نعمت زن بودن

[مژگان]

باب میل آقایون گفتیم حالا این پاور پونت قشنگ رو هم ببینید.


لینک دانلود

برگرفته از وبلاگ محبوبم من وام اس

[Borna66]

با سلام
اگر فايل را در رپيد شير هم اپ كنيد عالي ميشه
هنوز نديده در كل جالب بود
روزگار خوش

[خانومي]

در ادامه مژگان خانوم بگم
زن بودن:نعمت یا نقمت؟
همیشه با خودم فکر میکنم زن بودن بهتره یا مرد بودن؟این سوال برام خیلی جدی و مهمه و از این جدی تر و مهم تر جوابشه که هنوز کشفش نکردم.شاید دلیل اینکه نمی تونم کشفش کنم اینه که تو کشور ما همه چیز می تونه در آن واحد هم خوب باشه هم بد و اصولا ما برزخ های فکری زیادی داریم.
واقعیتش اینه که وقتی به این فکر میکنم که باید برم سربازی و حدود دو سال تحقیر بشم یا اینکه حتما باید زن بگیرم کار پیدا کنم نون زن و بچه رو در بیارم اونم از نوع حلالش! یا مثلا وقتی قراره برم خواستگاری و جواب رد بشنوم یا .............ترجیح میدم مرد نباشم و خوشحالم از اینکه نیستم.
در مقابل وقتی به عنوان یه زن باید حجم بالایی از انتظارات اجتماعی رو پاسخگو باشم مثلا خجالتی باشم و سر به زیر و حتما باید تا بنا گوش از خجالت سرخ بشم یا مثلا قراره به عنوان عضوی از جامعه اناث نوک پیکان ناسزای مردان جامعه به سمتم باشه اینکه باید کم حرف بزنم و توی گردابی از کلیشه ها اسیر باشم از زن بودن متنفر میشم و آرزو می کنم بدوم بیام سر همین بلوار کشاورز و نعره بزنم:"نفس کش!من یه مرد ایرانی ام..."
البته منظور من از مرد ایرانی تمام جنبه های مثبت و منفی مرد ایرانیه و از لات و چاقو کش تا نویسنده و روشنفکر رو در بر میگیره.
در هر حال اگه قرار باشه انتخاب کنم به احتمال قریب به یقین زن بودن رو انتخاب میکنم.یک زن با تمام ویژگی های مثبت و منفی اش.چون معتقدم خداوند اگر چه زنها رو به شدت پیچیده تر و مرموزتر از مردها آفریده اما خیلی خاطرشونو میخواد.میدونین چرا؟چون معتقدم عاطفه و احساس زنانه اگر نبود کل هستی رو هوا بود یعنی ما اصولا زمین نداشتیم!
سمبل همه خوبی های زنانه برای من مادرمه.آخر فداکاری،کوتاه اومدن،بغض کردن و چیزی نگفتن یه نگاه عمیق و اقیانوسی....بعد از گذشت ده سال هنوز آخرین نگاهشو گم نکردم.عمیق اما پر از غبار.
اون الان دیگه نیست. باورم نمیشد یه لحظه بعد از اون زمان برای من سپری بشه فکر می کردم همین جا آخر کار روزگاره اما این طور نبود و امروز من دارم از نگاه بی نهایت فرشته ای میگم که دیگه نیست...نفرین به ٣٠ مرداد ٧٩
من قدرت پیش بینی ندارم اما مرگ اون فرشته مهربونو پیش بینی کرده بودم.قسم می خورم بخاطر اینکه برام بمونه سنگین ترین معامله ممکن رو با خدا کردم اما ظاهرا باید به اینجا میرسید قصه زندگی یک زن.
زن بودن رو انتخاب می کنم و ترجیح میدم بخاطر مادرم و تمام مادرای روزگار حتی اگه نتونم کم حرف باشم یا نتونم از خجالت سرخ بشم و همیشه نوک پیکان اون حرفای قشنگ تو دعواهای مردونه به سمتم باشه.من زن بودن رو انتخاب میکنم حتی اگه توقعات اجتماع رو نتونم جواب بدم

[Borna66]

عجب جوابيه بود خانومي خانوم

روزگار خوش

[مژگان]

من برای انتخاب زن بودن یا مرد بودن نسبیتی قائل نمی شم مثلا اینکه زن اینجا باشم یا یه زن تو کشور دیگه ...یا چون مردا اینجوری اند بخوام مرد باشم ....زن بودن یه چیز دیگه است که جاشو با هیچی عوض نمی کنم ! فرقی نمی کنه اینجا باشم یا جای دیگه یا خودمو با مردهای ایرانی قیاس کنم یا مردهای اجنبی !!

[Borna66]

غير مهم شد تا دق كنيد

[مژگان]

غير مهم شد تا دق كنيد

دفعه اخرت باشه با نوشته من شوخی می کنی

[Borna66]

دفعه اخرت باشه با نوشته من شوخی می کنی

باشه حالا شماييد اين دفعه كاري ندارم

روزگار خوش

[یه دوست]

باشه حالا شماييد اين دفعه كاري ندارم

روزگار خوش

------------------------------------------------
حالا فرض کن مژگان جون نبود اون وقت مثلا چیکار میکردی ؟
حرفش حرف حقه دیگه!

[Borna66]

------------------------------------------------
حالا فرض کن مژگان جون نبود اون وقت مثلا چیکار میکردی ؟
حرفش حرف حقه دیگه!

اوههههههههههههه
چقدر طرفدار داره اين تاپيك
باشه دست به اين تاپيك نمي زنيم فعلا

روزگار خوش