در جايي زندگي نامه اش را نوشته اند :
ایشان متولد 11/7/1318 در شهر گرگان ، پدر را در سه سالگی در جنگ قفقاز از دست داد ، دیپلم را در دبیرستان بهرام تهران گرفته و به دانشکده افسری میرود ، بعد از فارغ التحصیلی و دوره های مختلف نظامی به عنوان استاد جنگهای نامنظم و همچنین فنون رزمی انجام وظیفه می کند ، همزمان در رشته فلسفه به تحصیل پرداخته و در نهایت دکترای فلسفه را دریافت میکند(دانشگاهش یادم نیست ولی فکر کنم در فرانسه بود ) ، تز انشای تن و روان یا کونگ فو توا را میدهد که بعد از تاییدات بین المللی در دانشگاه بیروت به ثبت میرسد ، جایزه لوژیون دونور را به پاس خدمات به جامعه ورزش ایران در فرانسه اخذ میکند ، وی به عضویت هیات یازده نفره شال سرخ کونگ فوی جهان برگزیده میشود ، در سال 56 در دانشگاه مریلند امریکا تز فیزیولوژی انرژی انسان و اساسنامه دانشکده تن و روان را که در این زمینه بنا بود که کار کند میدهد و با دفاع از این تز به وی مدرک پروفوسورای فیزیولوژی اعطا شد . در سال 55 از ارتش خارج گردید . در سال 58 با موافقت دولت آقای بازرگان دانشکده انشا افتتاح گردید . بعد با انگ ضد انقلاب دانشکده تعطیل و آقای میرزایی توسط نیروهای سپاهی مجروح شد ، در انتخابات 58 کاندید رییس جمهوری شد که صلاحیت وی رد و وی را تا بعد از انتخابات زندانی کردند . در سال 64 از طرف دانشکده پزشکی ایران به وی به پاس نواوری و ارائه تزهای جدید درمانی و تز انرژی انسان در ابعاد روان ، مدرک دکترای فیزیک تن داده شده و مدرک پروفسورای وی نیز مورد تایید استادان ان وقت دانشگاه قرار گرفت ، در سال 66 ایران را به مقصد آلمان ترک کرد . وی دارای نظرات خاصی حول مسائل انسانی است و به یگانگی همه چیز تاکید دارد . به گفته خودش هیچ کدام از مدارک و مدارج علمی یا .... را ملاک عمل و دانایی نمی داند . شاگردانش وی را در زمره نواوران و مصلحان تاریخ میدانند که سالها و زمانها باید بگذرد تا شناخته شود و سخنانش به درک انسانها بنشیند . وی به دلیل شخصیت اسرار امیز کمتر در انظار و خبر ها دیده و شنیده میشود .]