بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 1 از 6 123 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 56

موضوع: مجوعه اشعار حسن منزوی از دفتر:از کهربا و کافور

Hybrid View

  1. #1
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض مجوعه اشعار حسن منزوی از دفتر:از کهربا و کافور

    لبت صریح ترین آیه ی شکوفایی ست
    و چشم هایت شعر سیاه ِگویایی ست

    چه چیز داری با خویشتن که دیدارت
    چو قلّه های مه آلود،محو و رویایی ست

    چگونه وصف کنم هیئت غریب تو را
    که در کمال ظرافت کمال والایی ست

    تو از معابد مشرق زمین عظیم تری
    کنون شکوه تو و بُهت من تماشایی ست

    در آسمانه ی دریای دیدگان تو،شرم
    گشوده بال تر از مرغکان دریایی ست

    شمیم وحشی گیسوی کولی ات نازم
    که خوابناک تر از عطرهای صحرایی ست

    مجال بوسه به لب های خویشتن بدهیم
    که این بلیغ ترین مبحث شناسایی ست



    نمی شود به فراموشی ات سپرد و گذشت
    چنین که یاد تو زود آشنا و هر جایی ست

    تو باری اینک از اوج بی نیازی خود
    که چون غریبی من مبهم و معمّایی ست،

    پناه غربت غمناک دست هایی باش
    که دردناک ترین ساقه های تنهایی ست

  2. #2
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    غزل 1

    یک شعر تازه دارم ، شعری برای دیوار
    شعری برای بختک ، شعری برای آوار
    تا این غبار می مرد ، یک بار تا همیشه
    باید که می نوشتم ، شعری برای رگبار
    این شهر واره زنده است ،اما بر آن مسلط
    روحی شبیه چیزی ، چیزی شبیه مردار
    چیزی شبیه لعنت ، چیزی شبیه نفرین
    چیزی شبیه نکبت ، چیزی شبیه ادبار
    در بین خواب و مرداب ، چشم و دهان گشوده است
    گمراهه های باطل ،بن بست های انکار
    تا مرز بی نهایت ، تصویر خستگی را
    تکرار می کنند این ، ایینه های بیمار
    عشقت هوای تازه است ، در این قفس که دارد
    هر دفعه بوی تعلیق ، هر لحظه رنگ تکرار
    از عشق اگر نگیرم ، جان دوباره ،من نیز
    حل می شوم در اینان این جرم های بیزار
    بوی تو دارد این باد ،وز هفت برج و بارو
    خواهد گذشت تا من ، همچون نسیم عیار

  3. #3
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ای دور مانده از من ناچار و ناسزاوار
    آنسوی پنج خندق - پشت چهار دیوار
    ای قصه ی تو و من - چون قصه ی شب و روز
    پیوسته در پی هم ، اما بدون دیدار
    سنگی شده است و با من تندیسوار مانده است
    آن روز آخرین وصل ،و آن وصل آخرین بار
    بوسیدی و دوباره... بوسیدی و دوباره
    سیری نمی پذیرفت از بوسه روحت انگار
    با هر گلوله یک گل در جان من نشاندی
    از بوسه تا که بستی چشم مرا ، به رگبار
    دانسته بودی انگار ، کان روز و هر چه با اوست
    از عمر ما ندارد ،دیگر نصیب تکرار
    آندم که بوسه دادی چشم مرا ، نگفتم
    چشمم مبوس ای یار ، کاین دوری آورد بار ؟

  4. #4
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    از شب گذشته ام همه بیدار خواب تو
    ظلمت شمار سرزدن آفتاب تو
    جان تهی به رذاه نگاهت نهاده ام
    تا پر کنم هر اینه جام از شراب تو
    گیسوی خود مگیر ز دستم که همچنان
    من چنگ التجا زده ام در طناب تو
    ای من تو را سپرده عنان ، در سکون نمان
    سویی بتاز تا بدوم در رکاب تو
    یک بوسه یک نگاه از آن چشم و آن دهان
    اینک شراب ناب تو و شعر ناب تو
    گر بین دیگران و توپ یش ایدم قیاس
    دریای دیگری نه و آری سراب تو
    جز عشق نیست خواندم و دیدم هزار بار
    واژه به واژه سطر به سطر کتاب تو
    اینجاست منزلم که بسی جستم و نبود
    آبادی ای از آنسوی چشم خراب تو

  5. #5
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    قصد جان می کند این عید و بهارم بی تو
    این چه عیدی و بهاری است که دارم بی تو
    گیرم این باغ ، گلاگل بشکوفد رنگین
    به چه کار ایدم ای گل ! به چه کارم بی تو ؟
    با تو ترسم به جنونم بکشد کار ، ای یار
    من که در عشق چنین شیفته وارم بی تو
    به گل روی تواش در بگشایم ورنه
    نکند رخنه بهاری به حصارم بی تو
    گیرم از هیمه زمرد به نفس رویانده است
    بازهم باز بهارش نشمارم بی تو
    با غمت صبر سپردم به قراری که اگر
    هم به دادم نرسی ، جان بسپارم بی تو
    بی بهار است مرا شعر بهاری ،آری
    نه همیه نقش گل و مرغ نیارم بی تو
    دل تنگم نگذارد که به الهام لبت
    غنچه ای نیز به دفتر بنگارم بی تو

  6. #6
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    امشب به یادت پرسه خواهم زد غریبانه
    در کوچه های ذهنم-اکنون بی تو ویرانه-

    پشت کدامین در کسی جز تو تواند بود؟
    ای تو طنین هر صدا و روح هر خانه!

    اینک صعودم تا به اوج عشق ورزیدن
    با هر صعود جاودان پیوند پیمانه

    امشب به یادت مست مستم تا بترکانم
    بغض تمام روزهای هوشیارانه

    بین تو و من این همه دیوار و من با تو؛
    کز جان گره خورده ست این پیوند جانانه

    چون نبض من در هستی ام پیچیده می ایی
    گیرم که از تو بگذرم سنگین و بیگانه



    گفتم به افسونی تو را آرام خواهم کرد
    عصیانی من!ای دل!ای بیتاب دیوانه!

    امشب ولی می بینمت دیگر نمی گیرد
    تخدیر ِهیچ افیون و خواب ِهیچ افسانه

  7. #7
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    برج ویرانم غبار خویش افشان کرده ام
    تا به پرواز ایم از خود جسم را جان کرده ام
    غنچه ی سربسته ی رازم بهارم در پی است
    صد شکفتن گل درون خویش پنهان کرده ام
    چون نسیمی در هوای عطر یک نرگس نگاه
    فصل ها مجموعه ی گل را پریشان کرده ام
    کرده ام طی صد بیابان را به شوق یک جنون
    من از این دیوانه بازی ها فراوان کرده ام
    بسته ام بر مردمک ها نقشی از تعلیق را
    تا هزار ایینه را در خویش حیران کرده ام
    حاصلش تکرار من تا بی نهایت بوده است
    این تقابل ها که با ایینه چشمان کرده ام
    من که با پرهیز یوسف صبر ایوبیم نیست
    عذر خواهم را هم آن چک گریبان کرده ام
    چون هوای نوبهاری در خزان خویش هم
    با تو گاهی آفتاب و گاه باران کرده ام
    سوزن عشقی که خار غم بر آرد کو که من
    بارها این درد را اینگونه درمان کرده ام
    از تو تنها نه که از یاد تو هم دل کنده ام
    خانه را از پای بست این بار ویران کرده ام

  8. #8
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    دوباره عشق دوباره هوا دوباره نفس
    دوباره عشق دوباره هوی دوباره هوس
    دوباره ختم زمستان دوباره فتح بهار
    دوباره باغ من و فصل تو نسیم نفس
    دوباره باد بهاری - همان نه گرم و نه سرد
    دوباره آن وزش میخوش آن نسیم ملس
    دوباره مزمزه ای از شراب کهنه ی عشق
    دوباره جامی از آن تند تلخواره ی گس
    دوباره همسفری با تو تا حوالی وصل
    دوباره طنطنه ی کاروان طنین جرس
    نگویمت که بیامیز با من اما ‏ ، آه
    بعید تر منشین از حدود زمزمه رس
    که با تو حرف نگفته بسی به دل دارم
    که یا بسامدش این عمرها نیاید بس
    کبوترم به تکاپوی شاخه ای زیتون
    قیاس من نه به سیمرغ می رسد نه مگس
    برای یاختن آن به راه آزادی است
    اگر نکوفته ام سر به میله های قفس

  9. #9
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    من
    تو را
    برای شعر
    برنمی گزینم،
    شعر
    مرا
    برای تو
    برگزیده است.

    در هشیاری به سراغت نمی آیم؛
    هر بار
    از سوزش انگشتانم درمی یابم
    که باز
    نام تو را می نوشته ام.

  10. #10
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    دل من ! باز مثل سابق باش
    با همان شور و حال عاشق باش
    مهر می ورز و دم غنیمت دان
    عشق می باز و با دقایق باش
    بشکند تا که کاسه ات را عشق
    از میان همه تو لایق باش
    خواستی عقل هم اگر باشی
    عقل سرخ گل شقایق باش
    شور گرداب و کشتی سنگین ؟
    نه اگر تخته پاره قایق باش
    بار پارو و لنگر و سکان
    بفکن و دور از این علایق باش
    هیچ باد مخالف اینجا نیست
    با همه بادها موافق باش

صفحه 1 از 6 123 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •