خاطرات شاهپور غلام رضا پهلوي و مادرش
اخيراً كتاب خاطرات شاهپور غلام­رضا پهلوي، برادر شاه سابق ايران و پسر رضاشاه را كه در خارج از كشور چاپ شده خواندم.


غلامرضا پهلوي و همسرش منيژه پهلوي


بيشتر آمار و ارقامي است كه ديگران تهيه كرده­اند و كم­تر خاطره در آن است. از مجموعه­ي آن­چه خاطرات است نيز مي­شود فهميد كه در دربار پهلوي اول و دوم ايشان خيلي مورد توجه قرار نداشته است.

در اين كتاب خاطرات ازدواج يك­ساله­ي رضاشاه با مادرش را آورده كه خواندني است. رضاشاه داراي زن و همسر بوده و وزير جنگ قاجار كه از پدربزرگ كه از نزديكان دربار قاجار بوده، نوه­اش كه مادر شاهپور غلام­رضا بوده را خواستگاري مي­كند. او هم قبول مي­كند. ظهر به اين دخترخانم هفده ساله خبر مي­دهند كه پدربزرگت قول تو را به وزير جنگ داده­است. وقتي دختر اعتراضكي مي­كند، پدربزرگ مي­گويد "مگر من زن و بچه نداشتم؟ چه­طور مردم باز زن من شدند؟ مرد بايد مردانگي داشته باشد و عرضه­ي زن­داري". روز بعد از اين خواستگاري، سه خانم به خواستگاري آمدند و هفته­ي ديگر كه روز عيد غدير بوده عقد خوانده­شد. در اين يك هفته، خريد و آمادگي براي مراسم انجام شد. سر ساعت ۵ در عيد غدير – يك هفته بعد از خواست وزير جنگ – مراسم عقد پايان يافت. بعد از خواندن عقد، وقتي مادر عروس وارد سالني مي­شود كه رضاشاه در آن بوده، وزير جنگ او را با عروس اشتباه گرفته و دست ايشان را به­جاي عروس بوسيده است. قبل از محرم كه ۱۲ روز بعد از تاريخ بود نيز عروس را به خانه­ي شوهر فرستادند. بنا به نوشته­ي مادر شاهپور غلام­رضا پس از يك ماه هم عروس خانم احساس كرده­است كه از بوي غذا بدش مي­آيد و حالت تهوع دارد و قبل از يك سال از اراده­ي وزير جنگ، دختر هفده ساله، آقاي شاهپور غلام­رضاي بعدي را به دنيا آورده­اند. قرار گذاشته بودند اسم فرزند را علي­رضا بگذارند؛ ولي يك شب وزير جنگ گفته است مسافر آن طرفي­ها (همسر اولش) آمده و آن­ها بدون اطلاع من اسمش را علي­رضا گذاشته­اند. ظاهراً همسر اول راپورتچي در دستگاه دوم داشته­است. ۲۰ روز بعد از فارغ شدن بين پدربزرگ و وزير جنگ اختلاف مي­شود. پدربزرگ دنبال عروس و فرزند ۲۵ روزه مي­فرستد و رضاخان هم او را طلاق مي­دهد و بعد از مدت كوتاه ديگري رضاشاه ازدواج مجدد انجام مي­دهد. مادر شاهپور غلام­رضا خاطرات اين عقد و به­خصوص خاطرات بعد از طلاق را خيلي دردناك نوشته­است.
وقتي اين نوع نگاه رضاشاه به زن را از كتاب فرزندش مي­خواندم، احساس كردم وقتي كسي چنين نگاهي به زن دارد، چه­گونه دستور ممنوعيت حجاب در كشور را مي­دهد؟ بر اساس چه انگيزه­اي جز تقليد از ديگران مي­تواند اين كار را انجام دهد؟! همين كه ديدگاه­هاي رضاشاه با واقعيت كشور و حتي فرهنگ خودش تطابق نداشته، عامل تأثير معكوس در جامعه­ي ايراني بوده است.
منبع : سايت وب نوشت محمد علي ابطحي