بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 1 از 11 123 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 106

موضوع: گزيده اشعار فريدون مشيري

Hybrid View

  1. #1
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    Icon Gol گزيده اشعار فريدون مشيري

    من فكر مي كنم پس هستم . « دكارت »
    من طغيان مي كنم پس هستم . « كامو »
    ***

    مهر می ورزیم...

    جام دريا از شراب بوسه خورشيد لبريز است،
    جنگل شب تا سحر تن شسته در باران،
    خيال انگيز !
    ما، به قدر جام چشمان خود، از افسون اين خمخانه سر مستيم
    در من اين احساس :
    مهر مي ورزيم،
    پس هستيم !


  2. #2
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    سه افتاب

    آئينه بود آب .

    از بيكران دريا خورشيد مي دميد .
    زيباي من شكوه شكفتن را
    در آسمان و آينه مي ديد .
    اينك :
    سه آفتاب !

  3. #3
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بیکرانه...


    نه آن دريا، كه شعرش جاودانه است،

    نه آن دريا، كه لبريز از ترانه ست .

    به چشمانت بگو بسپار ما را،

    به آن دريا كه ناپيدا كرانه ست !



  4. #4
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    اوج

    باران، قصيده واري،
    - غمناك -
    آغاز كرده بود.
    ***
    مي خواند و باز مي خواند،
    بغض هزار ساله ي درونش را
    انگار مي گشود
    اندوه زاست زاري خاموش!
    ناگفتني است...
    اين همه غم؟!
    ناشنيدني است!
    ***
    پرسيدم اين نواي حزين در عزاي كيست؟
    گفتند: اگر تو نيز،
    از اوج بنگري
    خواهي هزار بار از اوج تلخ تر گريست!

  5. #5
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ای عشق

    اي عشق، شكسته ايم، مشكن ما را
    اينگونه به خاك ره ميفكن ما را
    ما در تو به چشم دوستي مي بينيم
    اي دوست مبين به چشم دشمن ما را

  6. #6
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ایثار

    سر از دريا برون آورد خورشيد
    چو گل، بر سينه دريا، درخشيد
    شراري داشت، بر شعر من آويخت
    فروغي داشت، بر روي تو بخشيد !

  7. #7
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بر امد افتاب

    لبخند او، بر آمدن آفتاب را
    در پهنه طلائي دريا
    از مهر، مي ستود .
    در چشم من، وليكن ...
    لبخند او بر آمدن آفتاب بود !

  8. #8
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ارمغان
    چگونه ماهي خود را به آب مي سپرد !
    به دست موج خيالت سپرده ام جان را .
    فضاي ياد تو، در ذهن من، چو دريائي است؛
    بر آن شكفته هزاران هزار نيلوفر .
    درين بهشت برين، چون نسيم مي گذرم،
    چه ارمغان برم آن خنده گل افشان را ؟

  9. #9
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بغض

    در اين جهان لا يتناهي،
    آيا، به بيگناهي ماهي،
    - ( بغضم نمي گذارد، تا حرف خويش را
    از تنگناي سينه بر آرم ! )
    گر اين تپنده در قفس پنجه هاي تو،
    اين قلب بر جهنده،
    آه، اين هنوز زنده لرزنده،
    اينجا، كنار تابه !
    در كام تان گواراست ؛
    حرفي دگر ندارم ! ...

  10. #10
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    به هر موجی که می گفتم...

    به دريا شكوه بردم از شب دشت،
    وز اين عمري كه تلخ تلخ بگذشت،
    به هر موجي كه مي گفتم غم خويش؛
    سري ميزد به سنگ و باز مي گشت .!

صفحه 1 از 11 123 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •