انیماتورها بازیگرانی هستند با قلمی در دست…. این جمله شاید قدیمی ترین و واقعی ترین جمله ای باشد که از نخستین روزهای پدید آمدن انیمیشن شنیده شده است. دقت کنید… یک بازیگر با قلمی در دست ونه یک طراح که بازیگری میکند . اگر شما قصد دارید که داستانی را از طریق کاراکتری که طراحی کرده اید تعریف کنید، ناچارا قبل از همه چیز، شما یک بازیگر هستید. تنها سئوال ممکن است این باشد که آیا شما بازیگر خوبی هستید یا یک بازیگر بد ؟ احساس من این است که در سالهای اخیر، با گسترش تکنولوژیک دنیای انیمیشن، مقوله بازیگری در انیمیشن به حال خود رها شده است. فقط کافی است نگاهی به انیمیشن های کلاسیک بیندازید. در مقایسه با کیفیت بازیگری شخصیت هایی چون: شیرخان(کتاب جنگل)، کاپیتان هوک(پیتر پن) و کروئلا دویل(101 سگ خالدار)، کاراکتر های امروز، رنگ پریده ، کودن و فاقد هویت جلوه میکنند. البته استثنا هایی هم وجود دارند. شخصیت جن در علاءالدین به مدد بازی صدای فوق العاده رابین ویلیامز، تبدیل به یک شخصیت ماندگار شده است. اما معمولا تقصیر اصلی در پدید آمدن شخصیت های بی هویت، به گردن فیلمنامه های ضعیف است.

این روزها همه میتوانند با جستجوی ساده ای در اینترنت ،اطلاعات زیادی در مورد آخرین نرم افزار ها، شیوه های طراحی، درست کردن بافت و رنگ، شیوه های جانبخشی و… بدست آورند. اما متاسفانه اطلاعات بسیار کمی در مورد بازیگری در انیمیشن وجود دارد. من شخصا تا کنون شاهد چنین جمله ای در مورد یک فیلم انیمیشن نبوده ام: انیمیشن خوبی است اما بازیهای ضعیفی دارد. و این نشان میدهد که سطح توقعات مردم از یک فیلم انیمیشن بسیار پایین و محدود است. از نظر اغلب مردم ، دلیل خوب بودن یک انیمیشن این است که فاقد اشتباهات تکنیکی باشد. مثل این است که نمره بالایی به یک نویسنده بدهیم ، به این دلیل که دیکته اش قوی بوده!!!

در ادامه این مقاله من توضیحاتی را در مورد بازیگری در انیمیشن نوشته ام که تمام انواع کاراکتر، از جمله کاراکتر های 3D را در بر میگیرد . قصد من این نبوده که فورمول (چگونه برای کاراکتر هایمان بازیگری کنیم) را شرح بدهم. به این دلیل که چنین فورمولی اصولا وجود ندارد!!! هر انیماتور گرایشها و رفتارهای شخصی خودش را دارد و هر فیلم، رفتارهای خاص خود را طلب میکند. نکته مهم این است که انیماتور به رفتارها،شخصیت و نیازهای کاراکترش آگاهی داشته باشد و بتواند آنها را بازی کند.


بازیگری خوب چیست؟ وقتی که من از دانشجویانم میپرسم که به نظر آنها بازیگری خوب یعنی چه؟ پاسخی که اغلب میشنوم این است: ارائه دادن بازی باورکردنی . اما باورپذیر بودن بازی فقط یک روی سکه است. روی دیگر آن جذاب بودنش است . به نظر من هردوی این گزینه ها، یک بازی خوب را تعریف میکنند. با با پذیرفتن این دو مورد، به عنوان یک اصل کلی، اکنون ما باید این نکات را بررسی کنیم که چه چیز یک بازی را باور پذیر میکند، و چه چیز یک بازی را جذاب میکند ؟

بازی باورپذیر در زندگی هر انیماتور لحظات انگشت شماری وجود دارند که جادویی هستند. همین لحظات جادویی دلیل این هستند که من یک انیماتور شدم و یک انیماتور باقی ماندم. در باره لحظاتی صحبت میکنم که شما به حرکاتی که برای کاراکترتان طراحی کرده اید نگاه میکنید و در لحظه ای جادویی ، کاراکترتان را باور میکنید. در این لحظات کاراکتر شما زنده است، درست عمل میکند و در جایگاه خودش به عنوان یک موجود قائم به ذات قرار دارد. درست در همین زمان است که شما یک بازی باورپذیر ارائه داده اید. بازی باورپذیر نیروی بزرگی را بر بیننده اعمال میکند. به این دلیل که کاراکتری که آنها در حال تماشا هستند، با بازیش، دارای هویت و مفهوم میشود. هرکس برای ما دارای مفهومی است ، حتی اگر به آن مفهوم فکر نکنیم. مثلا اگر فرد کاملا ناشناسی که در کنار شما در اتوبوس نشسته، ناگهان غش کند، شما هرچقدر هم که بی احساس باشید نمیتوانید بی تفاوت بمانید.چرا؟ چون او را باور کرده اید. به همین دلیل است که ما از مرگ مادر بمبی Bamby متاثر میشویم. ما او و مرگش را باور میکنیم. بمبی و واکنشش را باور میکنیم. هم بمبی و هم مادرش برای ما دارای هویت و مفهومی هستند. ازسوی دیگر، به همین دلیل، به راحتی میتوان گفت که کاراکتر های South Park همه چیز هستند به جز باور پذیر!!! چه کسی اهمیت میدهد اگر کنی Kenny در هر قسمت از مجموعه کشته شود!!! بازی باور پذیر یعنی اینکه بینندگان احساس کنند که واکنش های کاراکتر در نتیجه انگیزه های درونی خود اوست. نه انگیزه های درونی انیماتور. یعنی اینکه احساس کنیم که کاراکتر بر اساس احساس، اراده، شخصیت و تفکرخودش عمل میکند. خوب حالا توجه شما را به این نکته جلب میکنم که یک بازی باورپذیر، شامل نکاتی است که آنرا بهتر ارائه میدهد:

1- احساسات Feel : منظوردقیقا این نیست که عواطفی مانند غم ، شادی و خشم را به زیبایی طراحی کنیم .بیشتر منظور بررسی عواطف و احساسات درونی کاراکترهاست. چیزی که میتوان از آن به نام خودآگاهی یاد کرد. سعی کنید به احساسات و عواطف درونی کاراکترتان پی ببرید، بجای اینکه فقط آنها را بر اساس اصول متحرکسازی به اینسو و آنسو ببرید.

2- فکر و اندیشه Think : کاراکتر شما نباید همیشه بر اساس غرایز آنی عمل کند. هر کاراکتر بر اساس شخصیتش فکر و اندیشه ای دارد. سعی کنید که راههایی را برای نمایش دادن مراحل اندیشیدن کاراکترتان بیابید. کاراکتر پس از اندیشیدن، به تصمیم گیری و نهایتا به عمل میرسد. اجرا کردن این مراحل به انیمیشن شما عمق و غنا میبخشد. آنرا باورپذیر میکند.

3- واکنش React : بازیگری کم وبیش شامل مجموعه ای از واکنشهاست . واکنش به محیط، واکنش به دیگر کاراکترها، واکنش به محرکها و…هر حرکتی باید دلیلی داشته باشد. اطمینان حاصل کنید که میدانید کاراکترتان به چه چیز واکنش نشان میدهد و توجه داشته باشید که این واکنش منطقی است. به عبارت دیگر هر کاراکتر باید واکنشی مناسب به محرکی بیرونی نشان دهد.

4- ثبات Consistency: سعی کنید به رفتار ها و واکنش های کاراکترها ثبات و استحکام بدهید. هر کاراکتر باید بر اساس شخصیتش عمل کند. مثلا اگر یک کاراکتر که از اول به عنوان یک موجود منزوی و خجالتی با حرکاتی کند و آهسته معرفی شده، به یکباره و بی هیچ دلیل منطقی، واکنشی شدید و پر تحرک و پر آشوب نشان دهد، خدشه ای بزرگ به باورپذیری و استحکام او وارد میشود.

5-هویت Personality: هویت و شخصیت کاراکتر، واکنشهای او را دیکته میکند. تاکید میکنم که منظورم نمایش دادن ظاهری خصوصیات یک آدم مغرور،بد اخم و یا ترشرو نیست. منظور از هویت، شناخت کاراکتر است،آنگونه که یکی از اعضای خانواده و یا یک دوست را میشناسید. چه چیزی او را میترساند؟ چه چیز او را شاد میکند؟ چه چیزی اصطلاحا او را به مرحله تیک عصبی اش میرساند؟ مشکلات او چیست؟ اینها همه هویت او را میسازند.

6-خلق و خو Mood: خلق وخو تکمیل کننده هویت است و مانند هویت تدوین کننده واکنش کاراکتر است. اما برخلاف هویت، تاثیر خلق و خو، موقتی است. مثلا خلق و خوی جوانی که با عجله به سمت محل کارش میرود، بسیار با زمانیکه برای قدم زدن به پارک رفته است فرق دارد.


با خواندن مقاله بالا ممکن است به خود بگویید که موارد بالا بیشتر به استوری بورد و داستان مربوط میشوند. ممکن است بگویید که: من از عهده اش بر نمیایم! چطور هویت یا ثبات کاراکترم را نشان بدهم؟!!! من یک انیماتور هستم و وظیفه من این است که کاراکتر را درست و بی نقص به حرکت در بیاورم . خوب من به شما پاسخ میدهم:

ا ستوری بورد نشان میدهد که کاراکتر وارد کادر میشود و با خشم به کاراکتر دیگر نگاه میکند. سئوال این است؟ کاراکتر چگونه وارد میشود؟ آهسته؟ تند؟مصمم؟ متزلزل؟ ناگهانی می ایستد یا تدریجا متوقف میشود؟ آیا کاراکتر مقابل را میشناسد یا اصلا از حضور او آگاه است؟ چگونه خشمگین میشود؟ به تدریج؟ ناگهانی؟ جا میخورد؟ و….

وظیفه انیماتور/بازیگر این است که فیلمنامه و استوری بورد را به دقت بخواند و به درون شخصیت و هویت کاراکتر نفوذ کند. به عبارت دیگر، احساسات و منش درونی کاراکتر را بشناسد و سپس این احساسات و منش را مانند لباسی بر تن خودش بپوشاند. چنانچه گویی که این خصوصیات اخلاقی متعلق به خود اوست. یک انیماتور خوب، علاوه بر اینکه این خصوصیات را میشناسد و آنها از درون کاراکتر بیرون میکشد، دوباره همین خصوصیات را در قالب بازی، کنش و واکنش به کاراکتر پس میدهد. این کار چندان آسان نیست، اما شدنی است. و این تلاش ارزش رسیدن به لحظه جادویی (خلق یک حرکت باورپذیر ) را دارد.

پایان قسمت اولبا خواندن مقاله بالا ممکن است به خود بگویید که موارد بالا بیشتر به استوری بورد و داستان مربوط میشوند. ممکن است بگویید که: من از عهده اش بر نمیایم! چطور هویت یا ثبات کاراکترم را نشان بدهم؟!!! من یک انیماتور هستم و وظیفه من این است که کاراکتر را درست و بی نقص به حرکت در بیاورم . خوب من به شما پاسخ میدهم:

ا ستوری بورد نشان میدهد که کاراکتر وارد کادر میشود و با خشم به کاراکتر دیگر نگاه میکند. سئوال این است؟ کاراکتر چگونه وارد میشود؟ آهسته؟ تند؟مصمم؟ متزلزل؟ ناگهانی می ایستد یا تدریجا متوقف میشود؟ آیا کاراکتر مقابل را میشناسد یا اصلا از حضور او آگاه است؟ چگونه خشمگین میشود؟ به تدریج؟ ناگهانی؟ جا میخورد؟ و….

وظیفه انیماتور/بازیگر این است که فیلمنامه و استوری بورد را به دقت بخواند و به درون شخصیت و هویت کاراکتر نفوذ کند. به عبارت دیگر، احساسات و منش درونی کاراکتر را بشناسد و سپس این احساسات و منش را مانند لباسی بر تن خودش بپوشاند. چنانچه گویی که این خصوصیات اخلاقی متعلق به خود اوست. یک انیماتور خوب، علاوه بر اینکه این خصوصیات را میشناسد و آنها از درون کاراکتر بیرون میکشد، دوباره همین خصوصیات را در قالب بازی، کنش و واکنش به کاراکتر پس میدهد. این کار چندان آسان نیست، اما شدنی است. و این تلاش ارزش رسیدن به لحظه جادویی (خلق یک حرکت باورپذیر) را دارد.


By Doron A. Meir/Animation Arena/ August 26, 2007
مترجم: مهبد بذرافشان