الگوی مائوئیسم
مقدمه: به دو دلیل این الگو در میان الگوهای دیگری که بررسی می کنیم منحصر به فرد است:
1- اول این الگو با توجه به مسائل و امکانات بالقوه یک کشور خاص یعنی چین تکامل یافت.
2- این الگو صرفاً به توسعه اقتصادی مربوط نیست، بلکه فرایند مهم پیوسته ای از توسعه اجتماعی، ایدئولوژیک، سیاسی، و اقتصادی است که ارزش مطالعه آن در جامعه ای مساوات طلب معین می شود.
جزء اولین الگوهای رشدی است که به توزیع در آمد همراه با رشد اقتصادی توجه می کند. با توجه به کشور خاص چین عده ای اظهار می کنند: چرا مائوئیسم را باید انتخاب کنیم؟
به دلیل بند دوم که در بالا ذکر شده این الگو مورد توجه اقتصاد دان ها قرار گرفت.
نکته ای دیگر که در اینجا می توان بیان نمود مثالی از کاربرد الگوی مارکیسیت لنینیسم برای کشورهای توسعه یافته است. مارکس می گوید: مراحل توسعه پله پله طی می شود از فئودال به سرمایه داری و سپس سوسیالیسم.
حزب کمونیست چین در سال 1949 زمام امور نظامی و سیاسی تمام کشور را بدست گرفت. روایت های مختلفی در مورد آسیب های وارده بر اقتصاد چین تا سال 1949 وجود دارد که همگی حکایت از وضع مشابه دارند. جنگ های داخلی و جنگ جهانی دوم چیزی جز ویرانی باقی نگذارده بود. از تورم شدید و کاهش ارزش پولی ملی گرفته تا غارت ابزار و آلات فنی جدید در منچوری توسط ژاپنی ها، علاوه بر صنعت به سیستم کشاورزی هم آسیب شدیدی وارد شده بود و نابرابری قابل ملاحظه ای در توزیع در آمدها و زمین وجود داشت.
ظهور الگوی مائوئیسم
با به قدرت رسیدن حزب کمونیست در چین در مدیریت اقتصادی با دو وظیفه مهم مواجه شدند:
1- بازسازی و تجدید ساختار موجودی سرمایه
2- آغاز روند تغییرات سوسیالیستی
در سال های اولیه پس از انقلاب به دلیل نبود تجربه و مدیریت اقتصاد ملی و انزوای بین المللی چین مجبور شدند استراتژی توسعه شوروی را دنبال کنند (به استثنای اصلاحات ارضی).
بعد از دوران بازسازی بر صنعت سنگین تاکید ورزیدند که باعث تغییر رابطه مبادله به نفع این صنعت از بخش کشاورزی شد و در اواسط 1950 مشخص شد که میزان رشد سریع اولیه تداوم نخواهد یافت. زیرا این رشد ناشی از تلاش های محلی بود که دیگر قابل تکرار نبود و در ضمن جمعیت چین هر سال با میزان 2 درصد در حال افزایش بود و جمعیت روستایی نمی توانست استخراج منابع روز افزون از کشاورزی را برای رشد صنعت سنگین تحمل کند. پس رویکردی جدید برای افزایش توسعه لازم بود.
در حالی که رهبری ضرورت تغییر استراتژی را احساس می کرد بر اهمیت تداوم اندیشه های مارکسیسم لنینیسم تاکید می ورزیدند. (اما همانگونه که می دانیم مارکس مطالب چندانی در مورد روند توسعه اقتصاد سوسیالیستی مطرح نکرده بود.)
تفسیر دو جزء از نظریه مارکسیستی تا حدود زیادی در استالینیسم و مائوئیسم تغییر می یابد:
1- تحلیل مارکس در باره رابطه میان سطح توسعه نیروهای تولیدی و روابط تولیدی
2- تحلیل مارکس در باره مبارزه طبقاتی.
علاوه بر این کمونیست های چین می توانستند از تکامل اندیشه های سنین در برنامه ریزی تجدید اجتماعی گذار به سوسیالیسم بهره جویند. عکس العمل فزایندای از سوی رهبری علیه الگوی نظریه و عمل پراتیک استالین شکل گرفت. علاوه بر میراث نظری مارکسیسم- لنینیسم ـ استالینیسم و الگوی مشخص شوروی رهبری چین از تجربه خود در سال های قبل از انقلاب 1949 بهره می جست که مهمترین آن ها:
اتکای به خود ـ تمرکز زدایی ـ آشتی ناپذیری با دیوان سالاری و نخبه گرایی ـ انضباط و اهداف جمعی ـ انگیزه های غیر عادی و مشارکت توده ها در تمامی جوانب فعالیت اقتصادی و اجتماعی
شخصیت و زمینه فکری مائوتسه تونگ و شکل گیری الگو
وی در هونان در خانواده ای کشاورز به سال 1894 به دنیا آمد. تحصیلات رسمی چندانی نداشت و از اعضای اولیه حزب کمونیست چین بود. شرایط موجود در چین و تصمیم حزب کمونیست مبنی بر انجام ماموریت مائو در مناطق روستایی در سال 1927 فرصتی پیش آورد تا توان بالقوه او برای رهبری ظهور کند. تجربه زیستن مائو در کنار توده ها وی را به پذیرش این دیدگاه رهنمون ساخت که بقایای جنبش سوسیالیستی در چین به توانایی حزب کمونیست در کسب حمایت توده دهقانان وابسته است. وی تلاش می کرد نشان دهد که اگر قرار است انقلاب سوسیالیستی در چین موفق شود، پرولتاریای دهقانی، در مقایسه با پرولتاریای شهری اهمیت بیشتر خواهد داشت.
در اواخر دهه 1930 و اوایل 1940 شخصیت مائو در میان اعضای رهبری پس از انقلاب تسلط یافت. از اواسط دهه 1950 با توجه به مشکلات فزاینده اقتصادی در گرماگرم بحث های داغ میان رهبری چنین به تدریج دیدگاه توسعه نوین، شکل مشخص می گرفت که تاثیر مهمی در شکل گیری سیاست های چین داشت. که محتوای این دیدگاه به مرور در دو دهه بعد مشخص گردید.
خلاصه ای از الگوی مائوئیسم
1- هدف نهایی توسعه اقتصادی دستیابی به وفور مادی است تا اختلاف در آمدها از بین برود و تمام دارائیهای مولد به تملک و اداره اجتماع در آید.
2- بخش صنعت سنگین جدید باید از اولویت برخوردار باشد و میزان توسعه صنعت سنگین به حجم مازادی بستگی دارد که می توان برای سرمایه گذاری در صنعت بسیج کرد. که در اقتصادی فقیر این مازاد از طرق:
الف- حفظ سودهای حاصله صنایع جدیدی که از قبل وجود دارند.
ب ـ استخراج مازاد از بخش سنتی از طریق مالیات ـ سیاست قیمت گذاری و بسیج اداری پس اندازهای بانک های خلقی.
3- سرعت گذار اقتصادی و اجتماعی را باید توده های مردم تعیین کنند. باید رفاه توده ها را افزایش داد که خاستگاه توده ها روستاها می باشند. در نتیجه همانگونه که باید توسعه صنعت سنگین از اولویت برخوردار باشد لازم است بین توسعه صنعت سبک و سنگین و کشاورزی توازن برقرار شود که صنایع سبک و کشاورزی در این فرایند دو نقش کلیدی بازی می کنند:
الف ـ کالاهای مصنوعی اساسی را تولید می کنند.
ب ـ گسترش فعالیت در این بحش ها میزان کل انباشت را افزایش می دهد زیرا سرمایه گذاری در این دو بخش زودتر به ثمر می رسد و سرمایه ها سریعتر باز می گردند و در ضمن از محل سودهای حاصله وجوه لازم را برای بخش کشاورزی فراهم می آورد و نیز می تواند نقش قابل توجهی در افزایش اشتغال داشته باشد و توسعه مهارت های ابداعی و فنی نیروی کار را تسهیل کند. در آمدهای روستائیان را بیشتر و مازادی را که دولت بر توسعه صنعت نوین در اختیار دارد افزایش دهد. رقابت میان بخش روستایی و صنعت جدید را برای دسترسی به صنایع کمیاب دولتی به حداقل برساند.
4- رشد محصول تولیدی را می توان از طریق بسیج نیروی کار روستایی برای تشکیل سرمایه کاربر شتاب بخشید.
5- برابری اقتصادی و سیاسی میان مناطق را به 2 طریق زیر تحقق بخشید:
الف ـ سهم بیشتری از سرمایه گذاری صنعتی را به مناطق عقب مانده اختصاص داد.
ب ـ «خودبسندی» مناطق را در صنایع پایه ای و مواد غذایی افزایش داد.
ج ـ به مناطق مختلف قدرت تصمیم گیری بیشتری داد.
6ـ اختلاف در آمدی میان افراد را با حداکثر سرعت ممکن به حداقل رسانید. نباید این کار سریعتر از آن چه مردم به آن رضایت دارند انجام گیرد. افراد متخصص باید میان توده مردم کار کنند تا نیازهایشان را در یابند و مهارت خود را برای کمک به حل مشکلات مشخص آنان بکار گیرند.
در ادامه این بحث به 4 مولفه این دیدگاه می پردازیم:
الف: پیوند بخش های مختلف، انتخاب تکنولوژی مناسب و توزیع سرمایه گذاری صنعتی
همانگونه که گفته شد چینی ها ملاحظه کردند که رشد بخش کشاورزی به میزان قابل توجه ای کاهش یافته بود و بنابراین دریافتند برای تداوم توسعه اقتصادی باید سیاست های خاصی را پیگیری کنند. پس در کل ضرورت افزایش سهم بخش کشاورزی و صنعت سنگین از اولویت اول بود اما آن چه مورد نیاز بود سرمایه گذاری بیشتر در صنایع سبک و کشاورزی بود ولی با افزایش این نسبت و اتخاذ چنین سیاستی باز هم صنعت سنگین از اولویت برخوردار خواهد بود. سر انجام نتیجه چنین وضعی توسعه بهتر و گسترده تر صنایع سنگین و تولید بیشتر است. بخش های صنعت سبک و کشاورزی می توانند سریعتر و در حجمی بیشتر سرمایه را انباشت کنند. به علاوه نیازهای مردم را تامین می کند.
بیانیه ده رابطه بزرگ مائو در سال 1965 ابزارهای سیاستگذاری متعددی را برای تغییر در تخصیص صنایع میان بخش ها شناسایی می کند. اما در عمل این ابزار ها توسط دو ابزار دیگر به قرار 1ـ تشکیل سرمایه کاربر بزرگ ـ مقیاس در بخش کشاورزی، از طریق بسیج نیروی کار در فصولی که زراعت راکد بود و 2ـ توسعه کارخانه های متوسط و کوچک ـ مقیاس (سنگین و سبک) در مناطق روستایی که هم کالاهای تولیدی برای کشاورزی و صنعت کوچک مقیاس و هم کالاهای مصرفی را تولید می کردند، تکمیل می نمود. که این ابزارها ابتکار چینی ها در بسیج منابع بود و هدفشان انباشت سرمایه در بخش های کشاورزی و صنعت سبک بود.
بر خلاف بقیه الگوها این رویکرد بر توسعه صنعت سبک و سنگین در مقیاس کوچک و متوسط تاکید داشت که چینی ها به آن راه رفتن روی دو پا می گفتند. چنین دیدگاه بدیعی در مورد توسعه صنعت با توجه به شرایط موجود در چین بود. بیانیه مائو در مورد ده رابطه بزرگ بر اهمیت خود بسندگی منطقه ای در تولید مواد غذایی ضروری و کالاهای صنعتی تاکید می کرد و لیکن اهمیت چندانی برای کشورهای در حال توسعه ندارد.
ب: اهمیت پیروی از خط مشی توده ای
از نظر مائو هر رهبری درستی به ناگزیر از توده ها شروع و به توده ها باز می گردد. اصولا پیروی از خط مشی توده ای، معیاری برای هدایت سرعت الگوی همین تغییرات است. یعنی تغییر در ساختار کنترل تخصصین منایع مولد. پیروی از خط مشی توده ای به معنی سیاست گام به گام خواهد بود. کاربرد این اصل مستلزم وجود معیارهایی برای شناسایی توده هاست.
بدین منظور مائو تحلیل طبقه ساده ای بکار برد اما مجبور شد اصلاحاتی در تعریف خود بعمل آورد تا توجیه کننده سیاست هایی باشد که نزد بخشی از توده ها مقبولیتی نداشتند.
ج: اهمیت نسبی توسعه نیروهای مولد، روابط تولیدی، و رو بنای سیاسی ایدئولوژیک
در زمان بروز شکاف بزرگ میان شوروی و چین مائو بر ضرورت بند ج در مرحله سازندگی سوسیالیستی انگشت نهاد. که در دیدگاهش بخش جدایی ناپذیر روند توسعه سوسیالیستی به حساب می آمدند.
به اعتقاد او توسعه نیروهای مولد به تنهایی برای تداوم سازندگی سوسیالیستی کفایت نمی کند، هم چنان که چنین توسعه ای خود بخود نمی تواند سبب شکل گیری مداوم خود آگاهی، نگرش و رفتار سوسیالیستی در کارگران، مدیران و دیوانسالاران شود. پس باید در روند سازندگی سوسیالیستی، توسعه روابط تولیدی، و نیز توسعه نیروهای مولد را شدت بخشیم. باید از روابط تولید تعریف عام تری به عمل آورد. استفاده از روش های مناسب برای حذف شکاف میان کاریدی و فکری از طریق تصمیم گیری های آگاهانه و انگیزش بیشتر کارگران کارایی اقتصادی و برابری را افزایش می دهد و مانع از ظهور طبقات مسلط دیوانسالار و فن سالاری می شود. در بخش کشاورزی و صنعت اجتماعی شدن مداوم بدین معناست که نظام پرداخت بر حسب وظیفه به سوی پرداخت بر حسب « هر کس به اندازه کارش» و سپس « هر کس به اندازه نیازش» حرکت کند این تغییرات در کشاورزی با کاهش مداوم قطعات خصوصی و گسترش واحدهای اشتراکی توام است و در ادامه تحلیل هایش به این نتیجه می رسد که بدین ترتیب انگیزه، هدایت و چارچوب درست، برای توسعه روابط و ظرفیت های تولیدی فراهم می آید.
د: نیاز به تداوم مبارزه طبقاتی
منظور مائوئیسم ها از «مبارزه طبقاتی» مبارزه مداوم برای رسیدن به برابری اجتماعی و حذف اختلاف شدید در آمدها و مهمتر از همه جلوگیری از ظهور برتری های دایمی و سوء استفاده از قدرت است. این امر در قلمرو تولید سوسیالیستی به معنای هوشیاری در ممانعت از پیدایش تقسیم بندی طبقاتی میان کادرهای برجسته حزبی ، دیوانسالاران و فن آوران از یکسو و توده مردم از سوی دیگر است. مائو اظهار می دارد تداوم مبارزه طبقاتی در جامعه سوسیالیستی، امری ضروری است . تنها مبارزه مداوم توده ای مردم می تواند از قدرت نفوذ ایدئولوژی بورژوازی و سنگر بندی دیوانسالاری سودجو جلوگیری کند.
پیامدهای الگوی مائوئیسم برای سیاستگذاری : کاربرد الگوی مائوئیسم
این الگو به تفسیر صرف نمی پردازد بلکه هدفش هدایت و راهنمایی کردن است پس پیامدهای آن برای سیاست گذاری گسترده خواهد بود. در زیر به مهمترین آنها به همراه توضیح مختصری اشاره می شود:
ـ اصلاحات ارضی
بین سالهای 1950ـ 1949 دهقانان فقیر و متوسط تشویق شدند زمینهای اضافی دهقانان ثروتمند و زمینهای ملاکان را برای توزیع مجدد میان خانوارهایشان تصاحب کنند. این سیاست با تشکیل گروههای همیاری متقابل تعقیب شد که در آن خانوارها منابع خود را یک کاسه کردند. تعاونی های اولیه که در آنها زمین و و سایر منابع یک کاسه می شدند اما حقوق مالکین فردی همچنان محفوظ بود تشکیل شد. درآمد ها بر اساس مالکیت و زمان کار صرف شده در تولید تعاونی محاسبه می شد و برای جلب حمایت مردم گاهی اوقات نسبتها تغییر می کرد که تا اواخر بهار 1958 تمام خانوارهای دهقانی جذب شدند. در 1955 مائو دهقانان میان حال توانمند را که با اشتراکی شدن اقتصاد مخالف بودند از زمره تعریف خود درباره توده های روستایی خارج کرد. چینیها در سه مرحله اول اصلاحات ارضی از شورویها بسیار موفق تر عمل کردند.
ـ میزان کلی انباشت
مائو استدلال می کرد نباید سهم سرمایه گذاری در درآمد ملی چنان بالا باشد که مانع از افزایش مداوم سطح زندگی توده ها شود با وجود این تاکید زمانی که سیاستهای مائوئیستی بطور کامل اجرا شدند پس اندازها همیشه در بالاترین حد خود قرار داشتند.
ترکیب سرمایه گذاری در هر بخش
ارزیابی به عمل آمده در تخصیص منابع در هر بخش متفاوتند. از یکسو آماری که ماهونگ ذکر می کند در سطحی وسیع برای تاکید بر بکار نرفتن دیدگاه فوق مورد استفاده قرار می گیرند. اما از سوی دیگر کوجیما نشان داده است که در عصر مائوئیسم ارزش زمان کار اشتراکی که مصروف سرمایه گذاری های کاربر در کمونها شده از ارزش سرمایه گذاری انجام شده در صنعت سنگین فراتر رفت.
استراتژی صنعتی شدن
در زمان اجرای «بخش بزرگ به پیش» سیاست معروف راه رفتن روی دو پا یکی از ویژگی های اصلی استراتژی توسعه مائوئیستی بوده است. از آن زمان به بعد کارخانه های کوچک و بزرگ سهم متفاوتی در تولید صنایع مختلف داشته اند که در طی زمان در حال تغییر بوده است.
همه ی بخش ها به ویژه بخش بهداشت دقت مالکیت دولت تکنولوژی جدید را پذیرفتند و تشویق شدند از تکنولوژی های متناسب با موجودی صنایع محلی استفاده کنند. در بخش بهداشت رهبری چین تاکید فراوان بر گسترش پزشکان در مناطق روستایی داشت. افراد محلی برای انجام وظیفه در نقش بهداشت یاران تعلیم می دیدند و هزینه خدمات آنان نیز از محل اعانه های افراد، صندوق های اشتراکی و سوبسید دولت پرداخت می شد.
سیاست مالیاتی، قیمت گذاری و رابطه مبادله میان بخش های کشاورزی و صنعت
هدف از گذاشتن مالیات در دهه 1950 بر روی محصولات کشاورزی تامین برابری بیشتر میان مناطق مختلف بود. در این زمان قیمت های کشاورزی افزایش یافت و رابطه مبادله میان کالاهای کشاورزی و کالاهای مصرفی اساسی که در خانه ها تولید می شوند بهبود یافت. انتقادهایی که در این مورد می شود: 1ـ آیا افزایش قیمت ها کافی بوده یا خیر؟ 2ـ این قیمت های افزایش یافته با میزان افزایش قیمت کالاهای تولیدی بخش کشاورزی تناسبی نداشتند. اما باید در ذهن داشت که برای افزایش تولید از انگیزه هایی غیر قیمتی به همراه انگیزه هایی مادی استفاده می کردند.
اجتماعی شدن روابط تولید و تداوم مبارزه طبقاتی
طی دوران«جهش بزرک به پیش» و انقلاب فرهنگی اقدامهایی به منظور اجتماعی کردن روابط تولید که فراتر از ملی شدن صنایع بزرگ و بخش خدمات و نیز ایجاد کمونهای روستایی بود صورت گرفت. که برخی از آنها عبارتند از:
1- در صنعت: شکل گیری کمیته های مدیریت مشترک در نمایندگان کارگران و مدیران در آن مشارکت داشتند.
2- در کشاورزی: دانشمندان شاغل در این مرکز یصورت گردشی یک سال باید در یک بریگاه تولید کار کنند و مشکلات تولیدی اعضای آن را بیاموزند. و دانش به دست آمده را صرف طراحی برنامه های تحقیقاتی کنند.
3- در آموزش و پرورش: تمام دانش آموزان تحصیلات عالی باید بخشی از زمان تحصیل را به کار یدی بپردازند.
4- درحزب: کادرهای حزبی باید کارهای مولد انجام دهند.
جدا از انتقادات گسترده از مقامات در دوره انقلاب فرهنگی نیاز به تدارم مبارزه طبقاتی به نحو آشکاری به عمل منجر شد.
عملکرد اقتصادی چین در دوران مائوئیسم
در عمل مائو به اهدافش نرسید. هر گونه میل شخصی را از بین برده بود آمارها نشان دادند که رشد اقتصادی کاهش یافته بود و علت آن کاهش بهره وری شدید بود. ضمن اینکه تقسیم کار در جامعه بهم خورده بود. ایده ها قشنگ بودند ولی نتایج به دست آمده برای کسانی که بعد از مائو آمده بودندبرنامه ای نگذاشته بود که جوابگوی یک چهارم مردم دنیا را بدهد. برنامه جدید چین بعد از مائو روی اصلی استوار بود که نرخ رشد بالایی داشته باشند.
نظرات مختلفی در مورد پیشرفت های چین در زمینه حذف فقر عمومی و نابرابری در سالهای 1976 ـ 1949 وجو دارد. به عنوان مثال لیپیت می گوید:
بر خلاف افزایش نابرابری ها درآمد ها که از مشخصه های مراحل اولیه توسعه سرمایه داری است، چین پس از طی موفقیت آمیز انقلاب، به درجه بالایی از برابری نایل آمد که از آن زمان تاکنون ادامه داشته است.
در مقابل گوی به تازگی در مورد کاهش نابرابری می گوید:
شکاف میان میانگین درآمدهای شهریهای کم تعداد و روستاییهای پر تعداد چنان است که در هر کشوری آن را توطئه قلمداد می کنند، چه رسد به کشوری که سی سال به سوسیالیسم پایبند بوده است.
وی خاطر نشان می کند که نابرابری شدید میان مناطق مختلف در دوران پایانی عصر مائوئیسم برقرار است.
ماهونگ به جای نابرابری درآمد هابه فقر مطلق می پردازد و می گوید ده درصد جمعیت کشور در شرایط فقر زندگی می کنند.
ملاحظه می شود که نوعی اختلاف میان ارزیابیهای مثبت درخصوص رشد مصرف سرانه در دوران حاکمیت این الگو وجو دارد. اما اکنون بر این نکته توافق هست که به دلیل ترکیب سهم فوق العاده بالای سرمایه گذاری در درآمد ملی با نسبت فزاینده سرمایه به تولید، درآمد قابل تصرف سرانه بین سالهای 1957 تا 1978 به ندرت افزایش یافته است و این مسئله یکی از انتقاداتی بود که بر علیه حاکمیت مائوئیسم ها مطرح شده است.
انتقادهای وارده بر دیدگاه مائوئیسم
1- تاکید بیش از حد بر اهمیت تداوم مبارزه طبقاتی به بهای کاهش توسعه نیروهای مولد
2- تاکید بیش از حد بر تداوم توسعه روابط تولیدی باز هم به بهای کاهش توسعه نیروهای مولد
3- تاکید بیش از اندازه بر اقتصاد برنامه ای
4- علاوه بر این مائوئیسم به دلیل تاکید افراطی برخودبسندگی اعم از منطقه ای و ملی مورد انتقاد قرار گرفته است.
از مائوئیسم به دلیل ناسازگاری درونی در قلمرو اقتصادی و سیاسی شده است.
دیدگاه مائو دقیقاً مانند استالین و لنین ار لحاظ اقتصادی باعث کارایی در اقتصاد شده بود و تجاوز به آزادی های سیاسی و اقتصادی است. پس همین برای رد نظریه مائو کافیست.
انتقادهای مختلفی به سیاستهای عملی و عملکرد توسعه چین طی سالهای 76ـ 1949 شده است. در این نوع انتقادها همیشه با انتقادهایی که ذکر گردیدند سازگاری ندارند و اصلاً معتقد نیستند دیدگاه مائوئیستی در عمل پیاده شده باشد . این انتقادها عبارتند است:
1- تعقیب هدف رشد زیاد و غفلت از پیشبرد کارایی اقتصاد
2- تاکید بی دلیل بر رشد صنایع سنگین به زیان بخش کشاورزی و صنعت سبک (در عمل برخلاف نظر مائو در ده رابطه بزرگ)
3- تاکید بیش از حد بر تشکیل سرمایه های جدید به زیان بهبود تکنولوژی بنگاههای موجود
4- تاکید افراطی بر تولید محصولات اولیه در صنایع و سپس انبار کردن آنها
5- تاکید بیش از اندازه بر دستیابی به میزان بالای انباشت سرمایه از محل درآمد ملی، به بهای کاهش از مصرف ضروری مردم
6- از دست رفتن نیروی انسانی ماهر و ضروری به دلیل از هم گسیختگی نظام آموزشی طی دوران انقلاب فرهنگی
به بیانی دیگر انتقاد کرده اند که در این الگو تاکید بیش از حد بر اهمیت تداوم مبارزه طبقاتی بود که به قیمت کاهش توسعه تمام شد. دیدگاه مائو افراطی بود و تجربه ای که از مدل مائو گرفته شد این بود که می توان ملایم تر بکار رود تا آثار مثبت ظاهر شود. از سیاستهای عملی مدل مائو نادیده گرفتن بخش کشاورزی و تاکید بر عوامل تولید به جای تکنولوژی و انقلاب فرهنگی مائو که جنبه افراطی دارد.
در اواسط سالهای 70 در الگوهای توسعه سوال این بود که از الگوی مائو چه استفاده ای برای کشورهای در حال توسعه می توان کرد؟ آیا مدل قابل صادر کردن می باشد؟
مائو پاسخ می دهد اگر مثل چین پبدا کردید آنوقت صادر کنید!
به دلیل اینکه الگوهای توسعه را باید بر مبنای ویژگی های کشور ساخت. آیا مدل مائو راهنمایی برای کشورهای در حال توسعه است؟
بله از چند جهت می تواند :
1- جنبه های اجتماعی: آن چیزی که امروزه سرمایه اجتماعی تلقی می کنند، وطن پرستی ....... روحیه ای که مائو بوجود آورده است (چینیها اعتماد به نفس ملی بسیار زیاد دارند)
2- انضباط کاری (حتی در شوروی هم بود)
3ـ اخلاق کاری (خود مائو می گویددر فرهنگ چین نهفته است و سرمایه اجتماعی بالایی دارند)
4ـ مائو می گوید روی دوپا ایستادن را به مردم یاد دادیم.
5ـ خود کفایی و اینکه یک ملت با صنایع و سیاست خودش به توسعه دست پیدا کند.
نکته جالب توجه در مدل مائو تاکید بر روی سرمایه اجتماعی جامعه است و در الگوی رشد، رشد همراه با توزیع درآمد بهتر است.
پایان
نویسنده : دنیا
منبع : کتاب دایانا هانت - جزوه ی دکتر زهرا افشاری