مهاجرت اقوام آريايى

مهاجرت طوايف آريايى هند و ايرانى بنا به نوشته محققين دست كم از حدود دو هزار سال ق .م . انجام گرفته است ، اين طوايف از ديگر طوايف آريايى جدا شده و از ميهن مشترك و اصلى خود كه به نظر بيش تر صاحب نظران در منطقه وسيعى از شمال ناحيه اى ميان درياچه ى آرال و درياى سياه واقع شده بود كوچ كردند و به سوى فلات پهناور ايران و سرزمين هند روى آوردند ماكس مولر، موطن آرياها را آسياى مركزى مى داند و هاكسلى انگليسى آن را منطقه اى وسيع بين درياچه آرال و درياى شمال معرفى مى نمايد.
اين كه چرا و چگونه و تحت چه چه عواملى مهاجرت انجام گرفته است ، سعيد نفيسى در كتاب خود به نقل از اوستا مى نويسد: در حدود هزاره پنجم ق .م . هنگامى كه ديگر آب و هواى پامير براى اقوام آرياها سازگار نبوده است ، بناى مهاجرت به سوى جنوب گذاشتند و در دامنه جنوبى پامير، به دو دسته تقسيم گشتند.دسته اى به طرف شرق رهسپار شدند و از دره سند و پنجاب به هندوستان و دسته ديگر رو به مغرب و از راه آسياى مركزى و صحراى قراقوم امروز، يا دشت خاوران سابق ، وارد ايران شدند. (4)
اوستا نيز درباره مهاجرت آرياها اشاره مى نمايد كه خشكسالى يا توفان شديد، به خصوص كمبود غذا و رشد جمعيت ، آنان را وادار به مهاجرت نموده است .
دكتر تاراچند، مورخ و فيلسوف بزرگ هند، در كتاب گزيده ريگ ودا، نظر ديگرى را در مورد مهاجرت آرياها ارائه مى نمايد. وى علت جدايى طوايف آريايى هند و ايرانى از ديگر طوايف آريايى را اختلاف عقيده دينى و مذهبى مى داند! و براى اثبات نظريه خويش مى نويسد، بيش از چهارده قرن ، ق .م . طوايف آريايى هند و ايرانى ، ميترا، ورونا، اندرا و ناستيه ، را پرستش مى كردند و نام اين چهار خدا در ريگ ودا و اوستا آمده است . (5)
بنابراين ، ريگ ودا و اوستا قديمى ترين اثر دو قوم آريايى ايران و هند، هر دو از يك زبان مادر شاهى مشتق و از نظر فكرى و اجتماعى نيز به هم نزديك اند و طوايف ديگر آريايى درباره چنين خدايانى در اختلاف به سر مى برند.
البته برخى از دانشمندان ، هجوم اقوام ديگر به سرزمين آريايى ها را علت مهاجرت آنان دانسته اند.
در كتاب ايران ويچ آمده است از ميان قبيله هايى كه در حدود 700/1 ق .م . در شمال درياى مازندران و بين درياى سياه و درياى مازندران چادرنشينى مى كردند، دو قبيله ى ايرانى ؛ مادى و پارسى كه با يكديگر تفاوت اندكى در گويش داشتند به سوى سرزمين هاى جنوبى تر كوچ كردند و به نواحى غرب درياى مازندران آمدند و در آن جا ساكن شدند و نام نژادى خود را به آن نواحى دادند.
نام هاى ، آران ، آلان و آلبانى همه از ريشه ى ايران eran برخاسته اند و نمودار آنند كه روزگارى ايرانى نژادان در آن جا ساكن بوده اند. اين دو قوم (مادى و پارسى ) به تدريج از دربندهاى قفقاز گذشته و در پيرامون درياچه رضائيه (اروميه ) كه پهنه اى بيش از امروز داشت و داراى دشت هاى سرسبز و خرم بود ساكن شدند و به كار دامدارى و كشاورزى و تربيت اسب پرداختند.
مورخان يونانى نام قبايل پارسى را چنين نوشته اند: (6)
پاسارگاديان - مارافيوئى - ماسپيوذئى ، كه مهم ترين آنان ، پاسارگاديان هستند و قبيله ى هخامنشى و پادشاهان ناحيه پارس از اين قبيله هستند. پارسيان ديگر چنين اند:
پانثيلايوئى - دروئوسى يوئى - گرالنيوئى .
قبايل كوچ نشين پارسى چنين اند:
دائوتى - مردوئى - دروكيلوئى - ساگارتيوئى
تيره هاى مادى عبارتند از شش تيره زير:
بوئوسائى - پارتاكنوئى - ستروئوخاكش - اريزانتوئى - بوئوديوئى - مگوئى .
اين دو طايفه بزرگ با همه ى تيره هاى خود كه نام برده شده به سوى نواحى حاصلخيز پيرامون درياچه اروميه (شهرآب ) فرود آمدند.تيره مادى ، در نواحى جنوب شرقى درياچه - بين همدان و تبريز - جاى گرفت و بعدها تا اصفهان پيش رفت ؛ و قبيله هاى پارسى در مغرب و قسمت هاى جنوب غربى درياچه ، در ناحيه اردلان (ايران مقدس ) جاى گرفت . اين قبايل با يكديگر و همين طور با قبايل بومى اين مناطق برخورد نمودند كه به مرور زمان در يكديگر ادغام شده و در كنار يكديگر به دامدارى و تربيت اسب كه يكى از مهم ترين پيشه هاى آنان بود پرداختند.
دياكونوف ، در تاريخ ماد مى نويسد: از آثارى كه به زبان سومرى و اكدى و هوريانى ، در دست است چنين مستفاد مى گردد كه در كوهپايه هاى غربى زاگرس ، آن جايى كه بعدها ماد غربى را تشكيل مى داد، قبايل هوريان ، لولوئيان و گوتيان و ظاهرا قبايل ديگرى كه با عيلاميان قرابت داشتند زندگى مى كردند. علاوه بر اين ، در ساير نقاط شمالى و شمال شرقى نيز قبل از ورود آرياييان ، اقوام ديگرى همچون تيپورها، آماردها، كاسيان ، مانناها، طالشيان و گيل ها پراكنده بوده اند. (7)
لولوييان
اين قوم بخش وسيعى از قسمت علياى رود دياله تا درياچه اروميه و حتى فراتر، تا شمال غربى آن را اشغال كرده بود. اين اسم ، در زبان اورارتوئى ، لولو، به معنى بيگانه و دشمن و در اكدى ، لولوبوم يا لولويوم آمده است . قوم لولوئى از اقوام آسيايى نژاد بودند و با عيلاميان قرابت داشتند. از پادشاهان معروف اين قوم ، آنوبانى نى بود - 2200 ق .م . - كه سنگ نبشته اى از او بر صخره اى بر سرپل ذهاب هنوز برجاست .
ناحيه ى تسلط اين قوم در آذربايجان در كتيبه هاى آشورى با نام زاموآ ياد شده است كه در هزاره ى دوم ق .م . كشور مقتدرى را تشكيل دادند لولوئيان به طور مداوم با اقوام مجاور از آن جمله با آشوريان در حال جنگ بودند. از قرن نهم ق .م . ديگر از آنان نامى به ميان نيامد. (8)
گوتيان (قوطيان )
اصطلاح گوتى (كوتى ) در هزاره ى سوم و دوم ق .م . به يك گروه نژادى اطلاق مى شده كه در مشرق و شمال غربى لولوئيان و احتمالا در آذربايجان كنونى ايران و كردستان زندگى مى كردند. بعدها ممكن است اين نام به اقوام گوناگونى كه در شمال و مشرق بابل زندگى مى كردند اطلاق گرديده و واحد ارضى معين و مشخصى را شامل نمى شده است . در هزاره ى اول ق .م . همه ، اوراتوئيان ، و مردم ماننا، و ماد را گوتى مى ناميدند. فقط در كتيبه هاى سارگن دوم ، مادهاى ايرانى زبان ، از گوتيان مشخص و ممتاز گرديده اند.
گوتيان در 000/3 ق .م . و زمان سلطنت تارام سين - پادشاه اكد - در صحنه تاريخ پديد مى آيند. آنان زبان مستقلى داشتند كه تا اندازه اى با خانواده زبان هاى عيلامى قرابت داشتند و ممكن است از انواع زبان هاى قفقازى قديم و آلبانى (در سرزمين قفقاز) باشد.
تيپورى ها
ناحيه اى كه امروز طبرستان و مازندران ناميده مى شود در قديم مسكن تيپورها بوده است در اسناد بابلى از اين قوم كه همراه كاسيان به شهر بابل هجوم آورده اند ذكرى رفته است .
در بدو ورود آرياها به فلات ايران تيپورها، جلو پيشروى آنان را به آن نواحى گرفته بودند. در اوستا، چندين بار از اين قوم به نام ديو و آفريده شده ى اهريمن نام برده شده است . (9)
كاسيان
استرابون ، جغرافى دان يونانى از كاسيان به نام كاسايوئى ياد مى كند و محل اوليه آنان را در بنادر خزر مى نويسد، برخى تصور مى كنند كه نام قزوين و نيز درياى كاسپين ممكن است حاكى از خاطره اين قوم باشد. كاسيان در هزاره دوم ق .م . در دامنه هاى زاگرس مى زيستند. اين قوم همواره در فكر تصرف ميان رودان (بين النهرين ) بودند، تا سرانجام توانستند امپراتورى بابل را منقرض كرده و مدت 600 سال بر آنان حكومت نمايند.
دياكونوف مى نويسد: كاسيان از زمان هاى قديم تا فتح ايران به دست اسكندر مقدونى ، در محلى كه اكنون لرستان ناميده مى شود ساكن بودند و بيش تر به دامدارى اشتغال داشتند.
اشيايى كه از حفريات باستانشناسى به دست آمد، مشخص مى نمايد كه قبايل كنونى كه در لرستان زندگى مى كنند از اخلاف ايشان مى باشند. (10)
مانناها
بعد از لولوئيان و گوتيان قوم ديگرى به نام ماننا در ناحيه ى زاموآ، در جنوب درياچه اروميه ، مسكن گزيدند و دولت بزرگى در مغرب ايران امروز تشكيل دادند. اينان با لولوئى ها و هوريان قرابت داشتند و اصلا در كوه هاى زاگرس * مى زيستند.
از قرن نهم تا هشتم ق .م . نام هاى ايرانى در بين اسامى مانناها ديده مى شود.
نخستين بار در قرن نهم ق .م . از ايشان در سالنامه هاى آشورى نام برده شده و پايتخت ايشان شهر ايزيرتو، در پنجاه كيلومترى شهر سقز كنونى بوده است . در قرن هشتم ق .م . پس از كشور اورارتو، مانناها مقتدرترين حكومت اين نواحى را تشكيل مى دادند.
آنان در قرن هفتم ق .م . با سكاها متحد شده و با آشور بانيپال جنگ كرده ولى مغلوب و ضميمه دولت آشور شدند و بعد از چندى جزء ايالات ماد درآمدند. (11)
حكومت ماننا از ايالات نيرومند غرب ايران بود كه در قرن هشتم ق .م . در شمال عيلام ، پادشاهانى داشت . اين كشور گاهى مستقل و زمانى تحت حكومت اورارتو يا آشور قرار داشت و نقطه كشمكش هاى دايمى بين آنان بود. (12)
در زمانى كه مادها به پيشوايى دياكو و پسرش فرورتيش دولت نيمه مستقلى را تشكيل داده بودند، مادها قصد داشتند در شمال غربى ايران حكومت عظيم و مستقلى بوجود آورند، ولى با مقاومت آشوريان و هجوم سكاها روبرو شدند.
در سال 719 ق .م . پادشاهى به نام ايرارتو بر مانناها فرمان مى راند كه طرفدار اتحاد با آشور بود ولى اين سياست ، مخالف مصلحت ايالات شرقى مانناها بود و فرمانروايان آن ايالات از جمله مى تانى ، حاكم زيكرتو و بگداتى ، حاكم شديشن سر به شورش برداشتند اما سرانجام به دست سارگن ، پادشاه آشور از ميان رفتند.
مردم ماننا به لحاظ معيشتى ، بيش تر به دامدارى و پرورش گوسفند، گاو، اسب ، خر و شترهاى دو كوهان مى پرداختند.
قوم ماننا داراى اراضى پر نعمت بودند چنان كه هنگام لشكركشى سارگن دوم ، به اورارتو در سال 714 ق .م . اهالى ماننا، آرد و مايحتاج سربازان آشور را تامين مى نمودند.
پادشاهان ماننا داراى شوراى شيوخ بودند و سرزمين تحت قلمرو خود را با نظر ايشان اداره مى كردند بزرگانى كه در اين شوراها عضويت داشتند عبارت بودند از پيشوايان و سران محلى و خويشاوندان شاه و ساير فرمانروايان . (13)
سرزمين ماننا به چند ناحيه تقسيم مى شد كه به زبان آشورى به آن ناژه مى گفتند.
سوريكاش (ناحيه سقز كنونى )، مشى (بخش علياى رود جغتو)، اوايشريش * (كرانه شرقى درياچه اروميه ) و آرسپانشى .
فرهنگ و تمدن ماننا چنان كه از اشياى گنجينه سقز برمى آيد، در همان سطح تمدن او را بر تو قرار داشت . بردگى در آن جامعه تكامل و رونق چندانى نيافته بود، به ظن قوى از حدود پدرشاهى تجاوز نمى كرد.
كادوسيان و گيل ها
پاره اى از محققين گيل ها را با قوم كادوسيان از يك تيره مى شناسند. بارتولد در اين باره مى نويسد: در عهد قديم سكنه گيلان را كادوسيان تشكيل مى دادند كه در قيد اطاعت دولت هخامنشى نبودند. در ادامه مى نويسد همين قوم و يا قسمتى از آن را گيل هم مى ناميدند.
كادوسيان ، در ارتفاعات كوهستانى بخش غربى و در قسمت هاى جلگه اى گيلان مى زيستند كادوسيان مانند گيل ها، از نفوذ قبايل آريايى در ميان خود جلوگيرى كرده و آن را دچار كندى ساختند. بعدها مانع نفوذ اعراب نيز شدند و سال ها با استقلال مى زيستند.
ماردها يا آمارت ها
آنان جنگجوترين طايفه غير آريايى حوزه شمالى درياى خزر بودند كه در حاشيه سپيدرود زندگى مى كردند و سپيدرود به نام آنان رود آمارد خوانده مى شد. (14)
منابع:




germanies -derousieens -panthialeens
sagartiens -dropique -mardes -daens
strouchates -pareraceniens -bouses
.mages -boudiens -arizantes
7- تاريخ ماد، ص 134 - 137.




12- تاريخ ماد، ص 319 - 323

14- گيلان از آغاز تا انقلاب مشروطيت ، ص 22 - 23، همچنين نگاه كنيد به كتاب تاريخ گيلان ، ص 18 - 23. 1- تاريخ سياسى ايران ، ص 43. 4- ريگ ودا، ص 3 6- ايران ويچ ، ص 16 maspiens -phiens mara -pasargades 8- تاريخ ايران باستان ، ص 62 9- همان ماخذ، ص 64 10- راز بقاياى تمدن ايران ، ص 3 11-- 118.5l.p.iii.vol .history ancient cambridge the .2 13-- pcid.o.history ancient cambridge the.1