر

    1. قصه رنگ پریده تهران 1301
    2. منظومه های نیما تهران 1301
    3. خانواده سرباز خیام 1305
    4. ای شب روزنامه بهار 1310
    5. افسانه روزنامه قرن بیستم 1301
    6. مانلی صفی علیشاه 1336
    7. افسانه و رباعیات کیهان 1339
    8. نمونه هایی از شعر نیما یوشیج جیبی 1342
    9. ماخ اولا شمس 1344
    10. شعر من جوانه 1345
    11. شهر شب شهر صبح مروارید 1346
    12. ناقوس مروارید 1346
    13. قلم انداز دنیا 1349
    14. فریاد های دیگر و عنکبوت رنگ جوانه 1350
    15. آب در خوابگاه مورچگان امیر کبیر 1351
    16. مانلی و خانه سریولی امیر کبیر 1352
    17. گزینه اشعار مروارید 1370
    18. مجموعه اشعار نگاه 1370


    گزیده اشعار





    تو را من چشم در راهم

    تو را من چشم در راهم شباهنگام
    که میگیرند در شاخ تلاجن سایه سیاه رنگ سیاهی
    وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
    تو را من چشم در راهم
    شباهنگام در آن دم که بر جاده دره ها چون مرده مان خفتگانند
    در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
    گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم
    تو را من چشم در راهم



    لخ
    پای آبله ز راه بیابان رسیده ام
    بشمرده دانه دانه کلوخ خراب او
    برده به سر بیخ گیاهان و آب تلخ
    در بر رخم مبند که غم بسته بر درم
    دلخسته ام به زحمت شب زنده داریم
    ویرانه ام ز هیبت آباد خواب تلخ
    عیبم مبین که زشت و نیکو دیده ام بسی
    دیده گناه کردن شیرین دیگران
    وز بی گناه دلشدگانی ثواب تلخ است
    در موسمی که خستگی ام می برد ز جای
    با من بدار حوصله بگشای در زحرف
    اما در آن نه ذره عتاب و خطاب تلخ
    چون این شنید بر سر بالین من گریست
    گفتا کنون چه چاره ؟ بگفتم اگر رسد با روزگار هجر و صبوری شراب تلخ





    هنگام که گریه می دهد ساز


    هنگام که گریه می دهد ساز
    این دود سرشت ابر بر پشت
    هنگام که نیل چشم دریا
    لز خشم به روی میزند مشت
    زان دیر سفر که رفت از من
    غمزه زن و عشوه ساز داده
    دارم به بهانه های مانوس
    تصویری از او بر گشاده
    لیکن چه گریستن چه طوفان؟
    خاموشی شبی است هر جه تنهاست
    مردی در راه میزند نی
    و آواش فسرده بر می اید
    تنهای دگر منم که چشمم
    طوفان سرشک می گشاید
    هنگام که گریه می دهد ساز
    این دود سرشت ابر بر پشت
    هتگام که نیل چشم دریا
    از خشم به روی می زند مشت



    داستانی نه تازه

    شامگاهان که رویت دریا
    نقش در مقش می نهفت کبود
    داستانی نه تازه کرد به کار
    رشته ای بست و رشته ای بگشود
    رشته های دگر بر آب ببرد
    اندر آن جایگاه که فندق پیر
    سایه در سایه بر زمین گسترد
    چون بماند آب جوی از رفتار
    شاخه ای خشک کرد و برگی زرد
    آمدش باد و با شتاب ببرد
    همچنین در گشاد و شمع افروخت
    آن نگارین چربدست استاد
    گوشمالی به چنگ داد و نشست
    پس چراغی نهاد بر دم باد
    هر چه از ما به یک عتاب ببرد
    داستانی نه تازه کرد ‌آری
    آن ز یغمای ما به ره شادان
    رفت و دیگر نه بر قفاش نگاه
    از خرابی ماش آبادان
    دلی از ما ولی خراب ببرد







    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی


    دانلود رایگان نمونه سوالات نیمسال اول 93-92 پیام نور

    دانلود رایگان نمونه سوالات نیمسال دوم 92-91 پیام نور مقطع کارشناسی

    دانلود رایگان مجموعه نمونه سوالات تمامی رشته های پیام نور نیمسال اول 90-91 دانشگاه پیام نور


    دانلود نمونه سوالات آزمون فراگیر کارشناسی ارشد تمامی دوره های دانشگــــاه پیــــام نور




    دانلود مجموعه نمونه سوالات ارشد فراگیر پیام نور




    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور


    ********************************



    ********************************




  2. #2
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    هست شب هست شب

    یک شب دم کرده و خاک

    رنگ رخ باخته است

    باد

    نوباوه ابر

    از بر کوه

    سوی من تاخته است



    هست شب

    همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا

    هم از این روست نمی بیند اگر گمشده ای راهش را

    با تنش گرم بیابان دراز

    مرده را ماند در گورش تنگ

    به دل سوخته من ماند

    به تنم خسته که می سوزد از هیبت تب

    هست شب

    آری شب

  3. #3
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بهار

    بچه‌ها بهار
    گل‌ها وا شدند،
    برف‌ها پا شدند،
    از رو سبزه‌ها
    از رو کوهسار
    بچه‌ها بهار!

    داره رو درخت
    می‌خونه به‌گوش:
    «پوستین را بکن
    قبا را بپوش.»

    بیدار شو بیدار
    بچه‌ها بهار!

    دارند می‌روند
    دارند می‌پرند
    زنبور از لونه
    بابا از خونه
    همه پی‌ِ کار
    بچه‌ها بهار!

  4. #4
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    یادگار

    در دامن این مخوف جنگل
    و این قله که سر به چرخ سوده است
    اینجاست که مادر من زار
    گهواره ی من نهاده بوده است
    اینجاست ظهور طالع نحس
    کامد طفلی زبون به دنیا
    بیهوده بپرورید مادر
    عشق آمد و در وی آشیان ساخت
    بیچاره شد او ز پای تا سر
    دل داد ندا بدو که : برخیز
    اینجاست که من به ره فتادم
    بودم با بره ها همآغوش
    ابر و گل و کوه پیش چشمم
    آوازه ی زنگ گله در گوش
    با ناله ی آبها هماهنگ
    اینجا همه جاست خانه ی من
    جای دل پر فسانه ی من
    این شوم و زبون دلم که گم کرد
    از شومیش آشیانه ی من
    اینجاست نشان بچگی ها
    هیچم نرود ز یاد کانجا
    پیره زنگی رفیق خانه
    می گفت برای من همه شب
    نقلی به پسند بچگانه
    تا دیده ی من به خواب می رفت
    خیزید می از میانه ی خواب
    هر روز سپیده دم بدانگاه
    که گله ی گوسفند ما بود
    جنبیده ز جا فتاده بر راه
    بزغاله ز پیش و بره از پی
    من سر ز دواج کرده بیرون
    دو دیده برابر روی صحرا
    که توده شد چو پیکر کوه
    حلقه زده همچو موج دریا
    از پیش رمه بلند می شد
    دو گوش به بانگ نای چوپان
    و آن زنگ بز بزرگ گله
    آواز پرندگان کوچک
    و آن خوب خروسک محله
    کز لانه برون همه پریدند
    وز معرکه ی چنین هیاهو
    من خرم و خوش ز جای جسته
    فارغ زدی و ز رنج فردا
    از کشمکش زمانه رسته
    لب پر ز تبسم رضایت
    دل پر ز خیال وقت بازی
    ناگاه شنیدمی صدایی
    این نعره ی بچه های ده بود
    های های رفیق جان کجایی
    ما منتظریم از پس در
    من هیچ نخورده ، کف زننده
    بر سر نه کله نه کفش بر پای
    یکتای به پر سفید جامه
    زنگوله به دست جسته از جای
    از خانه به کوه می دویدیم
    مادر می گفت : بچه آرام
    می کرد پدر به من تبسم
    من زلف فشانده شعر خوانان
    در دامن ابر می شدم گم
    دنیا چو ستاره می درخشید
    اینجاست که عشق آمد و ساخت
    از حلقه ی بچه ها مرا دور
    خنده بگریخت از لب من
    دل ماند ز انبساط مهجور
    دیده به فراق ، قطره ها ریخت
    ای عشق ،‌امید ، آرزوها
    خسته نشوید در دل من
    تا چند به آشیانه ماندن
    دیدید چه ها ز حاصل من
    که ترک مرا دگر نگویید ؟
    ای دور نشاط بچگی ها
    برقی که به سرعتی سرآ’ی
    ای طالع نحس من مگر تو
    مرگی که به ناگهان درایی
    ایام گذشته ام کجایی ؟
    باز ای که از نخست گردید
    تقدیر تو بر سرم نوشته
    بوسم رخ روز و گیسوی شب
    کز جنس تواند ای گذشته
    هر لحظه ز زلف تو است تاری
    از عمر هر آنچه بود با من
    نزد تو به رایگان سپردم
    ای نادره یادگار عشقا
    مردم ز بر تو دل نبردم
    تا باغم خود ترا سرشتم
    باز ای چنان مرا بیفشار
    تا خواب ز دیده ام ربایی
    امید دهی به روزگاری
    کز تو نبود مرا جدایی
    بازآ که غم است طالب غم

  5. #5
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    یکسره روی زمین ابری ست با آن.

    از فراز گردنه خرد و خراب و مست
    باد میپیچد.
    یکسره دنیا خراب از اوست
    و حواس من!
    آی نی زن که تو را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟

    خانه ام ابری ست اما
    ابر بارانش گرفته ست.
    در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،
    من به روی آفتابم
    می برم در ساحت دریا نظاره.
    و همه دنیا خراب و خرد از باد است
    و به ره ، نی زن که دائم می نوازد نی ، در این دنیای ابراندود
    راه خود را دارد اندر پیش

  6. #6
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    آنکه می گرید

    آنکه می گردد با گردش شب
    گفت و گو دارد با من به نهان.
    از برای دل من خندان ست
    آنکه می آید خندان خندان.

    مردم چشمم در حلقه چشم من اسیر
    می شتابد از پیش.
    رفته است از من، از آن گونه که هوش من از قالب سر
    نگه دور اندیش.

    تا بیابم خندان چه کسی
    و آنکه می گرید با او چه کسی ست.
    رفته هر محرم از خانه من
    با من غمزده یک محرم نیست.

    آب می غرد در مخزن کوه
    کوه ها غمناک اند
    ابر می پیچد، دامان اش تر.
    وز فراز دره (اوجا)ی جوان
    بیم آورده برفراشته سر.

    من بر آن خنده که او دارد می گریم
    و بر آن گریه که اوراست به لب می خندم.
    و طراز شب را، سرد و خاموش
    بر خراب تن شب می بندم.
    چه به خامی به ره آمد کودک!
    چه نیابیده همه یافته دید!
    گفت: راهم بنما
    گفتم او را که: بر اندازه بگو
    پیش تر بایدت از راه شنید

    هم چنان لیکن می غرد آب.
    زخم دارد به نهان می خندد.
    خنده ناکی می گرید.
    خنده با گریه بیامیخته شکل
    گل دوانده است بر آب.
    هر چه میگردد از خانه به در
    هر چه می غلتد، مدهوش در آب.

    کوه ها غمناک اند
    ابرها می پیچند.
    وز فراز دره (اوجا)ی جوان
    بیم آورده برفراشته قد.

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •